بله دقیقا از همان ابتدا اجتماعات انسانی مواجه با ناهنجاریهایی بوده که خطرناکترین این ناهنجاریها، قتل عمد است.
در قتل عمد، قاتل مرتکب جنایت بزرگی میشود که تفاوت جدی با مرگهای تصادفی یا قتل غیر عمد دارد، ضرورت حفظ جامعه انسانی ایجاب مینماید که اقدامات بازدارنده و همچنین مجازاتهای متناسب با جرم و جنایت، علیه قاتلین در نظر گرفته شود.
تناسب مجازات با جرم و امکان بازدارندگی از قاتلین حاصل نخواهد شد مگر اینکه امکان مجازات با اقدامی متقابل که همان حذف قاتل باشد، فراهم شود. تجربههای جزایی دیگر کشورها نشان داده مجازاتی غیر از حذف جنایتکار و قاتل به هیچ عنوان باز دارنده نیست؛ چرا که بعضی از قاتلین حتی در زندان هم دست از قتل و جنایت بر نمیدارند.
گذشته از مباحث امنیت اجتماعی در بحث قتل، حقوق فردی نیز مطرح است؛ چرا که بازماندگان مقتول نیز دچار ضایعه بزرگی شدهاند لذا قانونگذار باید حقوق فردی را نیز در رابطه با اولیاء دَم رعایت نماید.
در اینجاست که حکمتهای فراگیر احکام دین مبین اسلام روشن میشود، از جمله قصاص، که عبارت است از اين كه اولیاء مقتول "حق" مجازات قاتل را به مانند جرم مورد ارتکاب، داشته باشند.
بی دلیل نیست که قصاص به عنوان غريزه در وجود انسان نهادینه است. چون اصولاً حذف موجود خطرناك و مزاحم يك اصل عقلاني است که پایداری و ثمر بخشی علوم و حرفهها از جمله پزشکی، كشاورزي، دامداري و... روي اين اصل بنا شده است، کما اینکه در پزشکی ميبينيم به خاطر حفظ بدن، عضو فاسد را قطع ميكنند و يا به خاطر نمو گياه، شاخههاي مضر و مزاحم را ميبرند.
در قصاص هم هدف عدالت خواهي و حمايت از خون بي گناهان و پيش گيري از تكرار ظلم و ستم و قطع كردن عضو مزاحم جامعه است.
بله مستندات مطلب بیش از اینهاست آيات و احاديث بسيار مربوط به اين مطلب نه تنها موضوعيتي براي متولد نشدن امام (عجلاللهتعااليفرجهالشريف) باقي نميگذارد بلکه احتمال تولد مهدي(عليهالسّلام) و لو بمدت بسیار کوتاه بعد از شهادت امام عسکري را نيز بدليل خالي بودن زمين از حجت، بي اعتبار ميسازد و ما را به اين قطعيت ميرساند که حجت ابن الحسن عسکري قبل از شهادت پدر به دنيا آمده و تمام شايستگيهاي تصدي اين سمت الهي را دارا بودند هرچند اين شايستگيها به مانند حضرت يحيي در سن کودکي به ايشان عنايت شده باشد؛ «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[مريم/12]؛ ای یحیی! کتاب را به قوت و نیرومندی بگیر؛ و به او در حالی که کودک بود، حکمت دادیم».
پس ميتوان به گواهي بانوي معتبري همچون حکيمه خاتون، (عمّه امام حسن عسکري(عليهالسّلام)) بخصوص در امور مربوط به زنان، مبني بر تولد حضرت حجت (عجلاللهتعااليفرجهالشريف) اطمينان نمود.[3]؛ چون امام حسن عسکري(عليهالسّلام) نيز علي رغم کنترل و خفقانهاي شديد، در موارد خاص، حجت پس از خود را معرفي و نشان دادهاند.
بله دقیقا مطالب دینی همه عالی هستند با برسی آموزههای وحیانی مشخص میشود که نوع انسان؛ اعم از مرد و زن براي رسیدن به مقامات عالی آفريده شده است که مسير تعالی به طرف قرب الي الله است. از نظر قرآن و سنّت، در این مسیر، تفاوتي بين زن و مرد در رسيدن به قرب الي الله نيست بلكه تنها چيزي كه ملاك است تقوا است.
آیات قرآن در این زمینه ميفرمايد: "انَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقَكُم؛ گراميترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است".[حجرات، آيه 13]
و ميفرمايد: أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ؛ من عمل هيچ عمل كنندهاي از شما را زن باشد يامرد ضايع نخواهم كرد، شما هم نوعيد و از جنس يكديگر"[آل عمران ، آيه 195].
