چکیده: گرچه که مسن بود اما چشمانش نور را به خوبی تشخیص میداد، او حضور 7 نور را با جانش شاهد بود، او خوب میدانست جامهی عصمت بر تن چه کسی فاخر بود و او رحمتی به وسعت جهان را شناخته بود،
گرچه که مسن بود اما چشمانش نور را به خوبی تشخیص میداد، او حضور 7 نور را با جانش شاهد بود، او خوب میدانست جامهی عصمت بر تن چه کسی فاخر بود و او رحمتی به وسعت جهان را شناخته بود،
او جابر بود، جابر بن عبدالله انصاری، او مبلغ بود، مبلغ سلامی از سوی حبیب خدا به جناب شکافندهی علوم. بالاخره وعدهی رسول خدا محقق شد،
روزی جابر در کنار زینت عابدان به صحبت نشسته بود که ناگاه نوجوانی به روشنایی روز آمد، بوی آشنای رحمت داشت، یادآور یار سفر کردهی جابر بود و او همان وعدهی محقق بود، تحققی از جنس نور، او محمد باقر علیهالسلام بود، او به دیدهی جابر آیینهی تمام نمای پیامبر صلیاللهعلیه وآله بود، جابر ابلاغش را انجام داد و خوشا به حال او که حجت خدا بر اهل دنیا را دید، که اهل صفا و اخلاص را دید، [1]
او نوجوانی را دید که شبیه ترین افراد به حبیب خدا بود، شبیهترین افراد به رحمت عالمیان، جابر کسی را دید که امت را دعوت به خدا کرد و او را اجابت نکردند [2] و در نهایت به جهل و خباثت مسمومش کردند و زمینیانی که او را نشناختند، آسمانیان را به سوگواری نشاندند به سوگی عظمی در جفا به باقرالعلوم
_____________________________________
پینوشت:
[1] بحارالانوار ج 46 ص 223 ح 3
[2] مفاتیح الجنان، زیارت قبور ائمه بقیع
نظرات
بسیار زیبا و سلیس در متن و پر مغز در محتوا