فعالیت‌های سیاسی امام باقر (عليه‌السّلام)

12:52 - 1394/06/30

چکیده: ما در این نوشتار بر آنیم تا چند نمونه از فعالیت‌های سیاسی امام باقر(عليه‌السّلام) را به صورت خلاصه و تیتر وار به سمع و نظر محبین ایشان برسانم.
 امام باقر(عليه‌السّلام) در دوران امامت خویش در مواجهه با شرایط اجتماعی و سیاسی به جهت‏‌گيرى و رفتار سياسى متفاوتی دست می‌زدند که از این میان چند نمونه آن... .

امام باقر علیه السلام

ما در این نوشتار بر آنیم تا چند نمونه از فعالیت‌های سیاسی امام باقر(عليه‌السّلام) را به صورت خلاصه بیان کنیم:
 امام باقر(عليه‌السّلام) در دوران امامت خویش در مواجهه با شرایط اجتماعی و سیاسی موجود، رفتار سياسى متفاوتی داشتند که از این میان چند نمونه برجسته را بیان خواهیم کرد:

1. سیاست تقیه:
تقيّه يكى از اصولى‏‌ترين سپرهايى است كه شيعه در پناه آن خود را در دوران‌هاى سياه استبداد اموى و عباسى نگاه‌ داشت‏. در اين‌كه امام باقر(عليه‌السّلام) راه‌برد رويارويى مستقيم بر ضد امويان را برنگزيدند، مى‌‏توان بر پايه منابع موجود ادعاى اجماع كرد؛ امام باقر(عليه‌السّلام) به اعتبار جايگاه علمى و اجتماعى خود، كانون توجه و مراجعه بسيارى از مردم و مخالفان حكومت اموى بود، بنابراين از سوى حكومت به شدت زير نظر بود. از طرفى، اوضاع خاص اجتماعى كه پس از واقعه كربلا پيش آمد، اقتضا مى‏‌كرد كه امام روشى خاص را پيش گيرد. از اين روش، با عنوان «تقيه» ياد مى‏‌شود.
میزان اهتمام امام باقر(عليه‌السّلام) به تقیه چنان بود که می‌‏فرمود: «تقیه از دین من و دین پدران من است؛ و کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد».[1] این اقدام امام به دلایل متعددی مانند: حفظ جان نیروهای خودی، حفظ توان اقتصادی خودی‌ها، اجرای برنامه‏‌های مهم‏‌تر، حفظ ارزش‌ها و ... صورت می‏‌گرفت.

2. افشای حاکمان ظالم:
در اوضاع تقیه، البته جزئيات زندگى اجتماعى امام ثبت نمى‌‏شد، و طبعا گزارش اقدامات سياسى آن حضرت را در منابع تاريخى نمى‌‏توان سراغ گرفت. اما از برخى اخبار كه در جاى‏ه‌جاى منابع تاريخى و حديثى آمده است، مى‌‏توان تا حدودى اقدامات سياسى امام را پى گرفت؛ مثلا مواجهه «هشام بن عبد الملك» با حضرت در سفر حج و اشاره او به آن حضرت با تعبير «امام مردم عراق» و «كسى كه مردم عراق شيفته اويند» و پس از آن، احضار حضرت به دمشق، همراه با فرزندشان امام جعفر صادق(عليه‌السّلام) و برخورد خشم‌گينانه و ملامت‌‏آميز با ايشان كه پاسخ صريح امام را درباره جايگاه اهل بيت پيامبر(صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله) در پى داشت، که با به زندان افكندن امام و سپس آزادى ايشان خاتمه يافت.
لذا این قضیه دال بر نفوذ معنوى آن حضرت در جامعه آن روزگار و نگرانى هشام از اين نفوذ واقتدار معنوى است؛ چرا كه توسعه و استمرار آن، سرانجام به مرجعيت و اقتدار سياسى مى‌‏انجاميد.
یکی دیگر از این موارد، این است که امام باقر(عليه‌السّلام) به افشاى كارهاى امويان، از ابتداى حكومت تا عهد آن حضرت پرداخته، و شيوه‌‏هاى حاكمان اموى را در ساختن احاديث دروغين با دادن پاداش به راويان دنيادوست و دروغ‌‏پرداز، آزردن خاندان رسول خدا(صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله)، بازداشتن مردم از گرايش به اهل بيت(عليهم‌السّلام)، تخريب شخصيت امامان اهل بيت(عليهم السّلام) و به شهادت رساندن آنان پرده برداشته و از اين همه رنج و ناملايمات كه بر پيروان امامان شيعه رواداشته شده است، شكایت كرده‌‏اند.[2]

3. منع شیعیان از حضور در مناصب دولتی:
منع شيعيان از پذيرش مناصب رسمى، از آن‏‌روى كه چه بسا در اقدامات ستم‌گرانه حاكمان اموى مشاركت کنند، نمونه ديگرى از جهت‏‌گيرى فعال سياسى امام است.[3]

4. خودداری از حضور مستقیم در قیام‌های ضد اموی:
در عين این‌که، آن حضرت براى برخى پيروان خود توضيح داده‌‏اند كه عدم اعتماد كافى به درخواست‏‌كنندگان قيام بر ضد امويان و آماده نبودن زمينه لازم، مانع اقدام سياسى عمومى است[4] باید گفت، قيام‌هایی که در زمان امویان بود، با انگيزه‌‏هاى گوناگون شكل گرفت، و طبعا وجهى براى تأييد بسيارى از آن‌ها وجود نداشت. اگر از شورش‌هاى واليان اموى بر ضد حكومت مركزى كه نمونه‏‌هاى آن در منابع تاريخى گزارش شده است، بگذريم؛ به‏ طور كلى، در عهد امامت حضرت باقر(عليه‌السّلام) سه جنبش‌ ضد اموى قابل شناسايى است:

