در ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنم. گرچه از سن و سال خود نگفتید، ولی با توجه به توضیحاتی که از حالات خود دادهاید، میتوان حدس زد که در اوایل دوره جوانی و در آستانه انتخاب سرنوشت و آینده خود به سر میبرید.
معمولاً افراد در دوره جوانی، به شدت انگیزه و هیجان خواهی بالایی دارند و به نوعی نسبت به رشته و موضوعات مختلف، علایق مختلفی دارند و از این بابت میتوان حالات شما را درک کرد که تمایلات متعدد و انگیزههای گوناگونی در رشتههای مختلف دارید. اما همانطور که خودتان هم اشاره کردید، دنبال کردن همه رشتههای موردعلاقه، تنها تنوع طلبی شما را تقویت میکند و با توجه به محدودیت سنی که ما در این دنیا داریم، آن موفقیت لازم را به دست نخواهید آورد و بعد از مدتی نیز ممکن است احساس سرخوردگی پیدا کنید که چرا در یک رشته خاص، آن مهارت حرفهای را کسب نکردهاید. اما چگونه میتوان با انتخاب یک حرفه اصلی، علاقهمندی خود دیگر رشتهها را اشباع کرد؟
برای اینکه هم در رشته اصلی، مهارت حرفهای پیدا کرده و هم دیگر علایق خود را دنبال کنید، به شما پیشنهاد میدهیم که یکی از رشتهها را با مشورت از افراد موفق و صاحبنظر به عنوان حرفه اصلی خود انتخاب کنید و بقیه رشتههای موردعلاقه خود را در راستای تقویت حرفه اصلی خود دنبال کنید؛ مثلا فرض بگیرید که شما یادگیری زبان انگلیسی را به عنوان حرفه اصلی انتخاب کردید و میخواهید سایر علاقهمندیهای خود را در راستای تقویت حرفه اصلی دنبال کنید از این رو شما میتوانید:
1- روی خوشنویسی زبان انگلیسی خود تمرین کنید.
2- مهارت نویسندگی خود را به زبان انگلیسی تقویت نمایید.
3- مطالعه کتابهای موردعلاقه خود را با ترجمه به زبان انگلیسی دنبال کنید.
4- تمرین آشپزی را میتوانید از طریق مطالعه کتابهای انگلیسی و دیدن کلیپهای آشپزی که به زبان انگلیسی هستند، پیگیری نمایید.
خلاصه شما با خلاقیت خود میتوانید با درهم آمیختگی رشتههای مختلف در حرفه اصلی خود، به صورت خاص در آن حرفه ممتاز شوید. بهگونهای که میتوانید اولین نویسنده ایرانی باشید که به زبان انگلیسی، نویسندگی میکند.
اگر در این زمینه نیاز به همفکری و مشورت بیشتری دارید تا بتوانید حرفه اصلی خود را با توجه به علاقه، رسالت و نیاز خود و جهان انتخاب کنید، توصیه میکنم حتماً نکاتی که در ادامه بیان میکنم، دقت و تأمل بیشتری کنید.
هدف من از زندگی چیست؟ چه رسالتی در زندگی دارم؟ چه چیزی حال من را در زندگی خوب میکند؟ دنبال چه کاری بروم تا پایان عمر با عشق و علاقه آن را دنبال کنم؟ اینها سؤالاتی است که ذهن هر جوانی را که در آستانه انتخاب شغل و رشته قرار میگیرد درگیر میکند. برای اینکه حرفه و رشته خود را پیدا کنیم، باید بدانیم که 4 عامل در زندگی ما انسانها اهمیت دارد. انسانی که میخواهد معنای زندگی خود را پیدا کند، باید تکلیفش را با این چهار عامل مشخص کند. نقطه اشتراک چهار عامل زیر، حرفه و معنای زندگی ما را روشن میسازد.
1- علاقه (چه چیزهایی را دوست دارید؟)
برخی از جوانان هنگامی که میخواهند رشته تحصیلی، دانشگاهی و شغلی را انتخاب کنند، علاقه خود را رها کرده و فقط دنبال چیزی میروند که در آن پول داشته باشد. این تفکر کاملاً اشتباه است؛ زیرا پول مهم است، ولی نه آنقدر که انسان به خاطرش از علاقه خود بگذرد.
2- توانایی (شما در چه زمینههایی خوب هستید؟)
گاهی فردی در طراحی، گرافیک، مکانیک، ادبیات یا چیزهای دیگر توانایی دارد و آنها را به خوبی انجام میدهد. اگر چیزی که انسان به آن علاقه دارد با چیزهایی که در آنها خوب است، هماهنگ باشد، این فرد یک گام به خوشبختی نزدیکتر میشود.
3- پول (خلق ارزش)
اگر کسی رشتهای را انتخاب کند که موردعلاقهاش باشد و در انجام آن توانمند هم باشد، ولی بازار کار آن، خوب نباشد؛ به عبارتی نتواند خلق ارزش کند، نمیتواند در آن رشته پیشرفت قابل توجهی کند و دیر یا زود در زندگی احساس خسران و ضرر خواهد کرد.
4- نیاز جهان (ببینید جهان به چه چیزی نیاز دارد؟)
آنچه باعث میشود تا دیگران بابت ارزشی که خلق میکنید، آن را دنبال کنند و حاضر باشند تا بابت آن هزینه کنند، نیاز است؛ لذا توجه به نیاز جهان بسیار اهمیت دارد؛ اینکه دنیا به چه چیزی نیاز دارد و شما حاضرید چه نیازی از این جهان را برطرف کنید.
