نظرات yekbandekhoda1356

تصویر yekbandekhoda1356 yekbandekhoda1356 25 بهم, 1395 حجاب مادر خانمم مثل بی نظیر بوتو است!

سلام ممنون میشم اگر ادامه مطلب را مشاهده و توصیه کارشناسی را بیان بقرمایید. بغیر از آن بایستی خدمتتان عرض کنم که.. بچه و من و خانمم هر سه تابعیت ایران و آن کشور خارجی را داریم. بچه اینجا بدنیا آمده و هم پاسپورت ایرانی و هم پاسپورت خارجی دارد. همینطور من و خانمم.  راستش هم منزل برایشان در ایران خریده ام و هم مبلغ پولی را مادرشان در حساب خود که به امانت به ایشان داده بودم پس نمیدهند. هم خرج های روزانه را دارم انجام میدهم وگرنه میگه برو وکیل بگیر بچه تو ببین. اگر دست پر بروم در را باز میکند و با هم ناهار میخوریم و .... ایشان اوایل که خرشان از پل نگذشته بود خیلی ادا اطوار معنوی در میاوردند ولی معلوم شد که بشدت به پول تعظیم میکنند و پول ندیده هسستند.  یه سوال اگر مرد در طول ازدواجش خانه ای برای همسرش بخرد که از مبلغ 90 سکه طلا مهریه ایشان بیشتر است. ولی رسیدی یا چیزی ازیشان نگیرد که این را بابت مهریه داده است. باز هم باید مهریه بدهد ؟  البته ایشان از مهریه حرف نمیزنند.  ادعای اینکه یالا منو طلاق بده هم نمیکنند  ولی بیش از دو سه سال است ناشزه هستند. یعنی نطفه بچه دوساله مان آخرین ارتباط زناشویی مان بوده. در آن وقت اصلا مشاجره یا متارکه ای هم در کار نبود. از ترس اینکه بچه را بندازند و آبرویشان برود یا من حرف یا متلکی به خودشان یا مادرشان ببندم در زمان بارداری امتناع میکردند. ضمن اینکه من کارمند اقماری هم بودم و ایشان دچار اضطراب و استرس شده اند. در زمان حاملگی که هفته سوم ایشان امتناع میکردند مبادا که بچه از بین برود. بشدت وسواسی و پریشان احوال و ... هستند. هم خودشان هم مادرشان.... بیشتر از روی ترس این پول را هم نمیدهند و ایران هم نمیایند. و این همه مشکلات و دردسر بلطف قوانین نابود کننده خانواده ی اینجا  برای من درست کرده اند.   من همه کار برای بدست آوردن اطمینان شان انجام میدهم.  دست بزن ندارم. زبانم را هم حداقل الان خیلی کنترل میکنم.   ایشان موهای صورتشان یا جوش های صورتشان را از ترس درد حاضر نیستند هفته به هفته اصلاح کنند. پول رفتن به آرایشگاه داده ام بهشان. هزار و یک وسیله آرایشی بهداشتی برایشان خریده ام.  دردشان درد درون است. با هیچ قانون و وکالت و ....حل نمیشود. بهش میگویم گیرم که این وکالت نامه را هم گرفتی. باز هم میترسی به ایران بیایی. از بس دراین شبکه های مضحک  ضد انقلابی و لیبرال علیه مملکت تبلیغ میکنند مثلا ایشان میترسد به تهران بیاید و آنجا برویم مدتی زندگی کنیم مبادا که در اثر آلودگی هوا بچه دو ساله مان دچار سرطان و ...شود اینقدر مضحک و ترس های احکقانه دارند.  من سه سال پیش یک کلام گفتم که باید در این کشور کرم ضد آفتاب بزنیم وگرنه سرطان پوست میگیریم. ایشان این سخن را جذب کرده و برای ده دقیقه بیرون رفتن نصف یک تیوب کرم ضد آفتاب را روی بدن بچه خالی میکنند. یعنی کلا آدم روان پریشی هستند و من هم لابد خودم همینطور ام. و دردمان با وکالت و ... درست نمیشود. درد درده دوری از خدا است.  بهمین خاطر اگر نماز بخواند و حجاب بگیرد خیلی حال هر دویمان خوب میشود. ولو اینکه در وسط دود تهران زندگی کنیم.   کارشان فقط گوش کردن  به روانشانس های فرویدی مثل هلاکویی و جذب هر آنچه که به نفعشان است در مطالب آنان و استفاده آن در جهت حال آمدن نفس پیر دختر منش خودشان و والده محترمشان است. (ولو اینکه پیر دختر هم نباشند ولی منش شان منش پیر دختری است). خودشان هم اینجا دوست ندارند. این فقط من نیستم که منزوی هستم. ایشان هم همینطور است نه اینکه من محدودشان کرده باشم ... خلاصه شما فقط به لحاظ حقوقی بفرمایید اولا اون نمونه متن وکالت نامه چه عواقبی برای من دارد اگر امضا کنم ؟   و کلا چه توصیه های دیگری دارید. من نمیخواهم وکیل بازی کنم. تازه بخواهم هم زیاد دست و بال قانونی من نه اینجا و نه در ایران باز نیست.  