الف) جنبشی که توسط «بنى‌عباس» رهبرى مى‏‌شد و مهم‌ترین جنبش هم به شمار می‌رود. آنان پیروان خود را به اين سو و آن سو اعزام مى‏‌كردند تا مردم را به خلافت و زمام‌دارى آنان در برابر امويان‏ فراخوانند. طبرى در گزارش روی‌دادهاى سال صد هجرى آورده است كه در اين سال، «محمد بن على بن عبد الله بن عباس» مریدان خود را به نواحى گوناگون گسيل داشت تا مردم را به سوى او و خاندانش دعوت كنند. درباره اين دعوت كه بيش از سى سال بعد، با برچيده شدن بساط امويان، ثمر داد، پژوهش‌هاى سودمندى صورت گرفته است، اگر چه در آن مقطع بسيارى از مسلمانان را به خود جذب كرد، ولی بعدها بر همگان آشكار شد كه هدف چيست و چه ثمرى دارد. حتى در همان زمان كه داعيان بنى عباس مى‏‌كوشيدند از محبوبيت و نفوذ معنوى امامان اهل بيت پيامبر(صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله) هزينه كنند و وابستگى خود به اين امامان را مطرح سازند، در برخى جاها رسما با پيروان اهل بيت(عليهم‌السلام) مقابله مى‌‏كردند. از جمله، اولين داعى بنى عباس براى مردم خراسان، به نام «زياد» در سال 109 به اين منطقه آمد. محمد بن على عباسی به او گوش‌زد كرده بود كه در ابر شهر، فردى به نام «غالب» اقامت دارد و او شيفته بنى فاطمه است و «زياد» بايد از او فاصله مى‏‌گرفت.[5]

ب) خوارج، كه با امويان، در هر جا كه می‌توانستند مبارزه مى‌‏كردند. اما آنان مبلّغ و استمراردهنده همان آرايى بودند كه بر پايه آن اميرالمومنین(عليه‌السّلام) را تكفير كردند و بسياری را به شهادت رساندند. مثلا گروهى از آنان در سال صد هجرى بر «عمر بن عبد العزيز» شوريدند و در عراق قيام كردند و كارشان به شكست انجاميد.[6]

ج) قيام‌هاى محلى كه اغلب بر اثر بدرفتاری‌ها و ستم‌هاى واليان اموى روى مى‏‌داد؛ به عنوان مثال در سال 110، مردم سمرقند با میل خود اسلام را پذیرفتند تا جزيه از آنان برداشته شود. اين اقدام در پى اعلام اشرس، والى خراسان، صورت گرفت؛ اما او به بهانه‏‌هاى واهى كارگزارانش را به گرفتن‏ جزيه واداشت. حاصل اين رفتار زشت، خروج مردم سغد از زيست‌گاهشان و وقوع نبردى سخت بين سپاه اشرس و اين مردم بود.[7]

به نظر مى‏‌رسد همراهى نكردن امام با اين نوع قيام‌ها، گذشته از اوضاع خاص سياسى و تنگناهايى كه براى آن حضرت وجود داشت، به اصل آن حركت‌ها و اهداف‌شان نيز باز مى‏‌گشت. زیرا آنان در هدف از قیام با امام متفاوت بودند.
با این‌همه آن حضرت از هر گونه اقدام سیاسی عمومی پرهیز می‌کرد و به پیروان نزدیک خود می‌گفت که اعتماد کافی به مردم عراق ندارد. چرا که نقل شده هنگامی که «برید عجْلی» از بسیاری شیعیان در عراق و آمادگی آن‌ها برای فرمان‌برداری از امام سخن گفت، آن حضرت ضمن تأیید کثرت شیعیان و بیان عدم اعتماد خود را به آن‌ها، تصریح کردند که هنوز شرط لازم برای فداکاری در راه حقّ را احراز نکرده‌اند.[8]

امام و سادات حسنی:
امام(عليه‌السّلام) با سادات حسنى(نوادگان امام حسن مجتبى(عليه‌السلام)، كه بعدها پس از شهادت «زيد بن على» به طرف‌دارى از او برخاسته و به زيديه پيوستند، نیز چالش‌هايى داشتند. اين گروه، هرگز از منظر ضد اموى با امام در تعارض نبودند، بلكه خود را صاحب مقام امامت مى‏‌شمردند، و گاه نيز براى نيل به مقصود خود، به خليفه اموى شكايت مى‏‌کردند.

 

...................................................................................
جهت مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید:
1. زندگی و سیمای امام محمد باقر(عليه‌السّلام) / سید محمد تقی مدرسی, مترجم: محمد صادق شریعت؛
2. حضرت امام محمد باقر(عليه‌السّلام) / سید مهدی آیت اللهی

پی‌نوشت
[1]. بحار الانوار، ج‏75، ص‏431 .
[2]. شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 43.
[3]. اختيار معرفة الرجال، ص 204.
[4]. وسائل الشيعه، ج 3، ص 425.
[5]. طبرى، حوادث سال 109.
[6] همان.
[7].همان، حوادث سال 110.
[8]. وسائل الشیعة، ج۳، ص۴۲۵.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 1 =
*****