حال که پی بردیم هدف و موفقیت ما در زندگی، نقطه تلاقی چهار عامل علاقه، توانایی، خلق ارزش و نیاز جهان است، از این رو پیشنهادی که در انتخاب رشته و حرفه به شما دادهایم با توجه به توضیحات بالا میباشد و توصیه میکنیم در این باره شما نیز با توجه به موارد گفته شده، انتخاب رشته کنید.
ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنیم. نگرانی شما بابت کودک سه سال و نیمه را درک میکنیم. درست است که کودکتان دوهفتهای هست که در شلوار خود دستشویی میکند، ولی توضیح ندادید که آیا این مسئله هرازگاهی اتفاق میافتد یا اینکه در این دو هفته، حتی یکبار هم نشده که به دستشویی برود؟ این سؤال از این بابت اهمیت دارد تا ریشهیابی بهتری درباره رفتار کودکتان داشته باشید. اما در حال حاضر باید چهکار کرد تا ریشهیابی درستی در این زمینه داشته باشید؟
در قدم اول سعی کنید در فضای آرام و به دور از تنش همراه با انگیزه سازی با کودک خود در این باره صحبت کنید و علت را با زبان خودش جویا شوید. در این زمینه علل مختلفی را می توان برشمرد، ولی با توجه به اینکه قبلا کودک شما، مشکلی از این بابت نداشته و اخیرا این مسئله اتفاق افتاده است، یک علت خاصی می تواند وجود داشته باشد که از نظر شما پنهان است. برای پی بردن به این مسئله، باید با او صحبت کنید تا ریشه یابی بهتری داشته باشید.
در کنار آن، به او در دستشویی رفتن کمک کنید. بدین صورت که میتوانید زمانهای دستشویی کودک خود را پیشبینی کنید و از قبل به او دستشویی رفتن را یادآور شوید. این یادآوری، حکم پیشگیری و بازدارندگی را برای کودک ایجاد میکند تا مکانیزم دستشویی رفتن او اصلاح شود. بهویژه در زمانهایی که قصد مهمانی رفتن را دارید، حتماً قبل از آن، کودک خود را به دستشویی ببرید یا به او یادآوری کنید که قبل از رفتن مهمانی، دستشویی برود.
گاهی نیز کودکان، آنچنان سرگرم بازی میشوند که فراموش میکنند باید به دستشویی بروند؛ لذا اگر فرزند شما هنگام دفع، متوجه خارج شدن مدفوع نمیشود، چاره این است که او را در فواصل زمانی معین به دستشویی ببرید. لازم به ذکر است که دفعات اجابت مزاج در افراد مختلف، متفاوت است. بعضی از خردسالان روزی یکبار و بعضی دیگر سه بار در روز یا بیشتر دفع دارند. عادتهای دستشویی رفتن در اکثر افراد طبق برنامه منظم و تقریباً در ساعت معین انجام میشود. اگر فرزند شما نیز چنین است، او را 15 تا 30 دقیقه زودتر، به دستشویی ببرید.
در کنار این موارد، اگر کودک شما مرتب لباس خود را کثیف میکند، باید برخی مسئولیتهای نظافت را به خودش واگذار کنید. ابتدا از او بخواهید ادرار را بشوید. سپس لباس زیر آلوده را زیر آب تمیز کند. بسیاری از والدین اذعان دارند که پس از فقط یک یا دو بار امتحان این روش، فرزندشان به سرعت، رفتن به دستشویی را میآموزد و اجرا میکند. وقتی کودکان، لباس زیر آلوده خود را نه به عنوان تنبیه، بلكه به عنوان تمرین یادگیری و مهارت زندگی تمیز میکنند، درمییابند که رفتن به دستشویی راحتتر و بیدردسرتر است.
لطفاً نکاتی را که عرض کردم، به کار ببندید و به ما بازخورد بدهید که آیا نتیجهبخش بوده است یا نه. همچنین اگر نیاز به همراهی بیشتری در این زمینه داشتید، حتماً با افتخار در کنار شما هستیم.
ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنیم. احساس مادرانه شما را نسبت به شرایط روحی دخترتان را درک میکنیم و همانطور که خودتان هم اشاره کردید، دختران تازه به سن 17 سالگی رسیده است و هنوز فرصتهای زیادی برای ازدواج در ادامه دارد، اما چگونه این موضوع را باید با دخترتان مطرح کرد تا دغدغهای که در این زمینه پیدا کرده به حداقل ممکن برسد؟
از آنجایی که اعتماد به نفس دخترتان پایین است، طبعاً یک سربندِ اعتماد به نفس دخترتان به موضوع ازدواج و آیندهاش مربوط است، احتمالاً با دیدن موقعیت ازدواج همسن و سالان و همکلاسیهای خود، احساس کم ارزشی و خود تحقیری میکند و همین عامل موجب میشود که ارزیابی نادرست و احساس بدی نسبت به ویژگیها و توانمندیهای خودش داشته باشد. از این رو لازم است از یک طرف، هرازگاهی بازخوردهای مثبتی نسبت به ویژگیها و توانمندیهای دخترتان به او بدهید؛ از جمله تعریف و تمجیدهای دیگران از دخترتان را میتوانید به او منتقل کنید تا آن حس بیارزشی که نسبت به خودش دارد کمرنگ شود. از طرف دیگر ارتباط دونفره مادر و دختری خود را با او بیشتر کنید. هرچقدر میزان ارتباطتان را با او بیشتر کنید، طبعاً بیشتر با دغدغهها و نگرانیهایش آشنا میشوید و بهتر میتوانید او را راهنمایی کنید. راهنماییهایی که به او میکنید، کم کم شاکلة ذهنی او نسبت به مسئله ازدواج و مسائل دیگر را شکل میدهد؛ به ویژه اگر راهنماییهای شما به جا، درست و هوشمندانه باشد.