 

تصویر yekbandekhoda1356 yekbandekhoda1356 24 بهم, 1395 حجاب مادر خانمم مثل بی نظیر بوتو است!

با تشکر فراوان از همه نظرات داده شده . ممنون میشم کماکان از فرمایشات همگی سروران استفاده کنم.  یعنی بازم من توضیحات و جزییات بیشتر میدم شما هم بی زحمت نظرات شرعی و حقوقی تون رو بفرمایید.  والا حقیقت دوست ندارم طلاق بگیرم. ایشان هم فکر نمیکنم برای طلاق اقدام کرده باشند حداقل در اینجا که نکرده اند وگرنه قاعدتا دادگاه اینجا به من خبر میداد. سناریوی یک روز عادی ما الان که من چند ماهی هست که بیکار شده ام به این شکل است که  من هر روز صبح به منزل همسرم میرم و بچه را میبینم. همسرم را هم میبینم ایشان لیست خرید به من میدهند  من خرید مایحتاج روزانه آنها را میگیرم و به منزل میبرم و ایشان یا   مادرشان نهار درست میکنند و ناهار را با هم سره یک سفره میخوریم. بعد از ظهر ایشان درس میخوانند و من هم بدنبال کار هستم. البته فعلا مشکل مالی نداریم . لکن من بعد از غروب به منزل خود بر میگردم. چند بار خواسته ام که بمانم ولی ایشان به قوانین متارکه کشور غربی بیشتر از وظایف زناشویی خود اعتنا میکنند.... بقول شما من نباید یکسره به محکمه بروم و باید ایشان هم باشند تا از خود دفاع کنند.  ایشان از طرفی میخواهند من بهیچ عنوان در منزلشان که اجاره کرده اند شب نمانم به این خاطر که از مراکز اجتماعی اینجا تحت عنوان زن متارکه کرده بچه دار پول دریافت کنند.  ولی با وجودی که محبت آشپزی را میکنند ولی تا با ایشان میخواهم برقراری رابطه کنم امتناع میکنند. لابد بخاطر بچه من را فقط تحمل میکنند.

این در حالی است که قبل از آمدن بچه یک عشق کمابیش یک طرفه نسبت به من داشتند. من هم البته ایشان را دوست داشتم و دارم اونقدر ها هم یک طرفه نبود ولی ایشان بشدت احساساتی بودند و همیشه هر وقت در زمان قبل از آمدن بچه مشاجره ای میکردیم ایشان بودند که بیشتر نرمش بخرج میدادند. اما از وقتی بچه دار شده ایم ورق کاملا برگشته است و ایشان بابت "مشاجره سه سال پیش مان که من روی عصبانیت به ایشان گفتم: "من اصلا از اول تو را نمی خواستم  و رابطه هایمان بزور بود (!) ایشان هنوزم که هنوز است بعد از بیشتر از دو سال مرا نمیبخشند و اساسا احساس میکنم که لابد هم من به او دروغ گفته بودم و هم او به من دروغ گفته بود. و هیچ یک همدیگر را نمیخواستیم.

او شاید چون میخواست اصطلاحا از تنهایی خلاصی پیدا کند آنگونه به من ابراز محبت میکرد و من هم چون خیلی فلان فلان شده بودم لابد او را بخاطر عنوان  پزشکی اش میخواستم که او هم مرا از تنهایی در بیاورد. و به این طمع که وقتی منه مهندس بین دو پروژه  بیکار میشوم  ایشان کار کنند و زندگی مان بچرخد.