و در آيه ديگر ميفرمايد: "به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنانراستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده مردانروزهدار و زنان روزهدار، مردان پاك دامن و زنان پاك دامن، و مرداني كه بسيار به ياد خدا هستند و زناني كه بسياربه ياد خدا هستند، خداوند براي همه آنان مغفرت و پاداش عظيمي فراهم ساخته است".[احزاب، آيه 35]
بعضي از بزرگان فرمودهاند اين سخن علي(علیهالسلام) درباره بعضي از زنان است و در يك مقطع تاريخي كه زني جنگ خونيني را بر عليه امام علي(علیهالسلام) به پا كرد، ايراد شده است و درباره عموم زنان نميباشد؛ زيرا مسلماً زناني همانند خديجه كبري، فاطمه زهرا، زينب كبري، زنان فداكار صدر اسلام مانند مادر عمار ياسر كه اول زن شهيد در اسلام است و حضرت مريم و آسيه؛ زن فرعون كه قرآن او را الگو براي مؤمنان معرفي كرده است از ديدگاه علي(علیهالسلام) از احترام فوقالعادهاي برخوردارند.
البته مطلب حسين خان نظام الدوله حاكم شيراز نیز جالب بود چون روزي به طور خصوصي پيش ميرزا علي محمد شيرازي رفت و گفت: بر من روشن شده كه سخن و طريقه تو درست و به حق است. من ديشب در خواب ديدم كه تو نزد من آمدي وگفتي در جبين تو نور ايمان مشاهده ميشود، ميرزا علي محمد در پاسخ گفت: توخواب نبودي، بلكه در بيداري بودي و من خودم بودم به بالين تو آمدم و اين مطالب را به توگفتم. حسين خان نظام الدوله دست او را بوسيد و گفت: من و اين همه قشون در اختيار شما.
باب گفت: وقتي كه پيروز شديم سلطنت روم را به تو خواهم داد. حسين خان گفت: من سلطنت نميخواهم، آرزوي من شهادت در ركاب تو است، ليكن بيا قبل از همه، حال كه حجت را بر من تمام كردي، بر علما نيز تمام كن، در جلسهاي در حضور علما دعوت خويش را اظهار كن و آنان آن گاه كه صداقت تو را دانستند و به تو ايمان آوردند، كار سهل است.
او اين پيشنهاد را پذيرفت و در جلسهاي دعوت خويش را اظهار نمود. نظام الدوله گفت: بهتر است كه دعوت خويش را با دست خود بنويسي تا هر كه بخواهد، آن را بخواهد و ايمان آورد. او پسنديد و قلم در دست گرفت و چند سطري نوشت. علماي مجلس به نوشته او نگريستند و دانستند كه چه قدر بي سواد است. نظام الدوله بدو نگريست و گفت: با اين كه هنوز چند جمله بيش ننوشتهاي اين همه اغلاط، تو چگونه جرئت كردي كه چنين ادعا كني، دستور دارد در همان جلسه هر دو پاي او را بستند و زدند و سر انجام علي محمد به ناچار به غلط كردم و توبه و استغفار واداشت.
نه عجولانه نیست چون در قانون اساسي جمهوري اسلامي، حقوق اقليتهاي مذهبي حتی زرتشتيان به رسميت شناخته شده است و اين اقلیتها ميتوانند در صحنههاي سياسي، اجتماعي حضور و نماینده داشته باشند، ولي بهائیت از جمله گروههاي فتنهگر ساختگي دشمنان اسلام و تشیّع در قرنهاي اخير است كه به دست ميرزا حسينعلي نوري معروف به "بهاءالله" براي ايجاد اختلاف و فتنه در کانون تشیّع تأسيس شد.
پس از اينكه این گروه خود را به عنوان نوکر و مزدور، در اختيار انگلستان گذاشت و آنان در "حيفا" اسرائيل به "عبدالبهاء" نشان و مدال دادند.
بله اینمطلب درکتاب محمد جعفر امامي، پاي سخنان پدر، ص 11آمده که پس از اينكه این گروه خود را به عنوان نوکر و مزدور، در اختيار انگلستان گذاشت و آنان در "حيفا" اسرائيل به "عبدالبهاء" نشان و مدال دادند.
هرچند ميتوان اين معنا را در مواردي از آيات قرآن برداشت نمود وليکن عدالت معنايي فراگيرتر از نفي ظلم را در بر دارد براي نمونه؛ مجازات مجرم و گناهکار در جهت نفي ظلم، عدالت محسوب ميشود چنانکه در روايات نيز کيفر الهي عدل و از عفوش فضل ياد شده است "يَا مَنْ لَا يُرْجَى إِلَّا فَضْلُهُ وَ لَا يُخَافُ إِلَّا عَدْلُه"[8]
اما ترک عدالت؛ يعني عفو فرد مجرم توسط خداوند يا فرد مورد ستم واقع شده را نميتوان ملازم ظلم و فعلي ناعادلانه دانست؛ بلکه فعلي پسنديده و ستودني است که خدواند متعال با سنّت اعواض و انتصاف حق مظلومين را جبران ميکند. گذشته از اینکه بخشش وی نيز بيحساب نيست، بلکه برنامه دقيقي دارد که حول محور تحول فرد در اصلاح ناهنجاريهايش جريان دارد و تا استحقاق و شايستگي در افراد براي بخشيده شدن وجود نداشته باشد، بخشش تحقق نمیپذیرد.
