مطالب دوستان یگانه پور حسین

تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 17 شهر, 1400 گفتن الفاظی مانند من سگ حسینم
سلام وقتتون بخیر تشکر از پاسخ شما. لطف کنید علت عدم استفاده از این الفاظ را هم بیان کنید.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 16 شهر, 1400 یک سوال در خصوص آیا قرآن
با سلام و ادب و احترام در پاسخ به سؤال شما باید گفت: روایت مورد اشاره شما در کتاب «اصول کافی»، باب «نوادر» بعد از باب «فضل قرآن» آمده است. روایت چنین است: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «قرآنی که جبرئیل آن‌را برای محمد(صل الله علیه و آله وسلم) آورد، هفده هزار آیه داشت».[1] این روایت به دو طریق، نقل شده است؛ که بنابر هر دو طریق، به لحاظ سندی، راویانشان ثقه و مورد اطمینان هستند.[2] اما از جهت محتوا در نگاه اول به نظر می رسد که ظاهر این حدیث با تعداد آیات موجود، که طبق روایت اهل کوفه ۶۲۳۶ آیه است، منافات داشته و چنین برداشت می‌شود که قرآن دچار تحریف شده و برخی از آیات آن،‌ از بین رفته و به دست ما نرسیده است؛ در حالی که چننین نیست و خلاف ادله قطعی و مسلّم عدم تحریف قرآن و مخالف با آیات تحدی در قرآن که خداوند فرموده ما خود از قرآن محافظت می کنیم، می باشد. اما از آن جایی که چون روایت مورد نظر سند موثقی دارد باید از ظاهر الفاظ روایات فراتر رفته و به باطن آنها توجه نمود. از این‌رو؛ دانشمندان اسلامی توجیهات مختلفی برای این روایت ذکر شده است: 1. منظور از قرآن در این روایت، معنایی وسیع‌تر از اصل قرآن است که شامل هر آنچه که به عنوان وحی نازل شده، می‌شود که قرار گرفتن آنها در کنار قرآن موجود، تعداد آیات به هفده‌ هزار آیه خواهد رسید. 2. در تعداد آیات قرآن، بین علمای این فن، اختلاف نظر وجود دارد. علت وجود اختلاف این است که یک آیه را برخی دو آیه حساب کرده‌اند. ممکن است زیاد بودن تعداد آیات قرآن از منظر این روایت، مرتبط با همین مسئله باشد. به عنوان نمونه، آیه ۷۷ سوره نساء، خود می‌تواند ۷ آیه باشد: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ قیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیدِیکُمْ وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ * فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیهِمُ الْقِتالُ إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ یخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیهِ اللهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیهً * وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَینَا الْقِتالَ * لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَریبٍ * قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ * وَ الْآخِرَهُ خَیرٌ لِمَنِ اتَّقى * وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلا». 3. ممکن است آیاتی که حذف شده‌اند، از باب نسخ باشد؛ یعنی این تعداد از آیات، به علت نسخ قرائت، از کتابت آنها خودداری شده باشد.[۵] البته این نوع نسخ، چندان مورد پذیرش و مقبول علما نیست. از این نکته درباره کتاب کافی نیز نباید غفلت کرد که شیوه مرحوم کلینی(ره) در مجموع «الکافی» این است که آن‌را بر کتاب‌های متعدّدی و هر کتاب را بر باب‌هایی مرتّب ساخته و برای هر بابی عنوانی متناسب با محتوایش قرار داده و سپس احادیث شاذّ و نادر را در بابی با عنوان «نوادر» جای داده است؛ زیرا طبق فرهنگ حدیثی شیعه و احادیثی که کلینی خود و جز او نقل می‌کنند، احادیث شاذّ و نادر ـ که مخالف کتاب یا سنّت معتبر و مورد عمل و یا خلاف اجماع هستند ـ از مقام اعتبار ساقط‌اند و یا اینکه طبق گفته خود کلینی باید آن را تأویل و یا کنار گذاشته شود. بنابراین در بررسی حجیت و اعتبار حدیث یادشده و سایر احادیث ابواب النوادر، هر چند ممکن است به لحاظ سندی حدیثی مشکل نداشته باشد ولی باید ظاهر و محتوای آن نیز خلاف مسلّمات و قطعیات نباشد. در نتیجه این ظاهر و محتوای این حدیث با قطعیاتی و مسلمات عدم تحریف و تحدی قرآن است و ارزشی ندارد و به همین دلیل نیز مرحوم شیخ کلینی آن را در انتهای باب النوادر نقل کرده است. همچنین باید توجه داشت که آوردن این حدیث در باب نوادر، آن هم به عنوان آخرین حدیث از این باب، به روشنی حاکی از اعتقاد کلینی به وجود مشکل یا شذوذی خاص در این حدیث است؛ اما حدیث را به دلیل استواری سند ذکر کرده است. پی نوشت 1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۶۳۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. 2. مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۱۲، ص ۵۲۵، ‌ تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 13 شهر, 1400 حقوق زنان در سیره اهل بیت علیهم السلام
