- حضرت زینب(علیهاالسلام) بانویی است که عرفان اسلامی را با عمل و رفتار خویش ظاهر ساخته است. رفتارهایی که بهترین درس برای سالکان الی الله بوده که باید از آن الگو گرفته و در خود پیاده سازند.
امروزه بازار عرفانهای کاذب و دروغین گرم است و چه بسیارند کسانی که به اسم عرفان، سالکان الهی را به راه و رسم باطل خود مشغول کرده و وقت و عمر آنها را تلف میکنند. شناخت عرفان ناب و اصیل اسلامی که بر اساس قرآن و اهل بیت(علیهمالسلام) شکل گرفته باشد؛ کار سختی نیست. فقط کافی است که به زندگی برترین اولیای الهی نگاهی انداخته و مسیر صحیح سلوک را دریابیم. در این یادداشت به تجلی عرفان اسلامی در سیره عاشورایی حضرت زینب(سلاماللهعلیها) میپردازیم.
معامله با الله
یک عارف راستین، لحظه لحظه عمر خویش را با خدا و معبودش معامله میکند. راضی به رضای حضرت حق است و عمل و عبادت خود را در پیشگاه کبریایی خداوند هیچ بر میشمرد. حضرت زینب(سلاماللهعلیها) هنگامی که با بدن قطعه قطعه و خون آلود برادر روبرو شد؛ زبان به شکوه و گلایه باز نکرد؛ بلکه با دستانش بدن را بالا آورد و از ژرفای معرفت و معنویت خویش با خداوند چنین مناجات کرد: «اِلهى تَقَبَّلْ مِنّا هَذَا الْقُرْبانَ[۱] پروردگارا اين قربانى را از ما قبول فرما.»
بله نه تنها حضرت زینب، بلکه تمام آل محمد(علیهمصلواتالله) خود را در برابر اراده الهی تسلیم میدانستند و از این رو میبینیم که حضرت زینب در آن لحظه سراسر عاطفه و حماسه، به فکر معامله با الله است.
هر چه از دوست رسد نیکوست
وقتی اهالی ایمان حب شدیدی نسبت به خدا دارند و درباره آنها خداوند فرموده: «و الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّه[بقره/۱۶۵] کسانی که ایمان آورده اند، در دوستی خدا سخت ترند.» باید اهالی عرفان بیش از اینها به خداوند عشق بورزند و کدام بنده واقعی و عارف راستین است که به خود اجازه چون و چرا در مقابل آن معشوق را دهد؟ چنین عارفان و سالکان کوی دوست، هر آنچه را که از آن دوست حقیقی رسد را نیکو بر میشمارند و تماماً آن را زیبایی میدانند. از این رو وقتی ابن زیاد با آن همه سرمستی، غرور و تکبر، از حضرت زینبی که چند برادر، چندین برادرزاده و فرزند را از دست داده، میپرسد وقایع را چگونه دیده؟ پاسخ میشنود: «ما رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا[۲] جز زیبایی ندیدم.» و ادامه دادند: «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ يَوْمَئِذ[۳] خداوند شهادت را براى آنان مقدّر كرده بود؛ به سوى مشهد خود شتافتند. به زودى خداوند تو و آنان را در يك جا جمع خواهد آورد و در پيشگاه الهى حجّت خود را اقامه خواهيد كرد. در آن روز خواهى ديد پيروزى و سربلندى و رستگارى از آن كيست؟» در این فراز حضرت زینب(علیهاالسلام) نه تنها از خداوند گلهای ندارد؛ بلکه بسیار راضی است از اینکه برادر و عزیزانش نقش بندگی خود را به خوبی به انجام رساندند و با بهترین مرگها به سوی معبود خود شتافتند. حال حضرت زینب(علیهاالسلام) میداند که وظیفهاش صبر است تا به واسطه آن به اجر بیحساب الهی نایل آید. پس صبر میکند و آن را با شکر در میآمیزد که خداوند فرموده است: «إِنَّمَا يُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَيرِ حِسَاب[زمر/۱۰] صابران بى حساب اجر مى برند.»
حتی بالاتر از صبر جمیل
نه تنها حضرت زینب(سلاماللهعلیها) اهل صبر جمیل بود؛ صبری که در آن هیچ شکایتی وجود ندارد و در تعریف آن امام باقر(علیهالسلام) فرمودند: «ذَلِكَ صَبْرٌ لَيْسَ فِيهِ شَكْوَى إِلَى النَّاس[۴] آن صبری است که در آن به مردم گله و شکایتی نمیشود.» بلکه ایشان همواره حمد و ستایش الهی را بر زبان جاری میساخت.
در مجلس ابن زیاد و دار الاماره کوفه فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا[۵] ستایش خدایی را که به ما بزرگی بخشید به سبب پیامبرش محمد(صلیاللهعلیهوآله) و ما را از هرگونه آلودگی پاک کرد و همانا فاسق را بیآبرو ساخت و دروغ گناهکار را بر ملا کرد و او غیر از ماست.»