 حالا در هر صورت اولا نه ایشان تا حداقل یکی دو سال دیگر اینجا طبابت خواهند کرد.   و نه من چشمم آب میخورد که اینهمه که برای ایشان و مادر محترمشان هزینه کرده ام را پاسخ بدهند. 

شما فکر کنید مهریه ایشان تنها 90 سکه طلاست. و آنهم من خودم در لحظه عقد به عاقد گفتم که آبروی خودم نرود 

(در آن زمان آبرو را در این چیزها میدیدم.)

بعد از عقد بدون گرفتن جشن عروسی به اینجا آمدیم.

بعد که برای سفر کوتاهی چند سال قبل از بچه دار شدن به ایران برگشته بودیم من خودم تصمیم گرفتم حالا که این امکان برایمان پیدا نشده عروسی بگیریم یک منزل آپارتمان به قیمت حدودا صدو چهل پنجاه ملیون آنوقت برایشان به نام ایشان بخرم. 

چون شنیده بودم که مستحب است مهریه را بدهید.

و بنده ارزهایی را که به ایران آورده بودم در زمان گرانی دلار چند سال پیش بنام ایشان خانه خریدم.

بعد جالب است که یک مشاجره ای در همان زمان داشتیم چند ماه بعد از مشاجره 

برادر من در ایران زندگی میکرد و تازه ازدواج کرده بود به من رو زد که میشود آن منزل را که خالی است از من یا در واقع از صاحب قانونی اش همسرم اجاره کند 

با وقاحت تمام ایشان پاسخ منفی دادند.

در حالی که هر نوع بی مهری هم از من دیده باشند عقل حکم میکرد که ایشان به برادر من خانه را اجاره دهند.

حالا کاری ندارم لابد من خیلی بد کرده بودم که ایشان اینقدر ناسازگار هستند.

ایشان از یک شهرستان بسیار با شهریت پایین هستند.

و من بخاطر از دست دادن  پدر و مادرم و بی کسی و بی پولی آن موقع مجبور بودم با آدمی که اصلا در کنه و شأن من نبود ازدواج کنم.

یعنی کلاس من خیلی باتر از ایشان بود حتی با وجودی که ایشان پزشک عمومی هم بودند.و من فوق لیسانس مهندسی.

البته میگم الان به این نتیجه رسیدم که 

این کلاس ها و ....مفت نمی ارزد و از اول باید اولا خودم بچه بسیجی میشدم و ثانیا همسرم را هم از خانواده با تقوی انتخاب میکردم.

الان دیگه کاریه که شده. حالا چه کنم؟ بچه هم دارم. مطمین هستم که اگر ایشان را اینجا ول کنم و به ایران بیایم 

ایشان بتنهایی خیلی سختی خواهند کشید. ایشان البته حس فمنیستی و حس سکولار را بشدت دارد.

با کلی محبت و هزینه کردن او را وادار کردم که نمازش را بخواند. حتی طرفند هم بکار بستم.

مثلا چون میدانم که مثل یک ماده پلنگ (!) فقط بطور غریزی دخترمان را دوست دارد 

به او گفتم دخترمان خیلی شیطان است حتما به نماز و دعای تو احتیاج دارد که مبادا در اثر شیطنت آسیبی ببیند.

قبل از آمدن بچه هم مثل همان مرغ عشق زمینی مرا دوست داشت. گویی عشق او از زمین دو سانتی متر بیشتر فاصله نمیگیرد.

مثلا اگر بمیرد نمیتواند ببیند که برادر من عروسی گرفته و ما عروسی نگرفته ایم .

قبل از عقد که در مورد مهریه از او سوال کردم ایشان میفرمودند (!)  ما اصلا به مهریه اعتقاد نداریم و ...

بعد معلوم شد بمیرند حاضر نیستند برادر من در منزلی که من خودم به ایشان بخشیده ام بنشیند.

البته من خودم با تمام این اوصاف باز هم کارنامه ام پیش خدا خیلی سیاه تر از اوست. 

یعنی ببین من چه آدم فلان فلان شده ای هستم که خدا برای ادب کردنم چنین زنی را نصیبم کرده است.