اما در هنگام راهنمایی، باید به چه چیزهایی توجه کنید تا تأثیر مثبتی داشته باشد؟
سعی کنید در راهنماییهایی که به دخترتان میکنید، همواره نسبت به همه مسائل، نیمه پر لیوان را ببینید و این دید را به دخترتان هم منتقل کنید. مثلاً اینکه همکلاسیهای دخترتان ازدواج کردند، معنیاش این نیست که آنها خوشبخت هستند و چون دخترتان هنوز ازدواج نکرده است، باید احساس بدبختی کند، بلکه شما این نکته را به او یادآور شوید که احساس خوشبختی، یک حس درونی است که ناشی از نوع نگاه ما به زندگی برمیگردد.
ممکن است کسی ازدواج هم کرده باشد، ولی احساس خوشبختی و رضایتمندی نکند یا برعکس فرد مجردی باشد که احساس خوشبختی میکند. (البته نه بهخاطر مجردی، بلکه فارغ از این امور، احساس رضایتمندی میکند)
این حس خوشبختی و رضایتمندی بیشتر از اینکه تحت تأثیر موقعیت بیرونی باشد، بیشتر یک امر درونی است. کافی است ما در این زمینه بیشتر تأمل کنیم تا به این مهارت دست پیدا کنیم که احساس خوشبختی خود را فارغ از موقعیت بیرونی کسب کنیم، آنگاه بیشترین رضایتمندی و احساس آرامش را در زندگی خواهیم داشت. به ویژه اگر این حس خوشبختی را با ارتباط با خدا گره بزنیم و ایمان داشته باشیم که اگر امور خود را به خدای متعال واگذار کنیم، بهترین سرنوشتها را رقم خواهد زد، دیگر نگران و مضطرب از تغییر و تحول رخدادهای دور و اطراف خود نخواهیم شد، بلکه آنها را فرصتی برای تجربه جدید توأم با رشد خواهیم دید. چه زیبا خدای متعال، این اطمینان بخشی را به ما انسانها در کتابش میدهد، آنجا که میفرماید: «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است.» [طلاق، 3]
در ادامه به او گوشزد کنید که بهتر است از این فرصت مجردی که در حال حاضر پیشروی او هست، بهترین استفاده را بکند؛ لذا میتوانید به او پیشنهاد بدهید که در این دوران مجردی به جای خودخوری و افکار منفی، علاقهمندیهای خود را دنبال کند؛ ازجمله ثبتنام در کلاسهای مهارت محور که علاوه بر ارتقای مهارتهایش، میتواند اعتماد به نفسش را هم افزایش دهد و احساس بهتری نسبت به خودش پیدا کند.
لطفاً این نکاتی را که عرض کردم، به کار ببندید و در ادامه بازخوردش را به ما منتقل کنید. همچنین اگر نیاز به راهنمایی بیشتری در این زمینه داشتید، حتماً با ما در میان بگذارید.
قبول دارم که نسبت به آینده دو فرزندتان دغدغه دارید و دوست دارید، بهترینها برایشان رقم بخورد. قطعاً با توکل برخدا و دعای مادرانه شما و تلاش و پشتکار بچهها بهترینها پیش روی آنها خواهد بود. همچنانکه امیرمؤمنان علی علیهالسلام نیز در این باره فرمود: «مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب برایش فراهم مىگردد.»[1]
گرچه برای وضعیت همسرتان از ته دل متأسف هستیم، ولی از این بابت که سعی کردید بچهها را علیرغم مشکلات مختلف به نحو مطلوب بزرگ کنید، شایسته تقدیر هستید و بی شک فرزندانتان نیز پی به ازخودگذشتگی و شایستگی شما بردهاند و خواهند برد.
اینکه پسر دومتان، رد شدن خود در مرحله گزینش را از چشم پدرش و حتی شما میبیند، تاحدودی قابل درک است؛ زیرا با توجه به علاقه زیاد او به حرفه پلیس، طبیعی است که ناکامی در این زمینه باعث ناراحتی زیاد او شود و براساس همان ناراحتی و خشم درونی، اطرافیانش از جمله شما را قضاوت کند. طبعا نیاز به گذشت زمان است تا کم کم او با این ناکامی کنار بیاید، ولی سؤالی در اینجا وجود دارد؛ این است که او از کجا پی برده که رد شدنش در مرحله گزینش، صرفا به خاطر وضعیت پدرش بوده است؟ به ویژه اینکه در اینگونه نهادها معمولاً دلیل رد شدن فرد در مرحله گزینش را به طرف مقابل نمیگویند.
حتی بر فرض اینکه دلیل رد شدن ایشان مربوط به سابقه پدرش باشد، این دلیل نمیشود که از خواستهاش کوتاه بیاید و ناامید شود؛ چراکه مهمترین عامل موفقیت در هرکاری، جدیت و پشتکار در آن کار است. درست است که یک بار در مرحله گزینش رد شده است، ولی چه اشکالی دارد که برای بار بعدی دوباره اقدام کند؟ خیلی از افراد بودند که بعد از چندین بار شکست و ناکامی بالاخره به موفقیت رسیدند؛ زیرا موفقیت، چیزی نیست، جز رد شدن از پل ناکامی و شکستهاست. زندگینامه بسیاری از افراد موفق؛ همچون انیشتین، ادیسون و ... را وقتی مطالعه میکنیم، همگی مصداقی از همین موفقیتهای توأم با شکست است؛ به گونهای که آنقدر در مسیر موفقیت، شکست خوردند تا به خواسته و رؤیای خود رسیدند.
