نظرات tanhayetanha73

تصویر tanhayetanha73 tanhayetanha73 10 بهم, 1395 نفرینش دامنم را گرفته

سلام عزیزم 

من درکت میکنم و میدونم دختر خوبی هستی وگرنه مثل خیلیا میرفتی دنبال دوستی نه ازدواج نمیخوام نصیحت کنم فقط خواستم تجربمو برات بگم هیچکس به اندازه من شاید از فضای نت و مجازی صدمه ندیده باشه هیچکس به اندازه من به ادمای مجازی اعتماد نکرده و اندازه من دوسشون نداشته و براشون خرج نکرده براشون کم نمیزاشتم محبت میکردم از ته قلبم دوسشون داشتم‌ اما فقط با یه کاری که کردم و به نظرشون خوش نیومد نمیدونی چه چیزا که بارم نکردن و چه تهمتا که بهم نزدن هرچقدر دیگران بهم میگفتن که ادمای نت قابل اعتماد نیستن قبول نداشتم اما باورت نمیشه در عرض دو هفته خدا جوری ذات تک تکشون برام رو کرد و مهرشونو از دلم‌ بیرون کرد که روزی صدبار شکرشو بجا میارم اینو بدون هیچ کس با مجازی به خوشبختی نمیرسه شاید تک و توکی باشن اما واقعا به ریسکش نمی ارزه مجازی فقط برا سرگرمیه نباید جدیش گرفت تو باید تو واقعیت دنبال نیمه گمشدت بگردی خب چن مورد پیش اومده باهاشون به توافق نرسیدی چون قسمت هم نبودین اما با صبر و توکل به خدا مطمئن باش ادم خوبی پیدا میکنی فقط نباید ناامید شی همیشه همیشه به خودت بگو من بهترینم و لیاقتم بهتریناست مثبت فکر کن و افکار منفی از خودت دور کن از ته قلبت باور داشته باش که خدا باهاته و نگاش بهت هست و تنهات نمیزاره صبر داشته باش

تصویر tanhayetanha73 tanhayetanha73 06 خرد, 1395 خودکشی در خیال

سلام
خیلی ممنونم ازتون که با حوصله حرفامو خوندین چقدر خوبه توی دنیایی که خیلیا حوصله شنیدن کوچیکترین درد دل ادمو ندارن شما این سایت راه اندازی کردین و بدون توقع به همه کمک میکنید
درسته من واقعا از مجازی ضربه های خیلی بدی خوردم و همش بخاطر عدم شناختم از این محیط بود جز خونواده ادم هیچکس ظرفیت اینو نداره که بهش توجه زیادی شه بودن در مجازی و محبت کردن به ادماش چیزی جز وقت تلف کردن و در اخر به پوچی رسیدن نیست...البته هستن کسایی که از همین طریق مجازی به دوستای واقعی خیلی خوبی تبدیل شدن اما هم جنس...رابطه با جنس مخالف چه مجازی چه واقعی وابستگی میاره و بعدش جدایی و ضربه روحی و درگیری ذهنی...خدا میدونسته و منعش کرده...هیچ وقت نتونستم بی توقع به کسی محبت کنم و هیچ وقتم نتونستم محبت نکنم ولی میخوام تمرین کنم تا روابطم با همه کنترل شده باشه...منبعد میخوام به زندگیم برسم و برای پدر مادرم وقت بزارم و زجریو که این چند سال کشیدن جبران کنم....امیدوارم یه روزی برسه همه اون ادمایی که از ته قلبم دوسشون داشتم ولی با پشت کردن بهم اشکمو در اوردن از قلب و ذهنم پاک شن....ممنون از شما مشاور گرامی از خدا براتون بهترینا رو میخوام...زندگیتون سرشار از ارامش
.....یا حق