این نکته را نیز باید اضافه نمود که عرف آن زمان را نباید با عرف زمان حاضر مقایسه نمود. در عرف آن زمان پذیرش چنین ازدواج هایی قابل قبول و مخالفتی خانواده ها با چنین ازدواج ها نداشته اند بر خلاف عرف امروز که چنین ازدواج ها را غالبا بد می دانند. علاوه بر اینکه این نوع ازدواج ها تنها اختصاص به مسلمانان نداشته چنان که در سؤال شما بیان شده بلکه در دنیای آن روز در کشورهای مختلفی غیر از کشورهای مسلمان نشین مرسوم بوده است چنان که در بین چینی ها و هندوها به وفور مرسوم بوده است. همچنین گاهی این ازدواج ها با زنان مطلقه یا بیوه زنانی بوده که همسران آنها در جنگ ها کشته می شدند یا از دنیا رفته بودند و اسلام برای سامان دهی چنین صنفی از زنان جامعه نیز برنامه ای جامع و کامل ترسیم نموده تا افرادی که توان مالی و عدالت را می توانند با چنین زنانی مراعات کنند ازدواج کنند. این نکته را نیز باید تصریح نمود که چنین نبوده که تنها سن زنان با مردان اختلاف زیادی داشته باشد بلکه گاهی زنان از مردان بزرگ تر بوده اند اما چون صفات کمالی فراوانی در آنان وجود داشته مردان آنها را انتخاب می کردند.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 13 شهر, 1400 حقوق زنان در سیره اهل بیت علیهم السلام
با سلام و احترام در پاسخ به سوال شما باید گفت: از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد، امر نامشروعی نیست و شکل گیری چنین ازدواج هایی در صورتی که رضایت طرفین و هم کفوی باشد بلا اشکال و تضییع حقوق زنان شمرده نمی شود. از نگاه دین مبین اسلام آن چه ملاک در ازدواج است این است که زن و شوهر باید هم کفو هم باشند و روایات نشان می دهد هم کفو بودن بیشتر ناظر در ایمان، تدین، اخلاق پسندیده، عقل و فهم سالم، شرافت خانوادگی زن و شوهر بوده و سن ازدواج یکی از این ملاک ها شمرده شده است.  شکل گیری ازدواج های صدر اسلام که در برخی از آن ها اختلاف های سنی زیادی قابل مشاهده بوده است دلایل مختلفی داشته است چنان که ازدواج های پیامبر (ص) با دلایل و اهداف مختلفی همراه بوده است. البته این گونه نبوده است که این نوع ازدواج ها فراگیر و همگانی بوده باشد بلکه غالبا در این ازدواج ها سن بین زن و شوهر نیز مراعات شده و این هم کفوی نیز مراعات می شد چنان که منابع تاریخی و حدیثی گواه این مطلب است و این ادعا که صدر اسلام غالبا ازدواج های بین زن و شوهر از جمله امامان معصوم با اختلاف سنی زیادی بوده قابل خدشه و نقد می باشد و منابع روایی و یا تاریخی خلاف این را اثبات می کند. شواهد تاريخى نشان می دهد امامان ما در سنين قبل از 20 سالگى ازدواج مى كردند چنان که امام سجاد(عليه السلام) در حدود 18 سالگى ازدواج كرده است. امام كاظم(عليه السلام) قبل از 20 سالگى ازدواج كرده و فاصله سنی او با همسرش بین دو تا چهار سال بوده است. امام جواد(عليه السلام) نیز در موقع ازدواج كم تر از 17 سال داشته اند. امامان(عليهم السلام) در مورد فرزندانشان نيز همين شيوه را داشتند و نوعاً قبل از 20 سالگى وسايل ازدواجشان را فراهم مى كردند. اما درباره اینکه پیامبر چرا با این موضوع اختلاف نکرد باید گفت: سیره پیامبر در مرحله اول بر این بوده که هم کفوی بین زن و شوهر را نیز به عنوان یکی از معیارها در نظر بگیرد چنان که در ازدواج حضرت علی با حضرت زهرا سلام الله علیها چنین ملاکی وجود دارد. هر چند نافی ازدواج های زن و شوهر با سنین بالا نمی شود. منابع تاریخی نشان می دهد پیامبر و ائمه علیهم السلام در جاهای مختلفی خود افرادی را با هم کفو بودن در معیارهای مختلف از جمله در سن به ازدواج هم درآورده است که این خود بهترین شاهد بر نفی چنین ادعایی که ائمه چرا مانع نشدند می باشد.  
