صبر برادر را، خواهر ادامه داد.

22:20 - 1394/08/06

چکیده: صبر زینب کبری (سلام الله علیها) در حادثه جانسوز کربلا و حوادث پس از آن، درس آموز است.

صبر زینب کبری

خداوند مهربان در قرآن چنین می فرماید: «الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ؛[نحل/42]آنان که در راه خدا صبر نموده و بر خدا توکل کردند».
تفسیر نمونه در ذیل این آیه می نویسد: مسلمانان دو هجرت داشتند كه هجرت اول در محدوده نسبتا كوچكى بود (هجرت گروهى از مسلمانان و در رأس آنها جعفر بن ابى طالب به حبشه) و هجرت دوم هجرت عمومى و همگانى پيامبر و مسلمين از مكه به مدينه، ولى ظاهر آيات فوق هجرت دوم را بيان مى‏ كند و شان نزول نيز آن را تاييد  می نماید. [1]
این هجرت مسلمانان که برای خدا بود؛ همراه با سختیهای بسیاری بود که صبر و توکل مسلمین را می طلبید.
رهسپار شدن امام و یارانش به سوی کربلا، یک هجرت تاریخ ساز بود که با صبر و استقامت و توکل بر خدا و به منظور احیای دین حق (که به شهادت انجامید) انجام می گرفت.
در نبرد سرنوشت ساز کربلا، گروه حق که امام و یارانش بودند، هفتاد و دو نفر، و گروه باطل و فاسق عمر سعد، چند ده هزار نفر بودند؛ طبعا امام و یارانش با دشواریها و با مصائبی روبرو می شدند.  این مردان مجاهد که با امام خویش پیمان شهادت بسته بودند؛ تا آخرین نفس جنگیدند و خون را بر شمشیر پیروز کردند.
در این میان زینب کبری (سلام الله علیها) که مسولیت ویژه ای داشت، با مصائب زیادی چه قبل از شهادت برادر و چه بعد از شهادت برادر مواجه شد.
امام حسین (علیه السلام) در بدو ورود به کربلا، از شهادت خویش خبر داد و فرمود: « أَنْتِ يَا زَيْنَبُ وَ أَنْتِ يَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ يَا رَبَابُ انْظُرْنَ إِذَا أَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً؛[2] ای زینب و ای فاطمه و ای رباب، اگر من کشته شدم؛ گریبان پاره نکنید و سیلی به صورت نزنید و حرفی نگویید که خدا راضی نیست».
 اینکه انسان در مصیبتها حرفی نزند که خدا راضی نیست، یعنی اینکه انسان نسبت به خدا اعتماد داشته باشد و بر او توکل کند. انسان در برابر خداوند تسلیم باشد و صبوری به خرج دهد. البته توکل نه به معنای بی تدبیری در کارها و سپردن آن بدست خداست. در نهضت کربلا ما می بینیم که امام (علیه السلام) تمام سعی خود را بر متارکه جنگ بکار می گیرند؛ امام (علیه السلام) خواهان جنگ نبود و ذلت را هم به هیچ وجه نمی پذیرفت. یعنی حضرت، هم وظیفه خود را نسبت به آن قوم انجام داد (خیر خواهی آنان مبنی بر عدم جنگ و خونریزی) و هم نسبت به خدای خود (اهتمام به دین حق) بنابراین صبر او در مقابل سختیهای جنگ به خاطر نپذیرفتن حکومت فاسق یزید، و برای احیای دین خدا بود.
چنانکه سید و سالار شهیدان به این نکته اشاره می کند: «فَإِنَّهُمْ كَذَّبُونَا وَ خَذَلُونَا وَ أَنْتَ رَبُّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ؛[3]زیرا این قوم مرا تکذیب کردند (به عنوان امام) و ما را ذلیل ساختند (ما را تحت محاصره و تحریم آب قرار دادند) و تو خدایی مایی بر تو توکل می کنیم و به درگاه تو رو می آوریم که بازگشت خلق به سوی توست».

صبر زینب (سلام الله علیها) صبری در همه جهات
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد اقسام صبر می فرماید: «اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَى الطّاعَةِ و صَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ؛[4] صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصيبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترك گناه»
خواهر بزرگوار امام حسین (علیه السلام) یعنی  حضرت زینب (سلام الله علیها) هم صبر بر مصیبت جانکاه برادر و فرزندان خود و ... داشت و هم مراقب بود که این مصیبتها او را از انجام عبادات خویش باز ندارد.امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: همانا عمه ام همه نمازهای واجب و مستحب خود را در طول حرکت از کوفه به شام ایستاده به جای آورد و در برخی منزل ها به سبب گرسنگی و ضعفی که بر وی عارض شده بود، نماز را نشسته خواند. [5]
و این خواهر داغدیده مراقب بود که سختی این مصیبتها باعث نشود، حرفی که خدا راضی نیست بگوید.
ما که پیرو برادر او هستیم و افتخار سینه زدن برای آن حضرت را داریم؛ چقدر در زندگی صبور هستیم؟