در آموزههای دینی نیز داریم که اگر از خدای متعال چیزی را بخواهیم، بی شک حق تعالی آن را برای ما مستجاب خواهد کرد.؛ چون تنها چند دلیل وجود دارد که این درخواست ما اجابت نشود:
1- خداوند از محقق کردن درخواست ما عاجز باشد که این اصلاً بیمعنی است.
2- خداوند خسیس باشد و نخواهد به ما چیزی بدهد، درصورتیکه خداوند بخشنده است.
3- خداوند عقدهای باشد و نتواند خوشحالی و لذت بردن ما را ببیند، در صورتی که خداوند از همه این نقصها پاک و منزه است.
اینجا یک سؤال خیلی مهم پیش میآید، اگر هر چیزی را که میخواهیم به اجابت میرسد، پس چرا آرزوهایمان را نداریم؟ توصیه میکنم حتما لینک ذیل را در این زمینه مطالعه کنید. https://btid.org/fa/news/233004
بنابراین به آقاپسرتان امیدواری بدهید که دست از تلاش برندارد و روی خواستهاش پافشاری کند؛ چون رسیدن به خواستهاش چیزی از خدا کم نمیکند، مگر آنکه خیر و صلاحی در این خواسته نباشد که در آن صورت هم خدای متعال اِبا دارد که خواسته بندهاش را برآورده نکند و او را ناامید از درگاهش براند. لذا او را به بهتر از خواستهاش میرساند. کافی است انسان در این زمینه، ایمان و صبر داشته باشد تا وعده الهی محقق شود.
درنتیجه در قدم اول با توضیحاتی که از موفقیت دادم به آقاپسرتان امیدواری بدهید که مسیر موفقیت چیزی جز رد شدن از ناکامیها و شکست نیست و باید از پل شکست رد شود تا به ساحل موفقیت در هرکاری و هر حوزهای برسد. در گام دوم درباره باورمندیاش به خدای متعال نیز همین نکاتی که عرض کردم را برایش بازگو کرده و این نکته را گوشزد کنید که خدای متعال بی نیاز از نماز و عبادات ماست و این نماز و عبادتی که به درگاهش انجام میدهیم، نوعی قدردانی در برابر نعمتهای اوست. پس به جای ناامیدی از شکست، عزم خود را جزم کرده تا خواستهمان لباس وجود به تن کند و به واقعیت تبدیل شود.
اینکه همسرتان فرد خونسردی است و کم اتفاق میافتد که دچار عصبانیت شوند، این خوب است؛ لذا اگر عصبانیتی که ایشان نسبت به بچهها دارند و منجر به بروز پرخاشگری شدید میشود، زیاد نباشد، مسئلهای ندارد، ولی در مواردی که بچهها به حرف بزرگترها گوش نمیدهند یا بدرفتاری و با هم دعوا میکنند، روش بهتر از کتک زدن بچهها، استفاده از محرومیت است.
بدین صورت که بچهها را از چیزی موردعلاقهشان هست برای مدتی محروم میکنید، بعد از اینکه رفتارشان اصلاح شد، محرومیتشان برطرف میشود. این روش برخورد تبعات کمتری نسبت به داد و فریاد کشیدن و کتک زدن دارد و در اینگونه موارد بچهها بهتر روی رفتار اشتباه خودشان تأمل میکنند، برخلاف آنجایی که توسط یکی از والدین کتک میخورند که در این موارد، بیشتر روی رفتار والدین که با آنها بدرفتاری کرده است فکر میکنند و چه بسا از پدرشان هم دلخور شوند و کمتر به رفتار اشتباه خود فکر کنند.
اما چهکار باید کرد تا رفتار همسرتان در مواجهه با بچهها اصلاح شود؟
بهتر است در مواردی که بچهها دعوا و سرو صدا میکنند، خودتان دست به کار شوید، قبل از اینکه همسرتان بخواهد اقدام کند. یعنی شما میتوانید با همسرتان از قبل هماهنگی کنید که هرگاه بچهها بدرفتاری کردند، به جای کتک و ... شما خودتان بچهها را از بعضی چیزها محروم کنید. مثلاً به بچهها بگویید اگر موقع خواب، سر تعویض کانال درگیر شوند، حتماً تلویزیون را خاموش میکنید و حتماً این کار را بکنید. با نشان دادن جدیت و قاطعیت خود در این زمینه، بچهها متوجه جدیت شما خواهند شد و حرف شنوی بهتری از شما خواهند داشت و در یک فرصت مناسب درباره رفتار اشتباهشان با آنها صحبت کنید.
بنابراین، منتظر این نباشید که بچهها با هم دعوا کنند، آن وقت همسرتان با آنها برخورد کند، بلکه خودتان میتوانید با جدید و قاطعیت خود، بدرفتاریهای بچهها را در خانه به حداقل برسانید. طبیعتاً وقتی همسرتان شیوه رفتاری شما با بچهها را ببیند، ناخواسته الگوبرداری کرده و او هم در این زمینه با شما هم راستا خواهد شد.
ناگفته نماند که معمولاً تغییر شیوه تربیتی همراه با مقاومت بچهها خواهد بود و چه بسا اوایل به این نتیجه برسید که نمیتوانید با محرومیت جلوی بدرفتاری بچهها را بگیرید، ولی جدیت و قاطعیت شما در این زمینه میتواند تأثیرگذاری این شیوه را تضمین کند.
