نظرات عبد آبق

تصویر عبد آبق عبد آبق 12 دى, 1400 در خصوص زیارت آیا روایت و احادیث داریم؟

سلام. ممنون از سوال شما.

توجه شما را به دو نکته در این زمینه جلب می‌کنم:

1. مومنان برای زیارت، گاهی به قصد انجام عمل حج رهسپار مکه مکرمه می‌شوند. گرچه انجام این واجب، دارای یک شرط مهم و اساسی به نام «استطاعت» و توانمندی است و اگر نباشد، حج واجب نخواهد شد، اما خداوند پیش از ظهور اسلام، تمام مردم را تا روز قیامت برای انجام این فریضه الهی دعوت کرده و خطاب به حضرت ابراهیم (علیه السلام) فرموده:«وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى‏ كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ؛[1] اى ابراهيم در ميان مردم فرياد كن و ايشان را به انجام حج دعوت نما، به خانه‌اى كه تو بناء كرده‌اى مردمان پياده و سواره از هر راه دورى می‌آيند و اگر چه وسیله و مرکب ايشان شتر ضعيف و لاغر باشد.» پس در واقع هر کسی به مکه و جهت انجام عبادت رهسپار مسجد الحرام و کعبه می‌شود، از پیش توسط خداوند دعوت شده است.[2]

اما گاهی سفر انسان به قصد زیارت مزار مطهر و قبور نورانی معصومان (علیهم السلام) است. در مورد زیارت قبر خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) روایات فراوانی وجود دارد که ایشان تمام مسلمانان را به زیارت قبر خود دعوت کرده‌اند.[3] نسبت به زیارت امامان (علیهم السلام) نیز روایتی نقل شده که در آن شیعیان به زیارت قبر آنها دعوت شده‌اند؛ امام رضا (علیه السلام) فرمودند:«هر امامى بر گردن دوستان و شيعيان خود عهد و پيمانى دارد که زيارت قبور پيشوايان، بخشى از عمل به اين پيمان است.‏»[4]

2. خدوند انسان را یک موجود آزاد و دارای اختیار آفرید تا بتواند مسیر صحیح و باطل را تشخیص دهد و سرنوشت خود را رقم بزند. البته خدا به انسان، عقل را نیز عطا کرد اما این ابزار برای یافتن و طی کردن مسیر صحیح، کافی نیست، از این رو پیامبران را مبعوث کرد تا راهنمای انسان‌ باشند.

از آنجا که روایات فراوانی برای زیارت قبور امامان (علیهم السلام) نقل شده، پس این یک عمل مستحب و بسیار نیکو می‌باشد اما این بدین معنا نیست که اگر دعوتی از سوی صاحب قبر نباشد، انسان قدرت و توانایی برای رفتن نزد قبر اهل بیت (علیهم السلام) را ندارد. این دعوت از پیش انجام شد تا مومنان بدون هیچ دغدغه و با رغبت و میل تمام به انجام این عمل مستحب اقدام کنند و قطعا اگر خود را نزد قبر امام (علیه السلام) رساندند، به این معناست که دعوت او را اجابت کرده‌اند.

پی نوشت
[1]. حج/27.
[2]. نهج البلاغة، ص: 45. خطبه 1.
[3]. کلینی، الكافي، ج‏4، ص: 548.
[4]. ابن قولویه، كامل الزيارات، ص: 122.

تصویر عبد آبق عبد آبق 12 دى, 1400 ثواب قرائت سوره توحید

سلام. ممنون از سوال شما.

معصومان (علیهم السلام) در احادیث متعددی به خواندن قرآن توصیه فرمودند. اما برای برخی سوره‌ها ثواب ویژه‌ای بیان کردند. روایات زیادی برای ترغیب و تشویق به خواندن سوره اخلاص یا توحید وجود دارد تا جایی که مسلمانان برای نخواندن این سوره و بی میلی به آن، توبیخ می‌شوند.[1]

در احادیث متعددی، عظمت سوره توحید را یک سوم تمام قرآن عنوان کرده‌اند به گونه‌ای که اگر کسی آن را بخواند گو اینکه یک سوم قرآن را خوانده و ثواب آن را برده است.[2] احادیث دیگری نیز تصریح کرده‌اند، هر کسی سه بار این سوره را بخواند، مانند آن است که تمام قرآن را خوانده و ثوابش را خواهد برد.[3]

توجه به این نکته لازم است که در این روایات، سه بار خواندن سوره توحید مشروط به یکبار در روز نشده و نگفتند که فقط سه بار در روز بخوانید، بلکه نیکو و پسندیده‌ است که انسان هر روز هر چه می‌تواند قرآن به خصوص این سوره مبارک را تلاوت کند.

پی نوشت
[1]. صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 237.
[2]. کلینی، الكافي، ج‏2، ص: 621.
[3]. صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 542.