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 13 شهر, 1400 سن پیامبر چقدربوده زمان ازدواج باعایشه ؟؟
با سلام و احترام نسبت به سؤال اول شما باید گفت: در منابع تاریخی نقلی مبنی بر نارضایتی عایشه از ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود ندارد. درباره سوال دوم شما درباره سن پیامبر (ص) نیز باید گفت: سن آن حضرت را بیشتر منابع تاریخی 54 سال نوشته اند. جمع بندی بیانات و گزارش های تاریحی مورخین و محدثین اهل سنتی چون بخاری، ذهبی، طبرانی، ابن عساكر، ابن اثیر، نووی و .. نیز نشان می دهد عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر (ص) 19 ساله بوده است. در صورتی هم که بپذیریم عایشه در سن کمی به ازدواج پیامبر درآمده است، پیامبر به حکم همان دینی که آورده تا سن بلوغ با او همبستر نشده است؛ بلکه از او به مانند یک دختر خانگی مراقبت کرده تا رشد کند. درباره سوال سوم شما نیز باید گفت: سن همسران پیامبر مختلف بوده است. برخی 19 سال، 21 سال، 30 و ... اما بیشتر همسران آن حضرت بین 30 تا 40 سال بوده است.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 12 مرد, 1400 گران فروشی در اسلام
با سلام و احترام و تشکر از سؤال خوب شما در پاسخ به سؤال شما باید گفت: بر خلاف آنچه در سؤال مطرح شده از نگاه دین اسلام، گران فروشی و اجحاف در حق مشتری حرام است چنان که در برخی از روایات از پیامبر (ص) و معصومین علیهم السلام بر این حرمت تصریح و وعده عذاب جهنم داده شده است. برای نمونه در روایتی از پیامبر(ص) آمده که فرد یا افرادی که موجب گرانی در بازار مسلمانان شوند، مستحق عذاب جهنم‌ هستند.» در روایتی دیگر از امام صادق(ع) نیز آمده که فریب دادن مسترسل (کسی که در قیمت کالا به فروشنده اعتماد کرده) حرام است. علاوه بر روایات، بزرگان و فقهای دین که فتاوای آنها برگرفته از آیات و روایات بوده نیز به صراحت بر این عدم جواز گران فروشی تصریح نموده اند چنان که فیض کاشانی گران فروختن کالا به مسترسل (کسی که در قیمت کالا به فروشنده اعتماد کرده) را یکی از مصادیق فریب دادن شخص مسترسل شمرده و از این جهت معامله را باطل و حرام می داند. مرحوم امام خمینی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز گران‌فروشی را در صورتی که به حد اجحاف به مشتری برسد و یا خلاف مقررات دولت اسلامی باشد، جایز ندانسته‌اند. برخی از مراجع تقلید مانند آیت الله سیستانی نیز گران فروشی را از جهت اخلاقی کاری ناشایست و مذموم دانسته اند و معتقدند گران‌فروشی در صورتی که خلاف عرف و مقررات نباشد، [به لحاظ فقهی] جایز است. و به طور قطع از جهت مقررات جمهوری اسلامی از باب خوردن مال حرام شمرده شده و حرام است. بنابر این گران فروشی از نگاه اسلام و دین و نیز فتاوای مراجع تقلید جایز نیست. زیرا اجحاف و ظلم در حق مشتری است و ظلم به دیگران حرام است. علاوه بر اینکه گران فروشی به طور قطع بر خلاف عرف جامعه و اخلاق و قانون اساسی است و این خود مزید بر علت تحریم می شو چنان که این قید در فتاوای برخی مجتهدین مشاهده می شود.. حال اگر در بازاری کسی گران فروشی کرد باید طبق مقررات با او برخورد شود تا عبرت دیگران قرار گیرد. بر این نکته نیز باید تصریح نمود که اگر مشتری عالم به گرانی جنس باشد و با قبول پرداخت آن مبلغ با رضایت طالب خرید آن جنس و کالا باشد این خرید و فروش از جهت شرعی باطل نیست. اما در صورت عدم آگاهی و خرید آن به قیمت چند برابری بازار به طور قطع اجحاف در حق وی بوده و می تواند معامله را به سبب ضرری که به وارد شده فسخ کند و در صورت عدم فسخ فروشنده نسبت به مقدار زیادی ضامن بوده است. ان شاء الله موفق باشید