از جهت ديگر، اجراي قوانين دادرسي اسلامي که مظهر عدالت يا نفي ظلم است، بستري را براي ظلم تعددي مهيا ميسازد؛ به اين جهت كه اين قوانين، بر اساس ظواهر است؛ کما اينکه رسول الله(صلياللهعليهوآله) ميفرمود: «من در ميان شما طبق شهادت و قسم، قضاوت مينمايم».
اين مساله در سيره آن حضرت هم ديده ميشد، به عنوان نمونه: امروؤالقيس با مردي از اهالي حضرموت به قضاوت نزد رسول الله(صلياللهعليهوآله) رفتند. پيغمبر(صلياللهعليهوآله) به مدعي فرمود: «تو شاهد داري؟ گفت نه، فرمود: او بايد قسم بخورد. مدعي گفت: به خدا، زمين من از دستم رفت (چون ميدانست كه او باكي از قسم دروغ ندارد).
اينکه دادرسي اسلامي متّکي بر ظواهر است و دستش از واقعيات کوتاه است، بستر جديدي براي ظلم و تعدي مهيا نموده که مورد سوء استفاده ظالمان واقع ميشود. لذاست که بايد ملزم شد عدالت، جريان سيستم فراگير و هدفمندي است که در مسير خود، تمام نا عدالتي و ظلمها را اصلاح خواهد نمود، بدون اينکه امور ديگر را از مسير اصليش خارج نمايد.
در اين مورد خاص، اگر خداوند شرايط را طوري مهيا مينمود (مثلاً با علم غيب) که قضاوت بر اساس واقعيات صورت گيرد، نه ظواهر، همين مطلب، منجرّ به خارج شدن خيلي از امور از مجاراي خود ميشد از جمله اختيار انسان که با بهم خوردن ستّاريّت الهي، انتخابهاي انسان، تنها محدود به اعمال شايسته ميشد که اين امر نيز منتهي به عدم وقوع جرم و در نهايت تعطيلي مباحث معاد که پيوستگي انکار ناپذيري با مباحث مبدا و فلسفه آفرينش دارند ميشد.
در بحث عدل جزايي مفصلاً بيان خواهد شد که سيستم دادرسي اسلامي بعنوان يک سيستم باز و هدفمند تعامل سازندهاي با مبدا و معاد دارد که در نهايت منجر به جبران حقوق همه ذي حقان ميشود و از جمله ابزارش هم سنّت اعواض و انتصاف الهي است.
با سلام خدمت شما معلم گرامی که در عرصه فرهنگ کشور آینده ساز جامعه هستید
روح اسلام هم راستا با خرد واندیشه آدمی است بی دلیل نیست که بعد از گذشت سالها اندیشمندان پی به مطالب اسلامی می برند واز جمله آن اینکه اندیشمندان جهان در ده دسامبر 1948 برای حفظ جامعه انسانی از خُلق و خوی وحشیگری و حیوانی اعلامیه حقوق بشر جهانی را به امضای همه ملل دنیا رساندند و از جمله موارد این اعلامیه سی مادهای، ماده شانزدهم است که تاکید بر تشکیل خانواده با ازدواج آزادانه زن با مرد دارد چون خانواده را رکن طبیعی و اساسی جامعه میداند لذا دولت و اجتماعها را ملزم به حمایت از خانوداه مینماید.
بر اساس این ماده از اعلامیه حقوق بشر، رکن طبیعی جامعه یعنی خانواده باید در قبال رفتار تحدید آمیز که جامعه انسانی را به انقراض میکشاند حمایت شود. از جمله این رفتار بیمار گونه و ناهنجاریهای اجتماعی، همجنسگرایی است.
غریزه جنسی به منزله بنزین است که اگر در موتور خانواده بکار گرفته شود باعث حرکت، پویایی و سازندگی خواهد شد ولی اگر به مانند بنزین در بیرون از خانواده منتشر شود، باعث ویرانی و خسارتهای جبران ناپذیر خواهد گشت.
خداوند متعال مخلوقات را بر اساس حکمت آفريده است و بر اساس حکمت است که نظام عالم و جامعه انسانی منقرض نشده و برقرار است و هر چيزي در اين دنيا اگر روي روال طبيعي خود نباشد نتيجه درستي نميدهد و موجب ضرر و خسران خواهد بود.
در مورد انسان و قواي وجودي او هم اينگونه است؛ خداوند قواي جنسي را براي هدفي که همان بقاي نسل انسان است، آفريده است و بايد در مسير طبيعي خود باشد تا به هدف مطلوب برسد و اگر بر خلاف مسير عادي خود باشد، حرام است چون موجب ضرر است.
بنابراين همجنسگرایی چون برخلاف طبيعت است و موجب ضررهاي جبرانناپذير جسمي و رواني به خود شخص و اجتماع ميشود، لذا حرام است.
صفحهها