با سلام به شما کاربر محترم
در ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنم. گرچه از سن و سال خود نگفتید، ولی با توجه به توضیحاتی که از حالات خود دادهاید، میتوان حدس زد که در اوایل دوره جوانی و در آستانه انتخاب سرنوشت و آینده خود به سر میبرید.
معمولاً افراد در دوره جوانی، به شدت انگیزه و هیجان خواهی بالایی دارند و به نوعی نسبت به رشته و موضوعات مختلف، علایق مختلفی دارند و از این بابت میتوان حالات شما را درک کرد که تمایلات متعدد و انگیزههای گوناگونی در رشتههای مختلف دارید. اما همانطور که خودتان هم اشاره کردید، دنبال کردن همه رشتههای موردعلاقه، تنها تنوع طلبی شما را تقویت میکند و با توجه به محدودیت سنی که ما در این دنیا داریم، آن موفقیت لازم را به دست نخواهید آورد و بعد از مدتی نیز ممکن است احساس سرخوردگی پیدا کنید که چرا در یک رشته خاص، آن مهارت حرفهای را کسب نکردهاید. اما چگونه میتوان با انتخاب یک حرفه اصلی، علاقهمندی خود دیگر رشتهها را اشباع کرد؟
برای اینکه هم در رشته اصلی، مهارت حرفهای پیدا کرده و هم دیگر علایق خود را دنبال کنید، به شما پیشنهاد میدهیم که یکی از رشتهها را با مشورت از افراد موفق و صاحبنظر به عنوان حرفه اصلی خود انتخاب کنید و بقیه رشتههای موردعلاقه خود را در راستای تقویت حرفه اصلی خود دنبال کنید؛ مثلا فرض بگیرید که شما یادگیری زبان انگلیسی را به عنوان حرفه اصلی انتخاب کردید و میخواهید سایر علاقهمندیهای خود را در راستای تقویت حرفه اصلی دنبال کنید از این رو شما میتوانید:
1- روی خوشنویسی زبان انگلیسی خود تمرین کنید.
2- مهارت نویسندگی خود را به زبان انگلیسی تقویت نمایید.
3- مطالعه کتابهای موردعلاقه خود را با ترجمه به زبان انگلیسی دنبال کنید.
4- تمرین آشپزی را میتوانید از طریق مطالعه کتابهای انگلیسی و دیدن کلیپهای آشپزی که به زبان انگلیسی هستند، پیگیری نمایید.
خلاصه شما با خلاقیت خود میتوانید با درهم آمیختگی رشتههای مختلف در حرفه اصلی خود، به صورت خاص در آن حرفه ممتاز شوید. بهگونهای که میتوانید اولین نویسنده ایرانی باشید که به زبان انگلیسی، نویسندگی میکند.
اگر در این زمینه نیاز به همفکری و مشورت بیشتری دارید تا بتوانید حرفه اصلی خود را با توجه به علاقه، رسالت و نیاز خود و جهان انتخاب کنید، توصیه میکنم حتماً نکاتی که در ادامه بیان میکنم، دقت و تأمل بیشتری کنید.
هدف من از زندگی چیست؟ چه رسالتی در زندگی دارم؟ چه چیزی حال من را در زندگی خوب میکند؟ دنبال چه کاری بروم تا پایان عمر با عشق و علاقه آن را دنبال کنم؟ اینها سؤالاتی است که ذهن هر جوانی را که در آستانه انتخاب شغل و رشته قرار میگیرد درگیر میکند. برای اینکه حرفه و رشته خود را پیدا کنیم، باید بدانیم که 4 عامل در زندگی ما انسانها اهمیت دارد. انسانی که میخواهد معنای زندگی خود را پیدا کند، باید تکلیفش را با این چهار عامل مشخص کند. نقطه اشتراک چهار عامل زیر، حرفه و معنای زندگی ما را روشن میسازد.
1- علاقه (چه چیزهایی را دوست دارید؟)
برخی از جوانان هنگامی که میخواهند رشته تحصیلی، دانشگاهی و شغلی را انتخاب کنند، علاقه خود را رها کرده و فقط دنبال چیزی میروند که در آن پول داشته باشد. این تفکر کاملاً اشتباه است؛ زیرا پول مهم است، ولی نه آنقدر که انسان به خاطرش از علاقه خود بگذرد.
2- توانایی (شما در چه زمینههایی خوب هستید؟)
گاهی فردی در طراحی، گرافیک، مکانیک، ادبیات یا چیزهای دیگر توانایی دارد و آنها را به خوبی انجام میدهد. اگر چیزی که انسان به آن علاقه دارد با چیزهایی که در آنها خوب است، هماهنگ باشد، این فرد یک گام به خوشبختی نزدیکتر میشود.
3- پول (خلق ارزش)
اگر کسی رشتهای را انتخاب کند که موردعلاقهاش باشد و در انجام آن توانمند هم باشد، ولی بازار کار آن، خوب نباشد؛ به عبارتی نتواند خلق ارزش کند، نمیتواند در آن رشته پیشرفت قابل توجهی کند و دیر یا زود در زندگی احساس خسران و ضرر خواهد کرد.
4- نیاز جهان (ببینید جهان به چه چیزی نیاز دارد؟)
آنچه باعث میشود تا دیگران بابت ارزشی که خلق میکنید، آن را دنبال کنند و حاضر باشند تا بابت آن هزینه کنند، نیاز است؛ لذا توجه به نیاز جهان بسیار اهمیت دارد؛ اینکه دنیا به چه چیزی نیاز دارد و شما حاضرید چه نیازی از این جهان را برطرف کنید.
