12:16 - 1400/10/25
عاشقانه های شهداء
برای دیدن پدر و مادر میرفتم، بین راه نیت کردم برای خشنودی قلب امام زمان (عج) دست پدر و مادرم را ببوسم. تپش قلب گرفتم، رسیدم و خم شدم و دست مادرم را بوسیدم. دست پدر را هم بوسیدم... چقدر گستاخانه منتظر پاداش الهی بودم.
شب در عالم خواب رویایی دیدم... آنچه در ذهنم ماند پیراهن نوکری ام بود که مادرم در عالم خواب به من گفت: انشاءالله شهید شدی این پیراهن را برایم می آورند. من هم گفتم ان شاءالله.
دست نوشته شهید محسن حججی در صفحه 6 الی 19 دی یادگار 1395
منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 32
برچسبها: