و در نهایت به ایشون گفتم ما بدرد هم نمیخوریم اما ایشون قبول نمیکرد و همش خواهش و التماس که هر کار بگی میکنم تا اینکه من قاطعانه گفتم منصرف شدم از ازدواج با شما و ایشون باز زود جوش اورد و هرچی به دهنش میرسید نثار من کرد مثل اینکه من حالیم نبود که میخواست 2سال از خودم بزرگتر بگیرم و به تو ترحم کردم و تو اگه ازدواج کرده بودی تا حالا بچت باید مدرسه میرفت و هزار تا چیز دیگه اما من جوابشو ندادم و همه چی تموم شد اما سوالم اینه با توجه به سنم من اشتباه کردم توی ارتباطم با این اقا?گاهی وقتا میگم بازم اشتباه کردم و نسنجیده عمل کردم و هی وسوسه میشم باهاش تماس بگیرم خیلی بابت سنم از طرف اطرافیان تو فشارم خودمم خیلی نگرانم شما لطفا راهنمایی کنید چکار کنم
مردم شهری که ایشون زندگی میکنه در استان ما معروفه به بدجنس بودن
اما با همه این چیزایی که گفتم میترسم با توجه به بالا رفتن سنم دیگه خاستگاری نداشته باشم و اگه به ایشونم جواب بدم اون حرفاشو( که حالیش نبوده دو سال بزرگتر از خودش میخواسته بگیره یا اینکه ترحم داشته و....) تو زندگی اینده تو سرم بزنه
همه این حرفا رو زمانی زد که از جواب رد من عصبانی شده بود قبلا یبار دیگه هم بددهنی کرده بود که بعدش عذرخواهی کرد و التماس که ببخشمش چون بخاطر کارش تو شرایط مناسب نبوده
لطفا راهنماییم کنید
یکبار که با ایشون کافی شاپ رفتم ایشون کلی سر پرداخت حق میز با صندوقدار بحث کرد که من بسیار شرمنده و ضایع شدم جلو صندوقدار و تو مدت اشنایی ایشون گفته بود که یه خرس عروسکی واسم گرفته اما هرگز بهم نداد با اینکه چند بار بهش گفتم و اخر سر گفت تو جعبه ماشین بوده نمیدونم کی برداشته
ایشون قبل از جواب گرفتن از خونوادم در مورد اینکه واسه خرید عروسی چقد میخوام خرید کنم و جهیزیه ام سوال میپرسیدن و زمانی که بیرون میرفتیم قیمت مانتوی تنم و ساعت و.... رو میپرسید که همه اینا از نظر من نشونه خسیس بودن ایشونه درست میگم
ببخشید فکر کنم مطالبم پس و پیش رسیده امیدوارم متوجه موضوع و مشکلم شده باشید
بازم معذرت میخوام زیاد وقتتون رو گرفتم
و در نهایت به ایشون گفتم ما بدرد هم نمیخوریم اما ایشون قبول نمیکرد و همش خواهش و التماس که هر کار بگی میکنم تا اینکه من قاطعانه گفتم منصرف شدم از ازدواج با شما و ایشون باز زود جوش اورد و هرچی به دهنش میرسید نثار من کرد مثل اینکه من حالیم نبود که میخواست 2سال از خودم بزرگتر بگیرم و به تو ترحم کردم و تو اگه ازدواج کرده بودی تا حالا بچت باید مدرسه میرفت و هزار تا چیز دیگه اما من جوابشو ندادم و همه چی تموم شد اما سوالم اینه با توجه به سنم من اشتباه کردم توی ارتباطم با این اقا?گاهی وقتا میگم بازم اشتباه کردم و نسنجیده عمل کردم و هی وسوسه میشم باهاش تماس بگیرم خیلی بابت سنم از طرف اطرافیان تو فشارم خودمم خیلی نگرانم شما لطفا راهنمایی کنید چکار کنم
اسم سوال کننده( من) گیلواست که ثبت نشده
مردم شهری که ایشون زندگی میکنه در استان ما معروفه به بدجنس بودن
اما با همه این چیزایی که گفتم میترسم با توجه به بالا رفتن سنم دیگه خاستگاری نداشته باشم و اگه به ایشونم جواب بدم اون حرفاشو( که حالیش نبوده دو سال بزرگتر از خودش میخواسته بگیره یا اینکه ترحم داشته و....) تو زندگی اینده تو سرم بزنه
همه این حرفا رو زمانی زد که از جواب رد من عصبانی شده بود قبلا یبار دیگه هم بددهنی کرده بود که بعدش عذرخواهی کرد و التماس که ببخشمش چون بخاطر کارش تو شرایط مناسب نبوده
لطفا راهنماییم کنید
یکبار که با ایشون کافی شاپ رفتم ایشون کلی سر پرداخت حق میز با صندوقدار بحث کرد که من بسیار شرمنده و ضایع شدم جلو صندوقدار و تو مدت اشنایی ایشون گفته بود که یه خرس عروسکی واسم گرفته اما هرگز بهم نداد با اینکه چند بار بهش گفتم و اخر سر گفت تو جعبه ماشین بوده نمیدونم کی برداشته
ایشون قبل از جواب گرفتن از خونوادم در مورد اینکه واسه خرید عروسی چقد میخوام خرید کنم و جهیزیه ام سوال میپرسیدن و زمانی که بیرون میرفتیم قیمت مانتوی تنم و ساعت و.... رو میپرسید که همه اینا از نظر من نشونه خسیس بودن ایشونه درست میگم
صفحه‌ها