حال که پی بردیم هدف و موفقیت ما در زندگی، نقطه تلاقی چهار عامل علاقه، توانایی، خلق ارزش و نیاز جهان است، از این رو پیشنهادی که در انتخاب رشته و حرفه به شما دادهایم با توجه به توضیحات بالا میباشد و توصیه میکنیم در این باره شما نیز با توجه به موارد گفته شده، انتخاب رشته کنید.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنیم. نگرانی شما بابت کودک سه سال و نیمه را درک میکنیم. درست است که کودکتان دوهفتهای هست که در شلوار خود دستشویی میکند، ولی توضیح ندادید که آیا این مسئله هرازگاهی اتفاق میافتد یا اینکه در این دو هفته، حتی یکبار هم نشده که به دستشویی برود؟ این سؤال از این بابت اهمیت دارد تا ریشهیابی بهتری درباره رفتار کودکتان داشته باشید. اما در حال حاضر باید چهکار کرد تا ریشهیابی درستی در این زمینه داشته باشید؟
در قدم اول سعی کنید در فضای آرام و به دور از تنش همراه با انگیزه سازی با کودک خود در این باره صحبت کنید و علت را با زبان خودش جویا شوید. در این زمینه علل مختلفی را می توان برشمرد، ولی با توجه به اینکه قبلا کودک شما، مشکلی از این بابت نداشته و اخیرا این مسئله اتفاق افتاده است، یک علت خاصی می تواند وجود داشته باشد که از نظر شما پنهان است. برای پی بردن به این مسئله، باید با او صحبت کنید تا ریشه یابی بهتری داشته باشید.
در کنار آن، به او در دستشویی رفتن کمک کنید. بدین صورت که میتوانید زمانهای دستشویی کودک خود را پیشبینی کنید و از قبل به او دستشویی رفتن را یادآور شوید. این یادآوری، حکم پیشگیری و بازدارندگی را برای کودک ایجاد میکند تا مکانیزم دستشویی رفتن او اصلاح شود. بهویژه در زمانهایی که قصد مهمانی رفتن را دارید، حتماً قبل از آن، کودک خود را به دستشویی ببرید یا به او یادآوری کنید که قبل از رفتن مهمانی، دستشویی برود.
گاهی نیز کودکان، آنچنان سرگرم بازی میشوند که فراموش میکنند باید به دستشویی بروند؛ لذا اگر فرزند شما هنگام دفع، متوجه خارج شدن مدفوع نمیشود، چاره این است که او را در فواصل زمانی معین به دستشویی ببرید. لازم به ذکر است که دفعات اجابت مزاج در افراد مختلف، متفاوت است. بعضی از خردسالان روزی یکبار و بعضی دیگر سه بار در روز یا بیشتر دفع دارند. عادتهای دستشویی رفتن در اکثر افراد طبق برنامه منظم و تقریباً در ساعت معین انجام میشود. اگر فرزند شما نیز چنین است، او را 15 تا 30 دقیقه زودتر، به دستشویی ببرید.
در کنار این موارد، اگر کودک شما مرتب لباس خود را کثیف میکند، باید برخی مسئولیتهای نظافت را به خودش واگذار کنید. ابتدا از او بخواهید ادرار را بشوید. سپس لباس زیر آلوده را زیر آب تمیز کند. بسیاری از والدین اذعان دارند که پس از فقط یک یا دو بار امتحان این روش، فرزندشان به سرعت، رفتن به دستشویی را میآموزد و اجرا میکند. وقتی کودکان، لباس زیر آلوده خود را نه به عنوان تنبیه، بلكه به عنوان تمرین یادگیری و مهارت زندگی تمیز میکنند، درمییابند که رفتن به دستشویی راحتتر و بیدردسرتر است.
لطفاً نکاتی را که عرض کردم، به کار ببندید و به ما بازخورد بدهید که آیا نتیجهبخش بوده است یا نه. همچنین اگر نیاز به همراهی بیشتری در این زمینه داشتید، حتماً با افتخار در کنار شما هستیم.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنیم. احساس مادرانه شما را نسبت به شرایط روحی دخترتان را درک میکنیم و همانطور که خودتان هم اشاره کردید، دختران تازه به سن 17 سالگی رسیده است و هنوز فرصتهای زیادی برای ازدواج در ادامه دارد، اما چگونه این موضوع را باید با دخترتان مطرح کرد تا دغدغهای که در این زمینه پیدا کرده به حداقل ممکن برسد؟
از آنجایی که اعتماد به نفس دخترتان پایین است، طبعاً یک سربندِ اعتماد به نفس دخترتان به موضوع ازدواج و آیندهاش مربوط است، احتمالاً با دیدن موقعیت ازدواج همسن و سالان و همکلاسیهای خود، احساس کم ارزشی و خود تحقیری میکند و همین عامل موجب میشود که ارزیابی نادرست و احساس بدی نسبت به ویژگیها و توانمندیهای خودش داشته باشد. از این رو لازم است از یک طرف، هرازگاهی بازخوردهای مثبتی نسبت به ویژگیها و توانمندیهای دخترتان به او بدهید؛ از جمله تعریف و تمجیدهای دیگران از دخترتان را میتوانید به او منتقل کنید تا آن حس بیارزشی که نسبت به خودش دارد کمرنگ شود. از طرف دیگر ارتباط دونفره مادر و دختری خود را با او بیشتر کنید. هرچقدر میزان ارتباطتان را با او بیشتر کنید، طبعاً بیشتر با دغدغهها و نگرانیهایش آشنا میشوید و بهتر میتوانید او را راهنمایی کنید. راهنماییهایی که به او میکنید، کم کم شاکلة ذهنی او نسبت به مسئله ازدواج و مسائل دیگر را شکل میدهد؛ به ویژه اگر راهنماییهای شما به جا، درست و هوشمندانه باشد.
