خاطرات شهید محسن حججی

12:16 - 1400/10/25
شهید محسن حججی

عاشقانه های شهداء

برای دیدن پدر و مادر میرفتم، بین راه نیت کردم برای خشنودی قلب امام زمان (عج) دست پدر و مادرم را ببوسم.  تپش قلب گرفتم، رسیدم و خم شدم و دست مادرم را بوسیدم. دست پدر را هم بوسیدم... چقدر گستاخانه منتظر پاداش الهی بودم.

 شب در عالم خواب رویایی دیدم... آنچه در ذهنم ماند پیراهن  نوکری ام بود که مادرم در عالم خواب به من گفت: انشاءالله شهید شدی این پیراهن را برایم می آورند. من هم گفتم ان شاءالله.

 دست نوشته شهید محسن حججی در صفحه 6 الی 19 دی یادگار 1395

منبع:  365 خاطره برای 365 روز، ص 32

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****

سایر تصاویر