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 12 مرد, 1400 عقاید شهیدشیخ فضل الله نوری
با سلام و احترام درباره پاسه به سؤال شما باید گفت: شیخ فضل الله نوری یک از علمای بزرگ شیعه امامیه و تاثیرگذار در جنبش مشروطه و مدافع دین اسلام بود که با هواداری از این نهضت بستر پیروزی آن را فراهم آورد اما پس از پی بردن به مبانی تفکر برخی از مشروطه‌خواهان، درصدد هماهنگ کردن قوانین مشروطه با موازین شرع مقدس برآمد اما با مخالفت شدید استعمارگران و غرب‌گراها روبه‌رو شد تا جایی که جان خود را در این راه از دست داد. شیخ فضل الله به سبب باور قلبی به اصول و مبانی دینی و اسلامی و برای نهادینه کردن این مبانی در کشور در مقابل کسانی که به دنبال حذف دین از قوانین کشور بودند ایستاده و سبب شد تا دستگاه حکومتی آن روز با کمک غربی ها وی را از صحنه سیاست حذف و قوانین مشروطه را بدون استفاده از دین بر این کشور حاکم کنند که البته پیامدهای منفی زیادی را برای مردم به دنبال داشت. بر این نکته باید تصریح نمود که شیخ فضل اللّه با اصل مشروطیت مخالفتی نداشت و بحث او در کیفیت آن بود. در واقع این عالم برجسته نسبت به مشروطه بدبین بود، زیرا زوایایی از آن را می‌دید که با اصول شریعت تطابق ندارد و معتقد بود، ورود این اندیشه به ایران که ظرفیت لازم برای هضم آن را ندارد نه‌تنها مفید نیست، بلکه مضراتی هم دارد و می گفت: من مخالف اساس مشروطیت نیستم؛ بلکه اول شخصی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم امّا مشروطه به همان شرایطی که گفتم که قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت باید مطابقت با شرع داشته باشد. برای رسیدن به عمق باورهای شیخ فضل الله نسبت به مبانی دینی و الهی می توان به این جمله مشهور او مراجعه نمود که وقتی مخالفانش به او تهمت مخالفت با مشروطه و طرفداری استبداد شاهنشاهی می زدند، او در پاسخ می گفت: من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بی دین و فرقه گمراه و گمراه گر مخالفم که می خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند.» در جملهدیگر و مشهور از وی آمده که :  «من آن مجلس شورای ملی را می‌خواهم که عموم مسلمانان، آن را می‌خواهند به این معنا که البته عموم مسلمانان مجلسی می‌خواهند که برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدی(ص) و برخلاف مذهب مقدس جعفری(ع) قانونی نگذارد.» این جملات به خوبی عمق فکری و دینی و اعتقادی او را نسبت به اصول و باورهای اسلامی و شیعه نشان می دهد.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 09 مرد, 1400 آیا اهدای اعضای میت که دچار مرگ مغزی شده به افراد دیگر جایز است؟
با سلام و احترام نسبت به سوال اول شما باید گفت: این مسأله اختلافی است و برخی مراجع اهدای اعضای میت که دچار مرگ مغزی شده به افراد دیگر را جایز و برخی جایز نمی دانند. در ادامه به برخی از این نظرات اشاره می شود: 1. حضرت آیت الله خامنهای در این باره می فرماید: به طور کلی، اگر این افراد دچار ضایعات مغزی غیر قابل درمان و برگشت ‏شوند که بر اثر آن همه فعالیت ‏های مغزی آنان از بین رفته و به حالت اغمای کامل فرو ‏روند به نحوی که باعث فقدان و از دست رفتن هر نوع شعور و احساس و حرکت های ارادی می‏ گردد در صورتی که استفاده از اعضای بدن چنین بیمارانی برای معالجه بیماران دیگر باعث تسریع ‏در مرگ و قطع حیات آنان شود جایز نیست؛ در غیر این صورت، اگر عمل مزبور با اذن قبلی وی صورت ‏بگیرد و یا نجات نفس محترمی متوقف بر آن عضو مورد نیاز باشد اشکال ندارد. 