حدیث قلم و دوات
ماجرای قلم و دوات
ماجرای قلم و دوات |
پیامدهای حدیث قرطاس
در لحظات آخر عمر پیامبر، حضرت تصمیم گرفتند چیزی بنویسند تا بعد از آن مردم هرگز گمراه نشوند ولی متاسفانه خلیفه دوم مانع از کتابت آن شد و این اقدام او پیامدهای سنگینی برای جامعه بشری به بار آورد. |
ماجرای دوات و قلم
ابن عباس میگوید روز پنجشنبه که چیزی به وفات رسول خدا نمانده بود، فرمود برای من قلم و دواتی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید ولی از میان حاضران برخی با این کار مخالفت کردند و عمر بن خطاب گفت: بیماری بر پیامبر غلبه کرده و در نقل دیگر گفت: پیامبر هذیان میگوید و اصحاب به مشاجره با یکدیگر پرداختند. این سخنان به گوش پیامبر رسید و فرمود: برخیزید و از این جا بروید، شایسته نیست در محضر پیامبر به اختلاف و کشمکش بپردازید. آنگاه ابن عباس میگوید: بزرگترین فاجعه و مصیبت همان بود که میان رسول خدا و خواستۀ او که نوشتن نامه بود، مانع شدند تا آنجا که صدای زنان پشت پرده بلند شد، و مخالفان را نکوهش کردند. |