جلوه‌ی عرفان در اشعار امام

09:38 - 1393/03/20

چکیده: امام خمینی رحمة‌الله‌علیه انسانی بود که دل از گرد هرگونه تعلقى پرداخته بود و بار سنگين رسالت و رهبرى را به دوش می‌كشيد، و خود را مكلف می‌ديد تا از پى رهايى خلق نهضتى عظيم و قوى بنيان، پايه ريزد تا مگر خداى عالم آن را به انقلابى عالمگير منتهى گرداند.

جلوه‌ی عرفان در اشعار امام خمینی

امام خمینی رحمة‌الله‌علیه انسانی بود که دل از گرد هرگونه تعلقى پرداخته بود و بار سنگين رسالت و رهبرى را به دوش می‌كشيد، و خود را مكلف می‌ديد تا از پى رهايى خلق، نهضتى عظيم و قوى بنيان، پايه ريزد تا مگر خداى عالم آن را به انقلابى عالمگير منتهى گرداند، آن‏سان كه اساس ديرپاى نظام جور و فساد در جهان از ريشه برافتد و ديگر بار فروغ جانفزاى توحيد، كران تا كران گيتى را روشن سازد و عدل و آزادى و برابرى و برادرى ايمانى چهره افسرده عالم را رونق بخشد. امام، گاه كه از اين وظيفه سنگين فراغتى می‌يافت، در خلوات و اوقات خاص، به يارى سخنانى موزون، آبى بر آتش درون می‌افشاند و با زبان شعر، حديث درد فراق را با دلدار يگانه بازمی‌گفت.

حضرت امام هرگز سر شعر و شاعرى نداشت و خود را به اين پيشه سرگرم نساخته بود. آن عاشق صادق هرگاه از اداى وظيفه و رسالت خويش فراغتى حاصل كرده شرح درد مهجورى را در قالب الفاظ و كلمات موزون بر ورق‏ پاره‏‌اى رقم زده است. او مقصدش شعر و شاعرى نبود بلكه شعر نيز جلوه‏‌اى از جلوه‏‌هاى روح بلند و متعالى او بود. شعر او به مثابت «ارحنا يا بلال» است.

شعر او نجواى عاشقانه، روح هيجان‏‌زده و بی‌تابى است كه در خلوت تنهايى با بكارگيرى كلمات، راز دل دردمند خويش را با محبوب بازگفته و با معبود به راز و نياز پرداخته است. او قافيه‏‌انديش نبوده و به گفته مولانا هرگاه خون در درونش جوشش كرده از شعر بدان رنگى داده است. آن بزرگ خود در باب شعرگويى خويش فرموده: «بايد بحق بگويم كه نه در جوانى، كه فصل شعر و شعور است و اكنون سپرى شده، و نه در فصل پيرى، كه آن را هم پشت سر گذاشته‏‌ام، و نه در حال ارذل العمر، كه اكنون با آن دست به گريبانم، قدرت شعرگويى نداشتم».

آرى شعر امام محصول حالت استغراق و مولود فناى در سبحات جلال و جمال حضرت حق است و نتيجه شهود لقاى دلدار.

هر دم از روى تو نقشى زندم راه خيال             با كه گويم كه درين پرده چها می‌بينم‏

كس نديدست ز مشك ختن و نافه چين             آنچه من هر سحر از باد صبا می‌بينم‏

تعابير و اصطلاحاتى كه در آثار حضرت امام آمده همان‌هاست كه عارفان شاعر و شاعران عارف در اشعار خود آورده‏‌اند. عارفان واصل، معانی را كه در احوال مشاهده و واردات قلبى يافته و به ذوق حضور آزموده‏‌اند در قالب الفاظ و به صورت رمز و استعاره بيان می‌كنند؛ چه آن مشاهدات و يافته‏‌ها به بيان درنمى‏‌آيد و آن معانى را در كلام نمی‌توان گنجاند:

         معانى هرگز اندر حرف نايد             كه بحر قلزم اندر ظرف نايد

ازاين‏رو، آنان هرگاه از آن حالات و مقامات و از آن حقايق و معارف خبر دهند، آن را در جامه اشاره و رمز و استعاره در می‌پوشانند، چنانكه جز ارباب شهود و آشنا به مقامات آنان ديگران چيزى از آن درنمی‌يابند، و چه‏ بسا كه بيگانگان آن مقامات را برخلاف خوانند و به غلط افتند.[1]

         اصطلاحاتى است مر ابدال را             كه خبر نَبود از آن غفّال را

نیمه‌ی خرداد

امام در یکی از غزلهای خود به «فرج در نیمه‌ی خرداد» اشاره دارد. که برای هر انسان متفکری و اهل ذوقی حکایتی دارد. بعضی آن را مربوط به قیام خونین «15 خرداد 1342» می‌دانند و بعضی مربوط به پیش‌بینی امام از روز وصال و سفر او به سوی حق تعالی.

به هر حال هر یک از این دو منظور باشد نشان از درجات عمیق عرفانی امام دارد که البته در تمام ابعاد زندگی او آشکار و ظاهر است. این نور که در وجود امام شعله‌ور بود در یک بعد اگر چه کوچک، خود را ظاهر کرده که در قالب الفاظ می‌درخشد.

-------------------------------------------

پاورقی:

[1] ديوان امام مجموعه اشعار امام خمينى سلام الله عليه، ص 21

نظرات

تصویر yosef
نویسنده yosef در

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه رو اگه بگیم حافظ زمان باز هم کم گفته ایم چرا که اگه حافظ در این زمان بود باید در محضر او زانو خم می کرد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 4 =
*****