2. آیت الله سیستانی می فرماید: کسى که از نظر مغزى مرده است در حالى که قلب و ریه او هر چند به کمک دستگاه وظیفه خود را انجام مى ‏دهند میت شمرده نمی شود و قطع اعضاى او براى الحاق به زنده به هیچ وجه جایز نیست. و نفوذ وصیت به اهداى عضو بعد از مرگ مشکل است. 3. آیت الله مکارم شیرازی می گوید: در مورد مرگ مغزی اگر قضیه قطعی و یقینی باشد چنان فردی در این گونه احکام مانند میت است (هر چند پاره ای از احکام میت مانند غسل، نماز، کفن، دفن و غسل میت برای او جاری نمی شود). بنابر این، برداشتن اعضای او برای نجات جان مسلمان مانعی ندارد. هرگاه مرگ مغزی به طور کامل و مسلّم باشد و هیچ گونه احتمال بازگشت به زندگی عادی وجود نداشته باشد برداشتن بعضی از اعضا (خواه مانند قلب باشد یا کلیه یا عضو دیگر) برای نجات جان مسلمانی مانعی ندارد خواه وصیت به این کار کرده باشد یا نه، ولی بهتر جلب رضایت اولیای میت است. * نسبت به سؤال دوم شما باید گفت: اعضای پیوندی از زمان پیوند به بدن شخص دیگر جزء بدن فرد جدید محسوب می شود و پاداش و عقاب آن پیرو  اعمال این فرد بوده است. علاوه بر اینکه عقاب برزخی اجسمانی نبوده تا بخوهد این دست یا دیگر اجزاء بدن عذاب شود بلکه روایات نشان می دهد اجزاء جسمانی پوسیده و خوراک حشرات خواهد شد این روح برزخی است که یا بهشت برزخی یا جهنم برزخی وارد شده و با قالب مثالی به حیات خود تا قیامت ادامه می دهد. نسبت به آخرت نیز پیرو نفس بوده به این معنا تا آن جایی که فرد هنوز ضربه مغزی نخورده عذاب و پاداش و عقاب آن پیرو وی بوده و پس از آن تابع آن بدنی است که جزء آن قرار گرفته است.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 09 مرد, 1400 چرا خدا در دنیا ما رو امتحان می کنه ؟
با سلام و احترام در پاسخ به سؤال شما باید گفت: 1. مسأله ضلالت و هدایت از جمله مسائل مهم قرآنی است که در برخی آیات به خداوند نسبت داده شده است. آیاتی که هدایت و گمراهی را به خداوند نسبت می دهد باید با آیات دیگر تفسیر شود تا معنای آن به درستی روشن شود. ضلالت الهی زمانی است که فرد با اختیار خود بستر گناه را فراهم نموده و در آن ثابت قدم بماند. کفر، فسق، ظلم و اسراف از جمله عواملی است که گمراهی الهی را به دنبال دارد. و انسان خود فراهم کننده این رذائل بوده و خداوند نیز وقتی فرد در این کار ثابت قدم بماند و از کرده های خود پشیمان و برنگردد و نیز دیگران را نیز گمراه کند در حال خود رها می کند. 2. خداوند به طور قطع سرنوشت ما را از همان قبل از خلقت می دانسته اما این بدان معنا نیست که اعمال ما جبری باشد بلکه خدا با علم به این که می دانست ما با اختیار خود به دنبال هدایت یا گمراهی می رویم سرنوشت ما را همان طور در لوح محفوظ رقم و ثبت نموده است. و این هیچ ارتباطی به ضلالت و یا گمراهی جبری انسان ندارد. علاوه بر اینکه خداوند هیچ نفسی را تکلیف به خارج از وسع ننموده و جبری در پذیرش دین نیز قرار نداده است اما برای اینکه حجت را برای انسان ها تمام کند در کنار پیامبر عقلی و درونی که به انسان داده راهنماهایی نیز برای نشان دادن راه برای او فرستاده تا راه را از چاه تشخیص و در مسیر درست قدم بردارد. 