تصویر tanhayetanha73 tanhayetanha73 05 خرد, 1395 خودکشی در خیال

سلام عزیزم...دقیقا همینجوره که گفتی من هیچ وقت توی واقعی دوستای زیادی نداشتم یعنی اولش همه میان سمتم برای دوستی اما وقتی میبینن اخلاقامون بهم نمیخوره شروع میکنن به اذیت کردن و مسخره کردن...اکثر دوستایی که تا حالا داشتم دوست داشتن وقتی دور هم جمع میشیم شروع کنن به سوژه کردن یه نفر خارج از جمعمون و خندیدن بهش یا مثلا دوست داشتن اگر جایی یه موضوعی درباره یه نفر میشنیدن پی ماجرا رو بگیرن و خبر رو دهن به دهن بچرخونن و یه جورایی یه طرفه به قاضی میرفتن تا جایی که ابروی طرف میرفت یا هروقت بیرون میرفتیم مدام به من اشاره میکردن که فلانی ببین کچله دهنش کجه فلانه بهمانه منم اگر تایید نمیکردمو نمیخندیدم میگفتن تو فقط تو حال خودتی و افسرده ای...من دوست داشتم اگر با کسی دوست میشم جلوش و پشت سرش یه جور باشم ولی اونا اینجور نبودن و با اینکه در ظاهر خودشونو دلسوز همدیگه میدونستن و به درد دلای هم گوش میکردن اما پشت سر همدیگه از همون درد دلا استفاده میکردن و شروع میکردن بد همو گفتن من وقتی این چیزا میدیدم کم کم ازشون فاصله میگرفتم و میرفتم تو تنهایی کلی اشک میریختم که چرا هیچ دوستی ندارم که اخلاقش بهم بخوره و مثل خواهر باشه برام....حتی جریان همین داداش رو که براشون تعریف میکردم با اینکه میدیدم گوش میدن اما پشت چشماشون یه لبخند تمسخر میدیدم بارها بهم میگفتن خیلی احمقی اینهمه پسر رفتی خودتو درگیر یه متاهل کردی و بارها میخواستن منو به دوستای دوست پسراشون معرفی کنن تا رفیق شیم... ولی من همیشه دعواشون میکردم و قبول نمیکردم....در مورد اینکه گفتی مجازی به زندگی اون اقا لطمه میزد درسته ولی تنها دلیلش من نبودم ما تو یه شبکه اجتماعی بودیم که جوش فوق العاده صمیمی و گرم بود و همه همو دوست داشتیم و تقریبا از مشکلات هم خبر داشتیم و ظاهرا بچه هاش متوجه کامنتای این اقا با بچه های سایت شده بودند و به مامانشون گفته بودن و از باباشون قول گرفته بودن دیگه سروقت مجازی نره وقتی اینو شنیدم خیلی ناراحت شدم و فهمیدم دیگه هیچ وقت نمیتونم باهاش حرف بزنم اما خودش بعد از چن وقت دوباره بهم پیام داد و بهم گف قبلا رفته بچه های سایتو بیرون دیده و الان با وجود اینکه قول داده حاضره قولشو بشکنه و منم بیرون ببینه قرار بود تابستون همین امسال همو ببینیم ضمن اینکه مطمئنم نمیخواد از این طریق سوء استفاده کنه چون همیشه تو قرارا ابجیشم با خودش میبره...خلاصه جو سایت برای منی که بارها و بارها تو دوستی شکست خورده بودم فوق العاده خوب بود و بخش زیادی از تنهاییم پر کرده بود و همه بچه ها رو عین خونوادم دوست داشتم این اقا هم با همه رفتار خوبی داشت و میگف هیچ وقت شماها برام مجازی نبودین و یه بخش از زندگیمین تا اینکه همین جو صمیمی تبدیل شد به دشمنی و کینه و قضاوت همدیگه و در اخر بچه ها هرکدوم چند گروه شدن و یه گروه با گروه دیگه دشمن ولی من همیشه سعی میکردم خودمو قاطی بحث و جدلا نکنم چون همشونو دوست داشتم و نمیتونستم طرف یکیو بگیرم این اقا هم همینجور بود و همیشه هم به من میگف تو با اونا فرق میکنی و میدونم از جنس اونا نیستی و برا همین دوستت دارم وگرنه ارتباطم باهات مثل ارتباطم با اونا در حد سلام و احوالپرسی میبود....این اقا همیشه مطالب عاشقانه میزاشت و برا من سوال بود چرا وقتی تو مشخصاتش زده متاهل همش تو فاز عاشقیه برا همین گفتم شاید واقعا زن نداره و چون با یکی از بچه های سایت دوسته نوشته متاهل یه مدت فوق العاده اذیت شدم و همش تو فکر این بودم یعنی اون کیه که اینهمه دوسش داره و براش مطلب میزاره نزدیک دو سال تلاش کردم ولی نتونستم بفهمم فقط یه بار دیدم رابطش با یه نفر یکم صمیمیه رفتم بهش گفتم تو عاشق اونی اونم کلی از کوره در رفت و بار اول بود انقد عصبانی میدیدمش اونجا بود که فهمیدم ایشون وقتی هم سن من بوده عاشق یه نفر میشه ولی طرف ولش میکنه میره و با فرد دیگه ای ازدواج میکنه و ایشونم نتونسته بعد از 15 16 سال عشقشو فراموش کنه ولی خیلی تو دار بود و هیچ وقت نمیخواست درباره مشکلاتش و علی الخصوص عشق اولش صحبت کنه فقط وقتایی من میپرسیدم میگفت خیلی دلتنگشم و دوست دارم یه بار دیگه ببینمش حتی از دور... میگف خیلی دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم....یه بار گفتم اگه ببینیش باهاش ازدواج میکنی گف نه چون متاهلم و تعهد دارم برام همیشه سوال بود ایشون که اگه پلک بزنه خونوادش بازخواستش میکنن و تا گوشی دستش میگیره بچه هاش میان ببینن که داره چکار میکنه و فوق العاده عاشق بچه هاشه چجوری تو فکر دیدن عشق اولشه شما میگین ارتباطش در همین حد کم با من ممکن بود به زندگیش لطمه بزنه اما ایا اگر عشق اولشو پیدا کنه و دیدارا تازه شه میتونه ازش دل بکنه و ایا با اونم فقط ماهی یه بار در حد نیم ساعت فقط چت میکنه....من واقعا دلم نمیخواد زندگیش خراب شه و دارم سعی میکنم فراموشش کنم.....از خدا میخوام برای منی که تک فرزندم حداقل یه دوستی که مثل خواهر باشه پیدا شه.... از سایت خوبتون ممنونم که تا حد زیادی تونست ارومم کنه....