زبان حال امام حسین (علیه السلام) چنین است.
قرآن کریم می فرماید: «عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحينَ؛[اعراف/89]ما بر خدا توكل كرديم؛ پروردگارا ميان ما و قوم ما به حق و درستى داورى كن و فيصله ده، كه تو بهترين داوران و فيصله دهندگانى». [6]
حضرت، بارها و بارها و به اشکال گوناگون سعی داشت، آن لشکر دنیا زده و نامسلمان را به راه راست هدایت کند، ولی بجز عده قلیلی مثل حر و چند تای دیگر، بقیه در دام شیطان افتاده بودند و به این دام هم افتخار می کردند.
اینکه سید و سالار شهیدان، آنان را تا آخرین لحظه نصیحت می کند؛ معنایش این است که برای خدا کار می کرد و بر او توکل کرده بود. رضایت باریتعالی را می خواست جلب کند. حضرت که از شهادت نمی ترسید که بخواهد با نصیحت، آن نابکاران را به سپاه خویش بیفزاید؛ ولی چون خلیفه برحق پیامبر است، می خواهد چون جدش که برای هدایت مردم سختیها را تحمل می کرد، برای هدایت فریب خوردگان در دام یزید فاسق، کار کند،زحمت بکشد و ...، خداوند به پیامبرش می فرماید:«ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‏؛[طه/2]ما قرآن را از آن بر تو نازل نكرديم كه (از كثرت عبادت خدا و جهد و كوشش در هدايت خلق) خويشتن را به رنج درافكنى». [7]
امام حسین (علیه السلام) هم مخیر شد بین اینکه با فرشتگان یاری شود و یا شهادت را انتخاب کند و حضرت، شهادت را همراه با صبر و سختی انتخاب نمود. [8]

زینب کبری (سلام الله علیها) درس خوانده ی مکتب حسین (علیه السلام)
عقیله ی بنی هاشم که صبر و توکلش را از محضر برادر و امام خویش فرا گرفته بود؛ در این مصیبتها که بر او وارد شد، سخنی نگفت که خدا راضی نباشد.
هنگام ورود قافله ی اسرا به محضر عبیدالله ملعون، همان روحیه صبر و توکل به خداوند را سرلوحه کار خوییش قرار داد و هنگامی که عبیدالله ملعون به ایشان گفت: دیدی خدا با برادرت چکار کرد، این شیرزن خستگی ناپذیر گفت: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ‏ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ؛[9]ما بجز نیکویی چیزی ندیدیم، زیرا آنها جماعتی هستند که خدا شهادت را بر آنها نوشته است و آنان به سوی آرامگاه خود رفتند، ولی به همین زودی خداوند تو و ایشان را با هم برای حسابرسی جمع می کند، پس با تو به احتجاج بر می خیزند و آن گاه روشن می شود رستگاری برای کیست. مادرت بر تو بگرید ای پسر مرجانه»
در اینجا زینب داغدیده، میزان توکل خود را به خدا، برای آن دشمن خدا بیان می کند. اگر کسی اعتماد و توکل به خدا نداشته باشد، اینگونه نمی تواند بگوید: من بجز زیبایی چیزی ندیدم.
اگر انسان  (مثل زینب کبری)کارهایش را در محضر خدا ببیند، مشکلات و سختیها او را از پا نمی اندازد و امیدش را به خدا از دست نمی دهد.
ولی عبیدالله با این گفته هایش، ثابت می کرد که مثل اربابش یزید، اعتقادی چندانی به آن دنیا ندارد [10] و در مقابل حرفهای شرشار از توکل و صبر زینب کبری، راه تکبر و زخم زبان و مغلطه کاری را در پیش می گرفت.

نتیجه گیری
صبر و توکل، دو واژه ایست که باید از نهضت کربلا بیاموزیم.
زینب کبری (سلام الله علیها) در مکتب برادرش امام حسین (علیه السلام) صبردر راه خدا و توکل به ذات حق را آموخت و بدین ترتیب توانست نهضت بر حق حسینی را زنده نگه دارد.
ما هم باید به سهم خود در تبلیغ این مکتب انسان ساز کوشا باشیم.
انشاءالله

پی نوشتها
[1]تفسير نمونه، ج‏11، ص  237    
[2]اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص82
[3] پیشین، ص100
[4] كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص91، ح15
[5] شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 62
[6]ترجمه مشکینی، ص162
[7] ترجمه الهی قمشه ای، ص312
[8] لهوف، ترجمه بخشایشی، ص126
[9]اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص160
[10] ابوالفرج ابن جوزی حنبلی فقیه اهل سنت ، کتابی به نام « الردّ علی المتعصّب العنید » نوشته در پاسخ به سخن کسانی که بر لعن یزید اشکال می ‏ کنند . ابن جوزی می گوید : تنها جاهلان هستند که می ‏ گویند یزید ایمان دارد و نباید لعن شود. ر ک: الغدیر، ج3، ص107 تا 111

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 7 =
*****