دکترا قبول شدن شاید راحت باشه ولی خوندنش خیلی تمرکز می خواد پس حتما با انگیزه و علاقه دکترا رو انتاخاب کن چون واقعا ادم تحت فشاره... مهارت پیدا کردن خیلی بهتر جواب میده تا دکترا...
آدمی به امی زنده است و شما به خواست خدا زنده اید؛ پس امید داشته باشید به همه ی اونچه خدا می خواهد بهتون هدیه بده... "سرخوش ز سـبوی غم پنهانی خویشـم چــون زلف تو سـرگرم پریشانی خویشمدر بــــزم وصـال تو نگـــویم ز کم و بیـــش چـون آینــه خو کرده به حیرانی خویشم لــب باز نکـــردم به خروشــی و فغانــــی مــن مـــحرم راز دل طـــوفانی خویشــم یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم از شوق شــکر خنده لبـش جان نسپردم شرمنده ی جانان ز گران جانی خویشم بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم هر چند امیــن بسته ی دنیـــا نیــم امــا دلبســــته ی یــــاران خراسـانی خویشم"
به اراده و عزم شما بر میگرده اگر میدونید نمی تونید خاتواده رو راضی کنید (با همربانی و مدارا) حتی اگر ده سال زمان بگذره... بهتره الان بی خیالش بشین...اما اگر این خانوم براتون اینقدر ارزش داره که با دلیل و منطق و برهان و واسطه و ... می تونید خانواده رو راضی کنین اول راضی کنین بعد دوباره برگیردین و رابطه رو از سر بگیرین... تکرار می کنم "بعد دوباره برگیردین و رابطه رو از سر بگیرین... " لا اقل یه اشتباه رو دو بار تکرار نمی کنین...
به خودتون دو نفر بر میگرده که چقدر وابسته به خونواده و محیط هستید؟!اگر بتونین در محیط جدید ارتباط برقرار کنین و جایگزین برای همه ی دلبستگی هاتون میشه اما اگر اینقدر وابسته باشین که علاقه تون نسبت به هم هم جایگزینش نشه نمیشه...
آقای دکتر همه ی حرفهاتون متین اما یکمی اون وسط تند رفتین...تعادل مهمترین ویژگی اسلام است...و دوستی و ایثار دوجانبه بین زن وشوهر هم مهمترین عامل خوشبختی و سفارش اسلام است... متشکرم...
مطمین نیستم اما به نظرم شما به علت همین چشیدن طعم استقلال کلا خیلی از اساس وبنیانهایی که توی اسلام برای خانواده بیان شده رو زیر سوال می برین!!!! و البته به همه ی زندگی و ازدواج ها به دید مادی نگاه می کنین!!!! اون موقع توقع دارین خاستگارهای شما دید مادی نداشته باشن!!!! به شخصه اگر قرار باشه با چشیدن طعم استقلال این طوری فکر کنم دوست ندارم مستقل باشم.... به نظرم خیلی تند و یک طرفه به زندگی نگاه میکنین که مقداری انعطاف و تعادل و واقع بینی بیشتر به نفع خودتون هست
من هم کسهایی رو دیدم که تهرانی بودن به خاطر همسرشون رفتن شهر کوچیک و احساس بدبختی کردو هم کسایی که رفتن و حس خوشبختی کردنو تنها تفاوتشون دیدشون به زندگی بوده...کسی که تمام زندگیش شوهرش بود باهاش رفت و خوشبخت شداما کسی که شوهرش گوشه ای از زندگیش بود، بعد از رفتن خیلی از گوشه های زندگیش تهران موند و ...این تصمیم با شماست...والبته اخلاق فرد مقابل و خانوادش هم خیلی اثر دارن...
صفحهها