تصویر عبد آبق عبد آبق 04 آبا, 1400 چطور می شود شخصیت های آخر زمانی رو شناخت؟

سلام. ممنون از سوال شما.

از نظر عقل, تنهاترین و موثرین شیوه رهبران الهی برای جلب اعتماد مردم و قانع کردن مخاطبان ارائه معجزه می باشد. عقل حکم می کند اگر کسی ادعای ارتباط با خدا دارد یا ادعا می کند که ولی خدا روی زمین است، باید ادعای خود را ثابت کند. باید کاری کند که مشخص شود خدا او را تایید کرده و او را پشتیبانی می کند. قطعی ترین راه, آن است که ابتدا ادعا کند که می تواند یک عمل خارق العاده را انجام دهد و بلافاصله آن را انجام دهد. ارائه یک عمل خارق العاده است که هیچ انسانی توان انجام آن را ندارد.

از سوی دیگر عقل میگوید اگر خداوند حکیم بخواهد مردم به نماینده خدا روی زمین اعتماد کنند, باید او را یاری کند و مدعیان دروغین را رسوا کند. اگر کسی به دورغ ادعای پیامبری کرد یا به دروغ گفت من امام زمان هستم و معجزه دارم، عقل می گوید خدا نباید دروغگو را کمک کند و به او معجزه دهد.

در طول تاریخ نیز چنین گزارشی ثبت نشده که یک دروغگو توانسته باشد ادعای خود را اثبات کند و خداوند این دشمنان را رسوا کرده است.

اگر امروز کسانی هستند که ادعای نیابت از امام زمان دارند یا ادعا میکنند فرزند امام زمان هستند و با کارهایی مثل استخاره یا خواب دیدن می خواهند ادعا خود را اثبات کنند، بدانید که اینها هیچ کدام راه عقلی و شرعی برای اثبات امام بودن نیست.

اگر امروز واقعا امام زمان ظهور کند، یکی از بهترین راه ها برای تشخیص راستگو بودن او این است که فورا به درون قفسی از شیرهای گرسنه برود، اگر او را آسیب نزدند قطعا او امام است چون بر اساس روایات، درندگان نمی توانند گوشت امام معصوم را بخورند.

راه دیگر تشخیص امام این است که تمام سلاح ها و موشک ها در برابر او بی تاثیر شوند و کسی نتواند به او آسیب بزند.

اینها نمونه ای از معجزات است.

تصویر عبد آبق عبد آبق 04 آبا, 1400 فلسفه و اعتبار هفته وحدت

سلام. ممنون از سوال شما.

اسلام آخرین شریعت الهی برای سعادتمندی انسان‌ها می‌باشد. هرچند ظهور و پیشرفت این دین آسمانی در میان اقوام و ملت‌های گوناگون به سرعت انجام پذیرفت اما در این میان نباید از فداکاری‌های رهبران معصوم در حفظ کیان اسلام و وحدت مسلمانان چشم پوشی کرد.

امروز کمتر کسی را می‌توان یافت که در ضرورت تفاهم و تقریب مذاهب اسلامی شک و تردید داشته باشد زیرا مطالعات تاریخی و مشاهدات کنونی این حقیقت را ثابت کرده که تفرقه‌ها خواست دشمنان اسلام است. دشمنان به ظاهر مسلمان با نفوذ در جبهه حق برای نابود ساختن اسلام و آفت پراکنی میان مسلمانان از هیچ تلاشی فروگذار نبودند اما معصومان برای حفظ یکپارچکی امت اسلامی تلاش کردند.

قطعا وحدت و انسجام میان مسلمانان و پاسداری از اصول اساسی اسلام و پرهیز از تفرقه و چند دستگی، دستوری است که خداوند در قرآن بر آن تاکید کرده و سنت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و‌ آله) نیز همین بوده است؛ قرآن در یک فرمان عمومی خطاب به مسلمانان فرموده:«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا،[1] به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید.»

رسول اکرم (صلی الله علیه و‌ آله) در ذیل این آیه فرمودند:«هر كه می‌خواهد بر كشتى نجات سوار شود و به ریسمان استوار الهی چنگ زند، بايد پس از من پیرو و دوستدار على (علیه السلام) باشد.»[2] در واقع امیرالمومنین محور وحدت و یکپارچگی امت اسلامی معرفی شدند و این بدان معناست که برگزیدن دیگران موجب پراکندگی امت خواهد بود اما، مسلمانان بر اساس اصل اختیار و آزادی در انسان و فراموش کردن فرمان الهی در تبعیت از رسول الله، از چنین وحدت و یکپارچگی رویگردان شده و به رهبری دیگران تن دادند.

