تراژدی کودکان خیابان، پدیدهای جهانی و نگرانکننده است که سازمان ملل در این زمینه به صورت مستمر، هشدارهای لازم را میدهد. این معضل آنچنان فراگیر است که تقریباً هیچ شهر و کشوری در دنیا نیست که بدان دچار نشده باشد؛ اما در ایران مسئله تا حدودی متفاوت است.
کودکان خیابان یکی از موردتوجهترین معضلات اجتماعی است که سهم قابل توجهی در میان رسانهها و سازمانهای حمایتی و نهادهای مردمی دارد؛ بهگونهای که تلاش برای کاستن از تعداد و تبعات کودکان خیابان، دارای پیوست رسانهای خوبی بوده و افکار عمومی را به گونه مناسبی درگیر خود کرده است.
تقریباً میشود گفت که امروزه کودکان خیابان، در میزان انعکاس رسانهای و پرداختن بنگاههای خبری جهان به آن، جزء اولینها در اخبار اجتماعی است؛ اما سؤالی که شکل میگیرد، چرایی نپرداختن رسانهها در جهان، پیرامون وضعیت کودکان خیابان در ایران است.
بهصورت مشخص، جمهوری اسلامی ایران همیشه در صدر رصدهای بینالمللی بوده و برخی از ناهنجاریهای اجتماعی همانند «کودکهمسری» با اینکه آمار بسیار پایینی داشته و نهادهای مسئول به دنبال ممانعت از آن هستند، همیشه بخشی از اخبار ثابت مربوط به ایران بوده است؛ اما متأسفانه، رسانهها برخوردی دوگانه داشته و تنها آن بخشی از واقعیت جامعه ایرانی را منعکس میکنند که رهیافتی برای نشان دادن وضعیتی تیرهوتار از ایران باشد؛ همانند کودکهمسری که موارد اندک آن، برای آنان کارکردهای بزرگی برای ترویج اسلامستیزی دارد.
اما کشورمان به صورت نسبی و در قیاس با بسیاری از کشورها، وضعیت خوبی دارد. با این وجود آنچنان سکوت خبری شکل میگیرد که مردم و افکار عمومی بهتبع وضعیت نگرانکننده جهانی، ایران را هم تابع آن دانسته و قضاوتی معادل وضعیت جهانی در مورد ایران پیدا میکنند!
برای پیبردن به این حقیقت، ابتدا باید تذکر بدهیم که «کودکان خیابان» با «کودکان خیابانی» متفاوت هستند؛ هرچند در هر دو مسئله، ایران دارای ناهنجاری کمتری نسبت به آمار جهانی است. «کودکان خیابان» کسانی هستند که فاقد سرپناه بوده و بهصورت شبانهروزی در خیابان به سر میبرند. فقر، ازهمپاشیدگی خانواده، بیماری و فوت والدین، کودکآزاری و مسامحهکاری یا ترک کردن خانواده و عدم رشد اجتماعی، عوامل رایجی برای زندگی کودک در خیابان هستند.
در واقع، کودک خیابان، برآیند بسیاری از آسیبهای اجتماعی است که خروجی آن موجب بروز معضل «کودکان خیابان» میشود. وزارت رفاه اجتماعی هندوستان در سال ۱۹۹۲ تخمین زده است که ۱۱ میلیون کودک هندی در خیابانها زندگی میکنند. طبق آمارها تنها در داکای بنگلادش ۱۰ هزار دختر در خیابانها زندگی میکنند! در سال ۱۹۹۶ «بانک توسعه بین آمریکایی» و «یونیسف» تخمین زدند که از کل جمعیت ۵۰۰ میلیوننفری آمریکای لاتین، ۴۰ میلیون کودک در خیابانها کار و زندگی میکنند.[1]
اما به علت آنکه در ایران، به صورت جدی ما با پدیده کودکان خیابان مواجه نیستیم و شبهای پایتخت، به صورت قابل توجهی فاقد کودکان خیابانخواب است،[2] معمولاً رسانهها به سراغ آن نمیروند و چنین واقعیت مثبتی را منعکس نمیکنند؛ اما به جای «کودکان خیابان»، برخی از رسانهها و کنشگران اجتماعی، به مسئله «کودکان خیابانی» که تنها برای کار بهصورت روزانه در بیرون از منزل حضور پیدا میکنند، میپردازند که در این بخش هم سهم عمده و نزدیک به حدود چهلدرصدی آن، مربوط به اتباع کشورهایی همانند افغانستان و عراق است.
گرچه وجود کودکان کار در ایران به هر مقدار، یک معضل غیر قابل چشمپوشی بوده و نمیتوان از میزان زشتی آن کاست، ولی آنچه این نوشته به دنبال آن بود، نه کمرنگ نمودن اصل و تبعات چنین پدیدههایی است، بلکه تبیین استانداردهای دوگانه رسانهها در بزرگنمایی از مسائل درون ایران برای بهرهبرداریهای سیاسی است.
پینوشت:
[1]. مجله ویستا، https://b2n.ir/p14854.
[2]. در میان تمامی آمارهایی که از کودکان کار، کودکان خیابانی و ... ارائه میشود، آماری از کودکان خیابانخواب وجود ندارد. افزون بر آن، در میان آمار کارتنخوابها که به تفکیک زن و مرد صورت پذیرفته است و سامانسراهای تهران پذیرای آنان است، آمار قابل توجهی از کودکان وجود ندارد. همچنین برخی مراکز خاص نگهداری کودکان، بیشتر محل اسکان کودکانی است که از خانوادههای بدسرپرست جدا شدهاند. بنابراین افزون بر نبود آمار کمّی از کودکان خیابان، مشاهدات عینی در خیابانهای تهران، حاکی از نبود پدیده کارتنخوابی کودکان به صورت قابل توجه میباشد.