پیامدهای حدیث قرطاس

07:46 - 1401/01/06

در لحظات آخر عمر پیامبر، حضرت تصمیم گرفتند چیزی بنویسند تا بعد از آن مردم هرگز گمراه نشوند ولی متاسفانه خلیفه دوم مانع از کتابت آن شد و این اقدام او پیامدهای سنگینی برای جامعه بشری به بار آورد.

حدیث قرطاس اهل سنت,حدیث قرطاس صحیح بخاری

خداوند متعال برای هدایت مردم صد و بیست و چهار هزار پیامبر را به عنوان راهنما فرستاد تا مسیر رسیدن به کمال انسانی را نشان دهند. برای امت اسلام نیز بهترین خلق خود را به عنوان آخرین پیامبر مبعوث کرد تا تمام زحمات انبیاء و اوصیای گذشته به ثمر نشیند.

پیامبر رحمت در راستای تحقق این هدف الهی از هیچ کاری فروگذار نکرد و در این مسیر چنان اذیت و آزار بی سابقه‌ای را به جان خرید که خود فرمود: «مَا أُوذِی نَبِی مِثْلَ مَا أُوذِیتُ؛[1] هیچ پیامبری به اندازه ی من اذیت نشد.»

پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) بعد از 23 سال تلاش طاقت فرسا موفق شد مردم عصر جاهلیت را موحّد و گوینده «لا اله الّا الله» کند.

جریان حدیث قرطاس

در اواخر عمر شریف پیامبر که مسلمانان اطراف بستر وی حضور داشتند، حضرت ختمی مرتبت(صلّی الله علیه و آله) حدیثی فرمودند که مشهور به «حدیث قرطاس» شد که قصد داریم این حدیث را از معتبرترین کتاب اهل تسنن نقل کنیم.

رسول گرامی اسلام خطاب به اصحاب فرمودند:«ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ؛[2] برایم کاغذی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید» در این هنگام عمر بن خطاب جسارتی کرد و یکی از تلخ‌ترین وقایع تاریخ را رقم زد و در مقابل دستور پیامبر گفت: «غَلَبَهُ الوَجَعُ، وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا؛[3] بیماری بر پیامبر غالب شده است و کتاب خدا که نزد ما است کافی می‌باشد.»

این گفتار خلیفه دوم و مانع شدن از کتابت پیامبر، حداقل سه پیامد داشت که سوالاتی را نیز برای همه جویندگان حق ایجاد کرد:

یک. مخالفت خلیفه با هدایت مردم

پیامبر اسلام تصمیم داشت مطلبی بنویسد در جهت هدایت بشر که هدف از بعثت تمام انبیاء بود آن هم با وعده‌ای که پیامبر مبنی بر عدم گمراهی ابدی داده بودند. به راستی عمر بن خطاب چرا مانع از کتاب چنین مطلب مهمی شد؟ آیا در گمراه شدن مردم برای او نفعی وجود داشت؟ آیا این اقدام خلیفه، مخالفت با زحمات تمام انبیاء و اوصیای ایشان در راستای هدایت مردم نبود؟

دو. مخالفت خلیفه با خداوند متعال

خداوند نسبت به اطاعت بی چون و چرا از پیامبر در قرآن می‌فرماید: «وَمَا آتَاکمُ الرَّ‌سُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛[4] آنچه رسول خدا دستور دهد بگیرید و هر چه نهی کند واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است» و همچنین فرمود: «مَا ضَلَّ صَاحِبُکمْ وَمَا غَوَیٰ* وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَیٰ* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَیٰ؛[5] که صاحب شما [حضرت محمّد] هیچ گاه در ضلالت و گمراهی نبوده است* و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید* آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.»

حال سوالی که پیش می‌آید این است که با وجود این آیات، مخالفت عمر بن خطاب چه توجیهی خواهد داشت؟ آیا ممانعت خلیفه، مخالفت با این آیات الهی نیست؟ خداوند متعال به صراحت می‌فرماید آنچه پیامبر می‌گوید چیزی بجز وحی نیست ولی عمر بن خطاب می‌گوید پیامبر هذیان می‌گوید!؟

سه. جدایی انداختن بین خدا و پیامبر

خداوند متعال در قرآن کریم یکی از ویژگی‌های کفار را چنین بیان می‌دارد: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلً أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا ۚ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا؛[6] آنان که به خدا و رسولان او کافر شوند و خواهند که میان خدا و پیغمبرانش جدایی اندازند و می‌گویند: به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می کنیم و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند آنها کافران حقیقی‌اند؛ و برای کافران، مجازات خوارکننده‌ای فراهم ساخته‌ایم.»

خلیفه دوم با ممانعت از کتابت پیامبر و گفتن این جمله که «کتاب خدا برای ما کافی است و نیازی به کتابت پیامبر نیست» بین خدا و پیامبر جدایی انداخت و فقط به کتاب خدا اکتفا کرد. آیا این رفتار وی مصداقی بارز برای این آیه شریفه نیست؟

حدیث «قرطاس» و حوادث آن یکی از تلخ‌ترین روزهای خلقت بود و «ابن عباس» از آن روز چنین تعبیر کرده است: «إِنَّ الرَّزِیَّهَ کُلَّ الرَّزِیَّهِ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ أَنْ یَکْتُبَ لَهُمْ ذَلِکَ الکِتَابَ؛[7] مصیبت و تمام مصیبت این است که نگذاشتند پیامبر چیزی را که می خواست برای آنها بنویسد» و برای پیامبر آنچنان سنگین آمد که صاحب صفت «وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ؛[8] و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری» همه آن‌ها از شدت ناراحتی از منزل بیرون کرد.[9]

پی نوشت
[1] بحارالانوار، ج39، ص56.
[2] صحیح بخاری، ج1، ص34.
[3] همان.
[4] سوره حشر، 7.
[5] سوره نجم، 2-5.
[6] سوره نساء، 150-151.
[7] صحیح بخاری، ج7، ص120.
[8] سوره قلم، 4.
[9] صحیح بخاری، ج7، ص120.

منع از کتابت توسط عمر بن خطاب در حقیقت، مخالفت با خداوند متعال، مخالفت با هدایت مردم و جدا انداختن بین خدا و پیامبر بود.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 15 =
*****