 

حالا این وسط اوضاع اقتصادی نا بسامان این کشور و بیکاری و مصرف از پس اندازم از یک طرف 

از طرفی ناشزگی طولانی و نوعی روانی بودن و افسردگی شدید همسرم و احتمال زیاد خودم از طرف دیگر 

نمیدانم بروم مثل گذشته در اینجا هللی تللی و الواتی کنم که جواب خدا را چگونه بدهم؟

اگر دل بدریا زده و به ایران بیایم و باز در ایران شروع بکار کنم به امید اینکه این همسر از خر شیطان پایین بیاید و 

خودش به ایران برگردد. اگر برایشان حادثه ای رخ داد چه ؟

الان که بزور محبت یک خط در میان نماز خوان شده اند. 

هر چی به ایشان میگویم اگرشما بی حجابی کنی و حدود الهی را زیر پا بگذاری اولین کسی که افسرده و نهایتا ناشزه میشود خودت هستی بخرجش نمیرود

حتی از طرفند هایی همچون اگر بی حجاب باشی با تو در خیابان قدم نمیزنم.

استفاده میکنم.  چون اینجا لنگ و پاچه ها همه بیرون است. و دختر های ایرانی از یک طرف آنقدر ها نمیخواهند 

برهنه بگردند از طرفی هم نمیخواهند کلاس خود را پایین بیاورند و مانتو روسری سر کنند و آنرا نوعی خاک تو سری میدانند

مرده شور این کلاس را ببرد که همه بدبختی های من از همین کلاس شروع شد.

زیادی سرتان را درد نمیآورم. خودم اینجا ساعتم را کوک میکنم که جلوی او نماز اول وقت بخوانم و حتی بیرون رفتن و خرید کردن هم تحت تاثیر این 

تنظیم ساعت با اوقات شرعی است. و ایشان این پایبندی من به این ساعت شرعی و وقت اذان را دیده است که

تازه یک خط در میان نماز خوان شده.

البته ایشان در زمان نوجوانی و دبیرستان نماز خوان و محجبه بوده ولی پس از پزشکی خواندن آن هم در یک دانشگاه زپرتی بندرعباس

لابد به این نتیجه رسیده که کسی که مریض ها را درمان میکند خودبخود به بهشت میرود و نماز خواندن احتیاج ندارد 

(!!)

ولی فکر میکنم برای خانم ها حفظ حجاب خیلی مهم است

نماز خواندن ولی بی حجاب فایده ای ندارد و افسردگی و مشکلات مان را کم نمیکند.

توضیحاتم بیشتر طنز شد. ولی عین واقعیت است. تیتر انتخابی تان عالی بود.

فکر میکنم برای اینکه ایشان محجبه شوند باید مادرشان که در ایران روز خواستگاری چادر گلی سر کرده بودند ولی اینجا مانتوی گلی سر میکنند بجای مانتو از حجاب برتر یعنی چادر استفاده کنند وانگهی دخترشان حجاب سر خواهند کرد.

بعبارت دیگر اگر بانوان متدین شیرین چادر سر کنند دختران جوان ساپورت نمیپوشند.

خداوند برای شکستن تکبر در زن حجاب را قرار داده وقتی این تکبر از بین نرفته باشد باعث افسردگی میشود.

حال بهترین لنگ و پاچه را هم داشته باشند باز هم میروند و در خیابان بهترش را میبینند.

پس برای از بین رفتن افسردگی شان اول بایدقواعد زندگی شان را بر خلاف قواعد  زندگی مردم برهنه اینجا تنظیم کنند.

اگر حجاب داشته باشند و نماز هم بخوانند تمام دردهایمان درمان میشود حتی

من حاضرم اگر مرا نمیخواهند بروم و حضانت بچه را هم به همچین مادر محجبه و عاقلی بدهم

 

حالا نمیدانم این نماز خوان شدنشان بعد از کلی جهاد فرهنگی من نشانه امید هست ؟

این وسط اگر من که میخواهم ایشان را عوض کنم خودم عوضی از آب در آمدم چه  ؟

راستش این روزها خودم خیلی نگاهم را کنترل میکنم. ولی خوب سخت است خیلی سخت است.

من اصلا از خانواده مذهبی نبوده ام. و کارنامه من هنوز هم از ایشان که دو سه سال گناه کبیره ای همچون ناشزگی و بی حجابی دارند خیلی تیره تر است.

شاید ایران بیایم و در یک شهرستان کوچک بروم و ماهواره و ... هم نداشته باشم بشود در سن 40 سالگی دوباره زندگی کرد.

