نظرات عبد آبق

تصویر عبد آبق عبد آبق 10 بهم, 1400 آیا دلایل خدا واضح است

با سلام و تشکر از سوال شما.

چند نکته در مورد سوال وجود دارد:

الف- وجود خارجی و واقعی خدا نیاز به اثبات ندارد و یک امر بدیهی است و هر فطرتی آن را درمی‌یابد. مهم‌ترین شاهد بر این نکته آن است که در قرآن، هیچ آیه‌ای وجود ندارد که خدا را اثبات کرده باشد. تمام آیات توحیدی، پیرامون صفات و افعال خداوند است نه اثبات ذات او. اینها گواه و نشان از این است که آگاه ساختن انسان‌ها بر وجود خدا، فقط تبیین و توضیح نیاز دارد و الزامی برای اقامه استدلال وجود ندارد.

بی‌شک اگر توانستیم برای انسان‌ها به زبان ساده خدا و ویژگی‌های او را توضیح دهیم، قطعا وجود او را خواهند پذیرفت. البته انسان یک موجود دارای قدرت انتخاب و اختیار است و می‌تواند مسیر سرنوشت خویش را انتخاب کند. مهم‌ترین ابزار برای انتخاب مسیر زندگی، عقل است. متاسفانه امروز بیشتر مردم دنیا به دلیل بی‌توجهی و مشغول بودن به شهوات دنیایی مثل شراب و امور جنسی، استفاده از این ابزار مشترک را کنار گذاشته‌اند. ناگفته پیداست که رسانه‌ها و کتاب‌های محلدانه نیز در دوری انسان‌ها از فطرت خویش موثر هستند.

ب- در نگاه اسلام، جمعیت نشانه حقانیت نیست. چنین نیست که اگر یک دیدگاه دارای طرفداران زیادی بود، پس حتما او صحیح و واقعی است. امروز خداناباوری و دشمنی با اسلام دارای طرفداران بی‌شمار است و بسیاری از افراد خدا را قبول ندارند یا در وجود او شک دارند، اما این به معنای صحیح بودن دیدگاه آنان نیست.

صحیح بودن هر دیدگاهی، به ادله عقلی و شواهدی است که بیان می‌کند. ادعای ما این است که مذهب شیعه در میان تمام فرقه‌ها و ادیان موجود در دنیا، توانسته بهترین ادله عقلی و فطری را برای نزدیک‌ ساختن انسان‌ها به خدا ارائه دهد. این ادله دارای استحکام است و هر انسان دارای انصافی را قانع می‌کند.

ج- بهترین دلیل برای اثبات وجود خارجی، وجدان است. هر کسی با وجدانش درک می‌کند که در محیط اطرافش می‌تواند تاثیرگذار باشد و در مقابل، محیط اطراف نیز بر او تاثیر می‌گذارد. این یعنی واقعی بودن محیط اطراف و جهان خارجی، در غیر این صورت اگر جهان اطراف، وهمی و خیالی بود، هیچ‌گاه چنین تاثیرگذاری معنا نداشت.

 

 

تصویر عبد آبق عبد آبق 10 بهم, 1400 آیا عقل و دلایل عقلی و فلسفی بر دلایل علم برتری دارد

سلام. با تشکر از سوال شما

در این سوال چندین نکته مبهم است که باید مشخص شود:

الف- در دین اسلام و مذهب شعیه، شرط مسلمان شدن آن است که شهادتین بر زبان جاری شود و به محض گفتن این دو جمله، انسان مسلمان خواهد بود. هیچگاه در تعالیم اسلامی گفته نشده که (ای مردم دنیا، اگر توانستید برای اثبات خدا دلیل و برهان اقامه کنید، می‌توانید مسلمان شوید). اما از سوی دیگر، راه برای تحقیق و جست‌وجو مسدود نیست. در قرآن فرمود:«لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ؛[1] هیچ اکراه و اجباری برای پذیرش اسلام نیست.» هر انسانی این اختیار و قدرت را دارد که برای پذیرش اسلام عزیز، به منابع علمی و عالمان دینی رجوع کند و ویژگی‌های اسلام را یادبگیرد و اگر خواست مسلمان شود.

پس این جمله اشتباه است که بگوییم اسلام می‌گوید به زور یک مطلب را قبول کنید. البته در دنیای مسیحیت، مقوله‌ای به نام ایمان‌گرایی افراطی وجود دارد که متفکران مسیحی برای قانع کردن مسیحیان از این دروغ استفاده کردند و گفتند اگر در تعالیم انجیل با مطلبی روبرو شدید که مفهوم آن مخالف عقل و برهان بود، آن را رد نکنید بلکه ایمان بیاورید و قبول کنید هر چند عقل نپذیرد. در این شرایط است که مسیحیان قائل به سه خدا هستند و در عین حال،‌ خود را موحد می‌دانند یعنی پرستش‌گر خدای یگانه. اینجاست که عقل سوال می‌کند چطور می‌شود (یک) همان (سه) باشد؟ در اسلام چنین چیزی کاملا مردود است. در تعالیم اسلامی هرچیزی که مخالف عقل و برهان بود، قطعا باید کنار گذاشته شود یا اینکه آن را توجیه کرد.

