رهروان ولایت ـ رئیسجمهور فرانسه در واکنش به مخالفتهای صورت گرفته در بسیاری از کشورهای جهان علیه انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در نشریه فرانسوی «شارلی ابدو»، خطاب به این کشورها اعلام کرد: «فرانسه اصول و ارزشهایی دارد که مهمترین این ارزشها آزادی بیان است»[1].
آیا توهین؛ آزادی بیان است؟! بنده به رئیسجمهور فرانسه میگویم؛ اگر کسی به شما توهین و اهانت کند؛ شما میگویی اشکال ندارد آزادی بیان است باز هم بگو بشنویم! اگر قرار باشد هر کسی؛ هر جور که خواست؛ به هر کسی که خواست؛ اهانت کند، بعد طرفی که مورد توهین قرار گرفته به این علت که آزادی بیان است؛ نتواند به هیچ مرجعی شکایت کند، هرج و مرج به وجود خواهد آمد.
چگونه میشود کسانی را که اهانت میکنند متصف به آزادگی کرد. آیا انسانِ آزاد که در بیانT آزاد است اینچنین است؟ لازمه آزادی در بیان، آزادی در اندیشه است. «آزادی بیان تابعی از آزادی فکر است. وقتی آزادی فکر بود، بهطور طبیعی آزادی بیان هم هست»[2]. آیا کسی که در اندیشهاش اهانت و توهین پرورش یافته؛ آزادی اندیشه دارد؟ به خدا قسم چنین کسی در زندانی از اندیشههای حقیرانه است که حتی خودش هم خبر ندارد. چنین کسی اندیشهاش پست و فرومایه است. آن کس که آزاده است و فکری بلند و اندیشهای بیمنتها دارد خود را از افکار حقیرانه و اندیشههای پست رهانیده است. آن کس که به بزرگی که مورد احترام صدها میلیون انسان است توهین میکند، قطعا آزاده نیست و بیانش ناشی از فکری است که در زندانی بزرگ؛ گرفتار شده است.
«در زمان پیغمبر خاتم صلیاللهعلیهوآله دوست و دشمن، از رؤسای قبائل تا آحاد مردم و مسافرانی که به مکه سفر میکردند، یا کسانی که پیامبر مکرم را در سفرهای تجارتی خود زیارت میکردند، همه به این معنا اعتراف میکردند و شهادت میدادند که این انسان بزرگوار و نجیب، مظهر پاکی و امانت و صداقت و جوانمردی است. در طول این چهل سال یک نقطهی تاریک در زندگی این بزرگوار کسی ندید، یک دروغ نشنید، یک تعدی و دستدرازی به حقوق دیگران از او مشاهده نشد؛ همهی مردم به این معنا اعتراف میکردند. چهل سال پیامبر مکرم را مردم با این خصال و صفات شناختند. بعد از چهل سالگی ـ که دعوت پیامبر آغاز شد ـ از سوی بخشهای مهمی از همان مردم، سیل دشمنی و کینه و تهمت و افتراء به پیامبر آغاز شد؛ همان مردمی که قبل از بعثت به پاکیزگی و طهارت و دانائی و صداقت این بزرگوار گواهی میدادند، همانها بودند که بعد از بعثت به او ساحر و مجنون و کذاب لقب دادند که در قرآن از این تهمتها یاد شده است. بنابراین دشمنان پیامبر با شخص پیغمبر مسئله نداشتند؛ مشکل آنها با پیام پیغمبر بود. همهی کسانی که جبههی متحدی را علیه پیغمبر تشکیل دادند، با پیام توحید او، با پیام عدل او و با آموزشهای مکتب او دشمنی میکردند. در طول این هزار و چهارصد سال هم مسئله همین است. اگر امروز مشاهده میشود که در ادبیات برخی از کشورهای غربی و در قلم و زبان سیاستزدگانی از اکناف دنیای غرب، نسبت به پیامبر اهانتی صورت میگیرد، مسئله همان مسئلهی جاهلیتِ دوران نخستین است ... همهی کسانی که با ظلم، با فریب، با زورگویی، با تحقیر انسانها و با به بردگی کشاندن انسانها برای خود قدرت و ثروت فراهم کردهاند، با این پیام دشمنند؛ با پیام توحید مخالفند؛ پیام توحیدی که مردم را به عبودیت خدای واحد فرامیخواند»[3].
آری گویا اهانتها و دشمنیها و عداوتها با آخرین فرستادهی الله تعالی که «رحمة للعالمین» است؛ تمامی ندارد!
چه زیبا فرمود سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیهالسلام؛ آن زمان که دشمن به سمت خیام و اهل بیتش حمله میکردند: «اگر مسلمان نیستید آزاده باشید»[4]. امروز هم ما شیعیان به آنهایی که به فرستادهی خالق خود؛ رسولِ مهندسِ عوالم وجود؛ پیغمبر رأفت و رحمت، حضرت ختمی مرتبت؛ محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله اهانت کردهاند؛ میگوییم: «اگر مسلمان نیستید آزاده باشید».
پینوشت:
[1] خبرگزاری فارس
[2] بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت ۱۳۸۴/۰۶/۰۸
[3] بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۸۷/۰۱/۰۱
[4] بحار الانوار، ج 45، ص 51