اما در هنگام راهنمایی، باید به چه چیزهایی توجه کنید تا تأثیر مثبتی داشته باشد؟
سعی کنید در راهنماییهایی که به دخترتان میکنید، همواره نسبت به همه مسائل، نیمه پر لیوان را ببینید و این دید را به دخترتان هم منتقل کنید. مثلاً اینکه همکلاسیهای دخترتان ازدواج کردند، معنیاش این نیست که آنها خوشبخت هستند و چون دخترتان هنوز ازدواج نکرده است، باید احساس بدبختی کند، بلکه شما این نکته را به او یادآور شوید که احساس خوشبختی، یک حس درونی است که ناشی از نوع نگاه ما به زندگی برمیگردد.
ممکن است کسی ازدواج هم کرده باشد، ولی احساس خوشبختی و رضایتمندی نکند یا برعکس فرد مجردی باشد که احساس خوشبختی میکند. (البته نه بهخاطر مجردی، بلکه فارغ از این امور، احساس رضایتمندی میکند)
این حس خوشبختی و رضایتمندی بیشتر از اینکه تحت تأثیر موقعیت بیرونی باشد، بیشتر یک امر درونی است. کافی است ما در این زمینه بیشتر تأمل کنیم تا به این مهارت دست پیدا کنیم که احساس خوشبختی خود را فارغ از موقعیت بیرونی کسب کنیم، آنگاه بیشترین رضایتمندی و احساس آرامش را در زندگی خواهیم داشت. به ویژه اگر این حس خوشبختی را با ارتباط با خدا گره بزنیم و ایمان داشته باشیم که اگر امور خود را به خدای متعال واگذار کنیم، بهترین سرنوشتها را رقم خواهد زد، دیگر نگران و مضطرب از تغییر و تحول رخدادهای دور و اطراف خود نخواهیم شد، بلکه آنها را فرصتی برای تجربه جدید توأم با رشد خواهیم دید. چه زیبا خدای متعال، این اطمینان بخشی را به ما انسانها در کتابش میدهد، آنجا که میفرماید: «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است.» [طلاق، 3]
در ادامه به او گوشزد کنید که بهتر است از این فرصت مجردی که در حال حاضر پیشروی او هست، بهترین استفاده را بکند؛ لذا میتوانید به او پیشنهاد بدهید که در این دوران مجردی به جای خودخوری و افکار منفی، علاقهمندیهای خود را دنبال کند؛ ازجمله ثبتنام در کلاسهای مهارت محور که علاوه بر ارتقای مهارتهایش، میتواند اعتماد به نفسش را هم افزایش دهد و احساس بهتری نسبت به خودش پیدا کند.
لطفاً این نکاتی را که عرض کردم، به کار ببندید و در ادامه بازخوردش را به ما منتقل کنید. همچنین اگر نیاز به راهنمایی بیشتری در این زمینه داشتید، حتماً با ما در میان بگذارید.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
قبول دارم که نسبت به آینده دو فرزندتان دغدغه دارید و دوست دارید، بهترینها برایشان رقم بخورد. قطعاً با توکل برخدا و دعای مادرانه شما و تلاش و پشتکار بچهها بهترینها پیش روی آنها خواهد بود. همچنانکه امیرمؤمنان علی علیهالسلام نیز در این باره فرمود: «مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب برایش فراهم مىگردد.»[1]
گرچه برای وضعیت همسرتان از ته دل متأسف هستیم، ولی از این بابت که سعی کردید بچهها را علیرغم مشکلات مختلف به نحو مطلوب بزرگ کنید، شایسته تقدیر هستید و بی شک فرزندانتان نیز پی به ازخودگذشتگی و شایستگی شما بردهاند و خواهند برد.
اینکه پسر دومتان، رد شدن خود در مرحله گزینش را از چشم پدرش و حتی شما میبیند، تاحدودی قابل درک است؛ زیرا با توجه به علاقه زیاد او به حرفه پلیس، طبیعی است که ناکامی در این زمینه باعث ناراحتی زیاد او شود و براساس همان ناراحتی و خشم درونی، اطرافیانش از جمله شما را قضاوت کند. طبعا نیاز به گذشت زمان است تا کم کم او با این ناکامی کنار بیاید، ولی سؤالی در اینجا وجود دارد؛ این است که او از کجا پی برده که رد شدنش در مرحله گزینش، صرفا به خاطر وضعیت پدرش بوده است؟ به ویژه اینکه در اینگونه نهادها معمولاً دلیل رد شدن فرد در مرحله گزینش را به طرف مقابل نمیگویند.
حتی بر فرض اینکه دلیل رد شدن ایشان مربوط به سابقه پدرش باشد، این دلیل نمیشود که از خواستهاش کوتاه بیاید و ناامید شود؛ چراکه مهمترین عامل موفقیت در هرکاری، جدیت و پشتکار در آن کار است. درست است که یک بار در مرحله گزینش رد شده است، ولی چه اشکالی دارد که برای بار بعدی دوباره اقدام کند؟ خیلی از افراد بودند که بعد از چندین بار شکست و ناکامی بالاخره به موفقیت رسیدند؛ زیرا موفقیت، چیزی نیست، جز رد شدن از پل ناکامی و شکستهاست. زندگینامه بسیاری از افراد موفق؛ همچون انیشتین، ادیسون و ... را وقتی مطالعه میکنیم، همگی مصداقی از همین موفقیتهای توأم با شکست است؛ به گونهای که آنقدر در مسیر موفقیت، شکست خوردند تا به خواسته و رؤیای خود رسیدند.