مثلا عقل و برهان می‌گوید خدا نمی‌تواند مانند آفریده‌های خود باشد. نمی‌تواند جسم داشته باشد. همه اینها نشانه محدودیت و احتیاج است و خداوند به چیزی احتیاج ندارد. اما وقتی به قرآن مراجعه می‌کنیم، با آیاتی مثل:«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ؛[2] دست خدا بالای دست دیگران است.» روبرو می‌شویم که ظاهرا خدا را دارای دست، توصیف کرده. اینجاست که وقتی برهان عقلی خدا را بی‌دست معرفی می‌کند، آیه قرآن را توجیه و تاویل می‌کنیم و می‌گوییم منظور از ید و دست در این آیه، قدرت و عظمت خداوند است که بر دیگران برتری دارد.

ب- بیان استدلال برای مسلمان و غیر مسلمان تفاوت دارد. هیچگاه نمی‌توان به یک غیر مسلمان گفت به قرآن مراجعه کن چون او اصلا قرآن را قبول ندارد. بنابراین پیش از مراجعه به قرآن، باید ادله عقلی و وجدانی برای اثبات خداوند را ارائه کرد. این ادله با توضیح و تبیین برای همگان مشخص خواهد شد مگر اینکه کسی بخواهد مکابره کند و خود را به نفهمی بزند. در این صورت هیچگاه نمی‌توان او را از خواب بیدار کرد.

اما گاهی گفت‌وگو میان دو مسلمان صورت می‌گیرد. مثلا کسانی که امامت و ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) قبول ندارند و شیعیان آنها را به آیات متعدد قرآنی ارجاع می‌دهند تا متوجه این مطلب شوند. پس ارجاع به قرآن، همیشه کار اشتباهی نیست.

ج- از زمان‌های گذشته تا امروز، مهمترین ابزار ‌ملحدان برای انکار خدا، حواس پنجگانه بوده که در قالب دانش تجربی به مخاطبان خود عرضه می‌کردند و با آوردن برخی شواهد و نظریه‌ها، وجود خداوند را انکار می‌کردند. این درحالی است که اولا ابزار حس، توانایی و قابلیت اثبات یا انکار یک موجود غیر حسی را ندارد، ثانیا دانشمندان تجربی بسیاری هستند که توانستند با زبان تجربه و دانش روز، شواهد متعددی برای اثبات خداوند اقامه کنند. اما متاسفانه مردم در کشورهای در حال توسعه با منابعی روبرو می‌شوند ترجمه آثار ملحدان است نه کتاب‌های مخالفان الحاد در دنیای غرب.

پی نوشت
[1]. بقره/256.
[2]. فتح/10.

تصویر عبد آبق عبد آبق 10 بهم, 1400 واقعیت جاری در جهان چیست .چگونه اعتماد یا تشخیص دهیم

سلام. ممنون از سوال شما.

برای پاسخ، مقدمه‌ای را بیان می‌کنم.

انسان برای شناخت محیط اطراف، سه ابزار دارد:

الف- حواس پنجگانه
ب- عقل
ج- قلب

بیشتر انسان‌ها با ابزار نخست یعنی حواس پنجگانه مانوس هستند و تلاش می‌کنند همه چیز را با معیار این حواس سنجش کنند. یعنی می‌گویند هر چیزی که با این حواس درک شود، پذیرفته می‌شود و اگر با این حواس درک نشد، مشکوک است یا قابل پذیرش نیست.

ابزار عقل، به انسان کمک می‌کند تا بتواند به تحلیل دنیای اطراف خویش بپردازد. عقل برای تحلیل محیط اطراف هیچ‌ نیازی به حواس پنجگانه ندارد ولی یکی از راه‌های ورود اطلاعات به عقل، مسیر حواس پنجگانه می‌باشد. روش عقل برای تحلیل، استفاده از برهان و استدلال منطقی است. با چینش مقدمات و کلیات ضروری و بدیهی، نتیجه گیری می‌کند.

ابزار قلب که نام دیگرش وجدان است، می‌تواند انسان را در شناختن کمک کند. بعضی مسائل و موضوع‌ها نه در حیطه حواس پنجگانه و نه در حیطه درک استدلالی عقل، قرار نمی‌گیرد اما قلب انسان به آن مطلب یقین پیدا می‌کند. مانند بدی ظلم و ستم به دیگران.

بر اساس این مقدمه، انسان برای پیدا کردن مسیر صحیح و واقعی باید از یکی از این ابزارها استفاده کند. اما دقت به این نکته خیلی اهمیت دارد که هر ابزاری، کار مخصوص به خود را انجام می‌دهد و نباید انتظار بیش از اندازه از او داشت. مثلا یک آچار فقط می‌تواند پیچ و مهره‌ها را سفت کند و هیچ وقت نمی‌تواند به عنوان یک پیچ‌گوشتی استفاده شود.