ولی آیا حیف نیست ؟ شاید اگر ادامه دهم و مشاجره ها و ... را بجان بخرم خانمم محجبه هم بشود و 

نظر خدا به ما هم برگردد.

یک حسی به من میگوید برای راحت کردن خودم از این مبارزه فرهنگی به ایران نروم.

 

شمانظرتان یا راهکار را بفرمایید.

 

با  تشکر.

تصویر yekbandekhoda1356 yekbandekhoda1356 24 بهم, 1395 حجاب مادر خانمم مثل بی نظیر بوتو است!

با سلام و با تشکر اگر قسمت آخر مطلب را شما ملاک قرار دهید و بخش شرعی را پاسخ دهید ممنون میشوم. (فرض کنید درگیری حقوقی نباشد). از نظر شرعی آیا بخاطر متارکه اجباری و همچنین ناشزگی طولانی همسر که از طرف همسر به من تحمیل شده است و ترس ازبه گناه افتادن جایز است که همسرم را به همراه مادرشان و دختر بچه دوساله ام را رها کرده و به ایران بیایم و زندگی جدیدی را شروع کنم؟ از طرفی نمیدانم که به ایران بیایم و یک زندگی ساده و محقر را با یک خانم چادری (بسیجی) حتی مثلا یک همسر شهید و نه یک دختر جوان شروع کنم آیا این راحت طلبی نیست. واقعا احساس میکنم زندگی با چنین افرادی آنهم در شهرستان های کوچک با ارزش تر است و میتوانم حتی در چهل سالگی هم به ایران برگردم و اصلا زندگی گذشته را بفراموشی بسپارم یعنی فرض کنید بنده کماکان میتوانم به ایران برگشته و زندگی خود را از نو بسازم و فرض کنید که آنها هم شکایتی نکرده باشند. اگر همسرم را رها کنم ولی آینده دختر بچه کوچکم توسط این همسر با نا آگاهی و شیفته فرهنگ فریبنده غرب بودن تباه شد گناهش بر گردن من نیست؟ .ضمنا فرض کنید امکان ازدواج مجدد و پیدا کردن یک مسلمان هم در این کشور صفر یا خیلی کم باشد. از طرفی نمیدانم که علت سخت بودن این تصمیم برایم هواهای نفسانی خودم و محبت به فرزند است یا که واقعا برای آینده ایشان و همسر فعلی نگران هستم؟  شاید هم اگر من به ایران بیایم و مدتی آنها را رها کنم و نفقه و خرید روزانه شان را انجام ندهم خودشان از خر شیطان پایین بیایند و به ایران برگردند و اینطوری دیگر مجبورند در بیرون حجاب خود را حفظ کنند. من هم زمینه ارتکاب گناهم کمتر خواهد شد. نظر شما چیست؟  ولی اگر به ایران برگشتم و این تنهایی و بی کسی برای همسرم مشکلی بوجود آورد یا دچار حادثه یا گزندی در جامعه اینجا شدند آنوقت گناهش بر گردن من نیست ؟

تصویر yekbandekhoda1356 yekbandekhoda1356 24 بهم, 1395 حجاب مادر خانمم مثل بی نظیر بوتو است!

با سلام و با تشکر اگر قسمت آخر مطلب را شما ملاک قرار دهید و بخش شرعی را پاسخ دهید ممنون میشوم. و آن اینکه آیا بخاطر متارکه اجباری که از طرف همسر به من تحمیل شده است و همچنین ناشزگی طولانی همسر و ترس ازبه گناه افتادن جایز است که این همسر نا آگاه را به همراه مادرشان و دختر بچه دوساله ام را رها کرده و به ایران بیایم و زندگی جدیدی را شروع کنم؟ از طرفی نمیدانم که به ایران بیایم و یک زندگی ساده و محقر را شروع کنم آیا این راحت طلبی نیست. فرض کنید بنده کماکان میتوانم به ایران برگشته و زندگی خود را از نو بسازم. همچنین فرض کنید که آنها هم شکایتی نکرده باشند. اگر همسرم را رها کنم ولی آینده دختر بچه کوچکم توسط این همسر با نا آگاهی و شیفته فرهنگ فریبنده غرب بودن تباه شد گناهش بر گردن من نیست؟ .ضمنا فرض کنید امکان ازدواج مجدد و پیدا کردن یک مسلمان هم در این کشور صفر یا خیلی کم باشد. 

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 2