لذا شاخص‌ترین نمونه، امیرالمومنین علی (علیه السلام) است که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بزرگ‌ترین انحراف را در امت اسلامی مشاهده کرد و با اینکه حق مسلم ایشان یعنی خلافت، غصب شد اما برای حفظ اتحاد مسلمانان، اقدام خلاف وحدت انجام نداد[3] دیگر امامان شیعه نیز تفرقه در امت را همان بازگشت به دوران جاهلیت می‌دانستند.

پی نوشت
[1]. آل‌عمران/103.
[2]. حسکانی، شواهد التنزیل، ج1، ص: 168.
[3]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج‏2، ص: 50.

تصویر عبد آبق عبد آبق 02 آبا, 1400 آیا خدا نیروی کافی بهش نداد که جهنمی نشه؟

سلام. ممنون از سوال شما.

توجه شما را به این اصطلاح مهم در مباحث اعتقادی جلب می‌کنم:

بر اساس آیه «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب‏»[1]، علم خداوند دو بخش دارد: علم ذاتی و علم فعلی.

علم ذاتی آن علمی است که خداوند به تمام موجودات و خصوصیات آنها دارد و تمام رویدادهای گذشته و حال و آینده را می‌داند و می‌داند که هر کسی به چه سرنوشتی دچار می‌شود. خصوصیت این علم آن است که هیچ کسی به آن دسترسی ندارد و اصلا قابل تغییر نیست.

علم فعلی آن علمی است که خداوند به موجودات و ویژگی‌های آنها دارد اما این علم به گونه‌ای است که امکان تغییر آن وجود دارد.

با توجه به این دو تعریف، پاسخ شما را چنین بیان می‌کنم:

از آنجایی که خداوند در وجود انسان، صفت اختیار و اراده را نهادینه کرد تا بتواند توسط عقل و راهنمایی شریعت مقدس، در مسیر حق و حقیقت قدم بردارد، این اجازه به انسان داده شده که بتواند مسیر زندگی خویش را مشخص کند. قرآن فرموده تمام اراده‌ها در برابر اراده خداوند ناچیز است.«وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين‏»[2]. اما این اراده خدا به همان علم ذاتی او اشاره دارد. یعنی خدا می‌داند که فلان شخص در نهایت به کجا می‌رسد اما همین خدا می‌داند که این شخص مسیری را طی می‌کند که به آنجا می‌رسد. این یک علم کاملا ثبت شده و غیر قابل تغییر است. با این حال خدا می‌داند که همین انسان در یک برهه‌ از زندگی خویش تلاش می‌کند که در مسیر حق قدم بردارد یا اینکه گمراهی را انتخاب کند.

البته اینکه یک شخص می‌تواند شرنوشت خود را تغییر دهد به این معنا نیست که علم خدا دستخوش تغییرات می‌گردد. بلکه این علم فعلی خداست که تغییر می‌کند و علم ذاتی خدا بدون تغییر باقی می‌ماند و در واقع علم ذاتی همان نتیجه و عاقبت هر شخص است که خدا با جزئیات از آن مطلع است. مثلا یک نفر به اسم میثم با عموی خود قهر می‌کند و به اصطلاح قطع رحم می‌کند. قطع رحم سبب کاهش عمر انسان می‌شود. تا قبل از قطع ارتباط با عمو، در علم فعلی خدا چنین بود که میثم 70 سال عمر کند. اما با این قطع رحم، سرنوشت میثم آن شد که در 40 سالگی از دنیا برود. تا قبل از 40 سالگی میثم فرصت دارد که با عموی خود ارتباط برقرار کند که اگر چنین شد عمر او افزایش پیدا می‌کند. تمام این تغییرات در علم فعلی خدا رخ می‌دهد اما همه اینها در علم ذاتی خدا ثبت است. لذا در همین مثال اگر میثم در 40 سالگی از دنیا رفت متوجه می‌شویم که در علم ذاتی خدا برای میثم همین مقدار ثبت شده بود و او از فرصت تغییر در علم فعلی خدا استفاده نکرد.

بنابراین خداوند در نهایت می داند فلان انسان جهنمی است اما این مانع از آن نیست که به او فرصت انتخاب مسیر صحیح را بدهد. این فرصت ابتدا با عقل سالم و پیامبران الهی در اختیار او گذاشته شده که بتواند با استفاده از آنها مسیر حق را انتخاب کند. کار به اینجا ختم نمی شود و خداوند برای اینکه او را از کارهای خود پشیمان کند, امتحانهای سخن را در مقابل او قرار میدهد تا او آگاه شود. البته اگر او خود نخواهد که در مسیر هدایت قدم بگذارد، خداوند نیز هرگز اجازه هدایت شدن را به او نخواهد داد.

پی نوشت
[1]. رعد/39. معنای آیه: خداوند هر آنچه را که بخواهد ناپدید می‌کند و هر آنچه را بخواهد قطعی می‌کند و کتاب اصلی نزد اوست.
[2]. تکویر/29.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 567