تصویر tanhayetanha73 tanhayetanha73 04 خرد, 1395 خودکشی در خیال

سلام آبجی گلم...خیلی وقته که به این نتیجه رسیدم که کار اشتباهی کردم برای همین اومدم اینجا تا شاید کسی بتونه یه راهکار بده تا بتونم فراموش کنم....چهار سال زجر کشیدمو از این میترسم که بقیه عمرم به همین طریق سپری شه....هروقت با خودم فکر میکنم به این نتیجه میرسم که این فقط منم که همه لحظه هام برای اونه و لحظه ای که من دارم غصه میخورم اون شاید تو فضای شاد داره از زندگیش لذت میبره بدون اینکه کوچکترین فکری به من بکنه....من حتی پیش یه مشاور رفتمو اون بهم گف این فرد از لحاظ شخصیتی مشکل داره و سریع باهاش قطع رابطه کنم گف یه سری دارو بهت میدم که حتی فکرشم نکنی من یه مدت داروهارو خوردم و دیدم فوق العاده گیجم میکنه و از 24 ساعت بیشتر از 20 ساعت خواب بودم....دیگه نخوردم.....تنها دلیل خودکشیم اون نبود و خیلی مشکلات دیگه داشتم که با رفتن به مجازی و سرگرم شدن و بعد از مدتی..بودن اون باعث میشد بهشون فک نکنم....اما وقتی دیدم اونم کنارم نیست تصمیم گرفتم خودمو راحت کنم....الانم خیلی وقتا به فکرم میرسه این کار بکنم ولی از اشکای مامانمو ابروی پدرم میترسم....نمیدونم چرا خدا منو به حال خودم رها کرده و حتی یه نیم نگاهم بهم نمیکنه....ممنونم از دلداری دادنت و ارزوی خوبت عزیزم تو دعاهات منو فراموش نکن...

تصویر tanhayetanha73 tanhayetanha73 04 خرد, 1395 خودکشی در خیال

خیلی ناراحتم از اینکه مشکلمو مطرح کردم. همیشه بهم ثابت شده که هیچ کس نمیتونه به ادم کمک کنه جز خوده ادم کاش اگر نمیتونیم مشکل کسیو حل کنیم حداقل زخم زبون نزنیم و سرزنش نکنیم.....اینروزا اگر کسی احساس داشته باشه میشه بچه اگر این بچگیه من ترجیح میدم همیشه بچه بمونم اگر بزرگی در زخم زبون زدن و چشمو گوشتو بستن در مقابل محبت دیگران و بی تفاوت بودن نسبت به دیگران و کوچیک شمردن مشکلاتشون و مورد تمسخر قرار دادنه ای کاش همیشه بچه بمونم....چیزی که خیلیا ندارن درکه اگه فقط یه کوچولو همو درک میکردیم و برا یه لحظه خودمونو جای طرف مقابل میزاشتیم شاید هیچ وقت یه طرفه به قاضی نمیرفتیم....همیشه با خودم صادق بودمو از احساس خودم مطمئنم و میدونم حتی یه لحظه اونو چیزی جز داداش تصور نکردم شاید چون تک فرزندم اونو مثل داداش نداشته ی واقعی دوست داشتم.....اره نگرانش میشم و اگه ادم هنوز یه ذره احساس و وجدان تو وجودش باشه نسبت به کسایی که دوسشون داره احساس مسئولیت و نگرانی میکنه من همیشه نگران و دلتنگ کسایی که دوسشون دارم میشم خانواده فامیل دوست و...
من هیچ وقت ازش نخواستم که قسم بخور که با کسی غیر از من حرف نمیزنی فقط هربار که ازش میپرسیدم چرا با من حرف میزنی در جواب حرفم میگف چون مهربونی و میدونم دوست داشتنت خالصه و بدون اینکه من ازش بخوام قسم میخورد که فقط با تو حرف میزنم.....
یا حق بدرود

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 3