3. امتحان الهی برای خود او سود ندارد اما برای مؤمنان سود زیادی دارد البته اگر انسان به آن درک و فهم برسد که مصیبت های از ناحیه الهی دارای فواید و آثار زیادی برای اوست. به طور قطع آزمایش های الهی انسان را رشد داده و می سازد. مانند شمشیری که هر چقدر در کوره آتش پزی بیشتر بماند و بیشتر بر روی آن آهنگر بکوبد تیز تر و محکم تر خواهد شد. بنابر این فلسفه بلاها و آزمایش ها مختلف است: گاهی این آزمایش ها برای ادب کردن، پرورش و تکامل افراد، کفاره گناهان، بالا بردن درجه انسان ها و ... بوده است. البته ناگفته نماند که بلاها و مصیبت ها از ناحیه خداوند نیست و بیشتر آنها از ناحیه خود انسان ایجاد می شود چنان که در روایت داریم که «هر مصیبتی که به شما می‌رسد، به خاطر کارهایی است که خودتان انجام داده‌اید». در روایتی دیگر نیز آمده که «هیچ بلایی و کم شدن روزی نیست مگر به واسطه گناه، حتی خراش‌ها و زخم‌های بدن و افتادن روی زمین و هر مصیبتی دیگر» 4. اختیار انسان به معنای این است که او راه درست که خروجی آن بهشت بوده یا راه ضلالت و گمراهی که خروجی آن جهنم بوده را می تواند انتخاب کند. بنابر این علم خدا به بهشت یا جهنم رفتن ما با اخیتار انسان منافات ندارد تا اشکال شما وارد باشد زیرا چنان که گفته شد خداوند با علم به اینکه انسان با اختیار خود چه اعمالی را انجام می دهد در لوح محفوظ آن رفتارها و اعمال فرد رقم زده است. از این رو امتحان بیشتر ناظر به رشد افراد بوده و خداوند هر کسی را آزمایش نمی کند و چنان که گفتیم بیشتر این مشکلات را افراد خود رقم می زنند و ارتباطی با آزمایش های الهی که برای رشد افراد است ندارد.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 09 مرد, 1400 ایابرای رفع مشکلات بایددعای خاصی خواند
با سلام و احترام در پاسخ اول شما باید گفت: هلاکت در قرآن معانی مختلفی دارد و در آیاتی که واژه هلک یا هلاکت به کار رفته کاربردهای مختلفی دارد. از جمله معانی که از واژه هلاکت در قرآن استفاده شده می توان از معانی: از دست دادن، مردن، گمراه شدن و نابودی و فانی شدن و ... یاد کرد. به طور قطع به کار بردن این واژه در آیات قرآن بستگی به حادثه ای دارد که رخ داده و بر همان بار معنایی حمل می شود. برای نمونه در آیه «كُلُّ شَيءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» لفظ هالک، به معناي نابودي و بطلان است؛ يعني همه اشيا در ذات خويش واقعيتي ندارند، مگر آنچه خداوند به آنها افاضه کرده و آنچه به خداوند منسوب نباشد، فقط ساخته ذهن و خيال است. اما نسبت به سوال دوم شما باید بگوییم: برای ارتباط با امام زمان (عج) راه های مختلفی وجود دارد و باید انسان ابتدا تلاش کند تا روح و جان خود را از رذائل اخلاقی صیقل داده و به سوی فضایل اخلاقی هدایت نمود. دعا، مناجات، شرکت در مراسمات دینی، به پاداشتن مجالس اهل بیت علیهم السلام و رفتن به زیارت آنها و از همه مهم تر ترک گناه از جمله راه های ارتباطی و انس گرفتن با صاحب الامر و نیز جلب توجه حضرت مهدی (عج) بوده است. همچنین برای رفع مشکلات دعاهای فراوانی وجود دارد که در کنار باور قلبی به تأثیر دعا می توانید با رجوع مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی به بخشی از این دعاها دست پیدا کنید. البته باید دید که مشکل فرد چیست و چه دعایی برای رفع آن تأثیر دارد و هر دعایی نمی شود برای هر کاری کرد چنان که وقت دعا و مکان دعا نیز در استجابت دعا تاثیر دارد.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0