در مجلس یزید نیز حضرت زینب اینگونه خطبه خواند: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الَّذِي خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ يُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِيدَ[۶] ای لعنت خدا بر ستمگران و حمد و سپاس مخصوص خداست که اولین ما را سعادتمند و مورد مغفرت قرار داد و آخرین ما را به شهادت و رحمت رساند. از خدا میخواهیم که ثواب آنها را کامل کند و مقام آنها را بیافزاید.»
آری چه مجلس کوفه یا شام و چه در خطبههای کوچه و بازار آن دو شهر، نه تنها شکایتی از حضرت زینب شنیده نشد؛ بلکه آنچه دیده شد حمد و ستایش الهی و درک حضور خدا بود.
ظلم ستیزی
قرآن کریم کفر و ظلم را با یکدیگر یکسان گرفته و درباره آن فرموده است: «وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون[بقره/۲۵۴] و كافران خود ستمكارانند.» عارف حقیقی که به دنبال چشیدن معرفت الهی است باید با کفر و ظلم بجنگد و سر سازش با آن دو نداشته باشد. پس یکی از نشانههای عارفان حقیقی ظلم ستیزی و برخورد فعالانه با ظالم است. بنابراین اگر کسی ادعای عرفان داشت و در عین حال با ظالم سازش کرد؛ بویی از عرفان نبرده و در دامن کفر غوطهور است.
حضرت زینب(سلاماللهعلیها) که اسوه عارفان است؛ هر آنچه فریاد دارد بر سر ظالمان فرو آورده است. یزید را "يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ[۷] فرزند آزادشدگان" خوانده و به او گفته: «بِدِينِ اللَّهِ وَ دِينِ أَبِي وَ دِينِ أَخِي اهْتَدَيْتَ أَنْتَ وَ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ إِنْ كُنْتَ مُسْلِماً[۸] اگر مسلمانی! به دین خدا و دین پدرم و دین برادرم هدایت شدهای، تو و جدت و پدرت!» و وی را فرمانروای فحاش و ظالم معرفی کرده است[۹].
مطیع ولایت و امامت
عرفان اسلامی همان تصدیق و اطاعت از خدا و اولیاء الهی است. وقتی از امام باقر(علیهالسلام) سؤال میشود که معرفت خدا چیست؟ حضرت پاسخ میدهند: «يُصَدِّقُ اللَّهَ وَ يُصَدِّقُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ فِي مُوَالاةِ عَلِيٍّ وَ الِايتِمَامِ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ بَعْدِهِ وَ الْبَرَاءَةُ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ كَذَلِكَ عِرْفَانُ اللَّه[۱۰] تصدیق خدا و تصدیق حضرت محمد در آن چیزی است که درباره سرپرستی حضرت علی فرموده و پیروی از او و از ائمه هدایتگر بعدش و دوری جستن از دشمن آنها و این است عرفان الهی» حضرت زینب(سلاماللهعلیها) که بعد از کشته شدن امام حسین(علیهالسلام) نزدیکترین فرد به رسول خداست؛ در مقابل امام زمانش که برادر زادهاش است و سن کمتری هم نسبت به او دارد؛ برای خود هیچ جایگاهی قرار نداده و خود را در همان لحظات اولیه مطیع حضرت سجاد(علیهالسلام) قرار داده است. از ایشان کسب تکلیف میکند[۱۱]. حتی آنقدر ذوب در ولی خدا شده که در راه او جانفشانی کرده و جان حضرت زین العابدین را نجات میدهد. هنگامی که ابن زیاد تصمیم به کشتن حضرت سجاد گرفت این حضرت زینب بود که برادرزاده را در آغوش کشید و فرمود: «وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَه[۱۲] به خدا قسم او را تنها نمیگذارم. اگر او را میکشی پس مرا هم با او بکش.» با چنین رفتاری بود که حضرت زینب(سلاماللهعلیها) جان امام زمان خویش را نجات داد.
کلام آخر
بعد از واقعه سنگین عاشورا تا پایان اسارت، گزارشهای تاریخی حاکی از مقام عرفانی بلند حضرت زینب کبری است. بانویی که درس عرفان اصیل اسلامی را به تمام بشریت داده و برای سالکان راه حق، طریق صحیح سلوک را نمایان ساختند.
پینوشت
[۱]- عوالم العلوم و المعارف، بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، مؤسسة الإمام المهدى(عج)، قم، ۱۴۱۳ ق، ج۱۱، ص۹۵۸.
[۲]- اللهوف على قتلى الطفوف، ابن طاووس، على بن موسى، تهران، ۱۳۴۸ ش، ص۱۶۰.
[۳]- همان، ص۱۶۱.
[۴]- الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية، تهران، ج۲، ص۹۳.
[۵]- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مفيد، محمد بن محمد، كنگره شيخ مفيد، قم، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۱۱۵.
[۶]- اللهوف على قتلى الطفوف، ص۱۸۶.
[۷]- همان، ص۱۸۲.
[۸]- الإرشاد، ج۲، ص۱۲۱.
[۹]- همان.
[۱۰]- تفسير العيّاشي، عياشى، محمد بن مسعود، المطبعة العلمية، تهران، ۱۳۸۰ ق، ج۲، ص۱۱۶.
[۱۱]- معالی السبطین، حائری مازندرانی، مهدی، راه آسمان، تبریز، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۲.
[۱۲]- همان، ج۲، ص۱۱۷.