کارکرد ابزار حس، فقط مواردی را شامل می‌شود که قابلیت درک با حس را داشته باشند. هر چیزی که با حواس درک شود، محسوسات نامیده می‌شود. ملحدانی که بر اساس مسائل زیست شناسی یا فیزیک برای انکار خدا دلیل می‌آورند، از این نکته غافل هستند که حس ابزاری برای شناخت محسوسات است و خداوندی که مسلمانان می‌پرستند، یک خدای غیر محسوس با حواس پنجگانه است. بالاترین و مهمترین حرفی که ملحدان در این رابطه می‌توانند بیان کنند، این است که چون خدا با حس درک نمی‌شود، مشکوک است نه اینکه وجود ندارد. حواس پنجگانه نه می‌تواند خدا را اثبات کند و نه می‌تواند خدا را انکار کند.

البته دو نکته مهم اینجا وجود دارد:

نخست آنکه در دنیای غرب، بسیار از دانشمندان تجربی وجود دارند که بر خلاف ملحدان، بر اساس قوانین فیزیکی و زیست شناسی، شواهد متعددی برای اثبات خدا و یک موجود با شعور و قدرتمند در این عالم را اثبات کنند. پس حتی نمی‌توان گفت حواس پنجگانه توان اثبات خدا را ندارند.

نکته دیگر آنکه برهان نظم در مسائل اعتقادی یکی از براهین اثبات خداوند محسوب می‌شود که یکی از مقدمات آن، از ابزار حواس پنجگانه استفاده می‌کند و میگوید بی‌شک همه انسان‌ها نظم و یکپارچگی موجودات عالم را مشاهده می‌کنند که همگی برای یک هدف مشخص در حال فعالیت هستند.

اما با استفاده از ابزار عقل، می‌توان وجود خداوند را استدلال کرد که در کتاب‌های مختلفی مطرح شده چه از سوی دانشمندان اسلامی چه از سوی دانشمندان غربی.[1]

ابزار قلب نیز بهترین شاهد و گواه برای رسیدن به خداوند است. حتی اگر هیچ استدلالی برای اثبات خداوند وجود نداشته باشد، فطرت و وجدان تصدیق می‌کند که خداوند وجود دارد. تفسیر و تفصیل این نکته نیز در کتاب‌های متعدد بیان شده است.

پی نوشت
[1].  Alvin Plantinga, WHERE THE CONFLICT REALLY LIES

تصویر عبد آبق عبد آبق 14 دى, 1400 آیاخداوند بازهم انسانی از انسان کنونی کاملتر خلق خواهد کرد

سلام. ممنون از سوال شما.

پاسخ سوال شما از دو منظر ارائه می‌شود:

از دیدگاه عقل، هیچ محذوریتی وجود ندارد که پس از قیامت، خداوند موجودات دیگری را بیافریند که هم از نظر ظاهری شبیه انسان نباشند و هم از نظر تکامل، درجه‌ بالاتری را داشته باشند. پس از وقوع چنین فرضی، مُحال ایجاد نمی‌شود.

اما از دیدگاه شرع مقدس، این فرض محقق شده و خواهد شد؛ اهل بیت (علیهم السلام) در برخی روایات از جهان‌های قبل از این جهان و جهان‌های پس از این جهان با تفاوت‌های اساسی خبر داده‌اند؛

از جابر بن يزيد نقل شده که از امام باقر (علیه السلام) پرسيدم معناى اينكه خداى عز و جل مي‌فرمايد:«أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ؛[1] آيا با آفرينش نخستين، ما عاجز شديم بلكه آنان از آفرينش تازه‌اى در اشتباهند.» چيست؟

امام (علیه السلام) فرمود: اى جابر تأويل اين آيه چنين است كه خداى عز و جل چون اين آفريدگان و اين جهان را فانى نمود و بهشتيان را در بهشت و دوزخيان را در دوزخ جاى داد، جهانى از نو می‌آفريند كه غیر از اين جهان است که نيازى به دو جنس نر و ماده نخواهد داشت. آنان خدا را به یگانگی قبول داشته و می‌پرستند. خدا زمينى غیر از این زمین فعلی براى آنان می‌آفریند كه بار سنگينى آنان را بكشد و آسمانى غیر از این آسمان براى آنان می‌آفریند كه بر آنان سايه بيفكند.

این جابر! شايد تو بر این باور باشی که خدا فقط همين يک جهان را آفريده است و به جز شما انسان‌ها، دیگر هیچ انسانی را نيافريده است؟ به خدا قسم همانا خداى تبارك و تعالى یک میلیون جهان و میلیون از انواع آدم را آفريده كه تو در آخرین آن جهان‌ها و آن آدميان قرار داری.[2]

پی نوشت
[1]. ق/15.
[2]. شیخ صدوق، خصال، ج‏2، ص: 652 ؛ التوحيد، ص: 277.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 549