در آموزههای دینی نیز داریم که اگر از خدای متعال چیزی را بخواهیم، بی شک حق تعالی آن را برای ما مستجاب خواهد کرد.؛ چون تنها چند دلیل وجود دارد که این درخواست ما اجابت نشود:
1- خداوند از محقق کردن درخواست ما عاجز باشد که این اصلاً بیمعنی است.
2- خداوند خسیس باشد و نخواهد به ما چیزی بدهد، درصورتیکه خداوند بخشنده است.
3- خداوند عقدهای باشد و نتواند خوشحالی و لذت بردن ما را ببیند، در صورتی که خداوند از همه این نقصها پاک و منزه است.
اینجا یک سؤال خیلی مهم پیش میآید، اگر هر چیزی را که میخواهیم به اجابت میرسد، پس چرا آرزوهایمان را نداریم؟ توصیه میکنم حتما لینک ذیل را در این زمینه مطالعه کنید.
https://btid.org/fa/news/233004
بنابراین به آقاپسرتان امیدواری بدهید که دست از تلاش برندارد و روی خواستهاش پافشاری کند؛ چون رسیدن به خواستهاش چیزی از خدا کم نمیکند، مگر آنکه خیر و صلاحی در این خواسته نباشد که در آن صورت هم خدای متعال اِبا دارد که خواسته بندهاش را برآورده نکند و او را ناامید از درگاهش براند. لذا او را به بهتر از خواستهاش میرساند. کافی است انسان در این زمینه، ایمان و صبر داشته باشد تا وعده الهی محقق شود.
درنتیجه در قدم اول با توضیحاتی که از موفقیت دادم به آقاپسرتان امیدواری بدهید که مسیر موفقیت چیزی جز رد شدن از ناکامیها و شکست نیست و باید از پل شکست رد شود تا به ساحل موفقیت در هرکاری و هر حوزهای برسد. در گام دوم درباره باورمندیاش به خدای متعال نیز همین نکاتی که عرض کردم را برایش بازگو کرده و این نکته را گوشزد کنید که خدای متعال بی نیاز از نماز و عبادات ماست و این نماز و عبادتی که به درگاهش انجام میدهیم، نوعی قدردانی در برابر نعمتهای اوست. پس به جای ناامیدی از شکست، عزم خود را جزم کرده تا خواستهمان لباس وجود به تن کند و به واقعیت تبدیل شود.
موفق باشید.
پینوشت:
1- غررالحكم، ج5، ص425، ح9028.
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
اینکه همسرتان فرد خونسردی است و کم اتفاق میافتد که دچار عصبانیت شوند، این خوب است؛ لذا اگر عصبانیتی که ایشان نسبت به بچهها دارند و منجر به بروز پرخاشگری شدید میشود، زیاد نباشد، مسئلهای ندارد، ولی در مواردی که بچهها به حرف بزرگترها گوش نمیدهند یا بدرفتاری و با هم دعوا میکنند، روش بهتر از کتک زدن بچهها، استفاده از محرومیت است.
بدین صورت که بچهها را از چیزی موردعلاقهشان هست برای مدتی محروم میکنید، بعد از اینکه رفتارشان اصلاح شد، محرومیتشان برطرف میشود. این روش برخورد تبعات کمتری نسبت به داد و فریاد کشیدن و کتک زدن دارد و در اینگونه موارد بچهها بهتر روی رفتار اشتباه خودشان تأمل میکنند، برخلاف آنجایی که توسط یکی از والدین کتک میخورند که در این موارد، بیشتر روی رفتار والدین که با آنها بدرفتاری کرده است فکر میکنند و چه بسا از پدرشان هم دلخور شوند و کمتر به رفتار اشتباه خود فکر کنند.
اما چهکار باید کرد تا رفتار همسرتان در مواجهه با بچهها اصلاح شود؟
بهتر است در مواردی که بچهها دعوا و سرو صدا میکنند، خودتان دست به کار شوید، قبل از اینکه همسرتان بخواهد اقدام کند. یعنی شما میتوانید با همسرتان از قبل هماهنگی کنید که هرگاه بچهها بدرفتاری کردند، به جای کتک و ... شما خودتان بچهها را از بعضی چیزها محروم کنید. مثلاً به بچهها بگویید اگر موقع خواب، سر تعویض کانال درگیر شوند، حتماً تلویزیون را خاموش میکنید و حتماً این کار را بکنید. با نشان دادن جدیت و قاطعیت خود در این زمینه، بچهها متوجه جدیت شما خواهند شد و حرف شنوی بهتری از شما خواهند داشت و در یک فرصت مناسب درباره رفتار اشتباهشان با آنها صحبت کنید.
بنابراین، منتظر این نباشید که بچهها با هم دعوا کنند، آن وقت همسرتان با آنها برخورد کند، بلکه خودتان میتوانید با جدید و قاطعیت خود، بدرفتاریهای بچهها را در خانه به حداقل برسانید. طبیعتاً وقتی همسرتان شیوه رفتاری شما با بچهها را ببیند، ناخواسته الگوبرداری کرده و او هم در این زمینه با شما هم راستا خواهد شد.
ناگفته نماند که معمولاً تغییر شیوه تربیتی همراه با مقاومت بچهها خواهد بود و چه بسا اوایل به این نتیجه برسید که نمیتوانید با محرومیت جلوی بدرفتاری بچهها را بگیرید، ولی جدیت و قاطعیت شما در این زمینه میتواند تأثیرگذاری این شیوه را تضمین کند.
موفق باشید.
صفحهها