آیه مباهله و اهل سنت

10:46 - 1394/07/15

چکیده:  حدیث مباهله در کتب معتبر اهل سنت آمده و علی(عليه‌السّلام) در این روایات مصداق کلمه«انفسنا» در این موارد شمرده شده است. از قرن سوم تا سیزدهم نیز بیش از پنجاه نفر از علمای اهل سنت این مضمون را نقل کرده‌اند. از آن جمله می‌توان به علمای بزرگی مانند زمخشری، فخر رازی، احمد بن حنبل، حاکم نیشابوری، مسلم و.... را نام برد.

مباهله

در آیات و روایات فراوانی بر امامت و ولایت اهل بیت تأکید شده و فضایل فراونی برای آنان بیان شده و آنان را به‌ عنوان مرجعیت دینی پس از پیامبر گرامی اسلام(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) معرفی نموده‌اند.
یکی از آیاتی که در فضائل اهل بیت نازل گردیده «آیه مباهله» است. مباهله به عملی گفته می‌شود که  زمانى دو یا چند نفر بر سر مسئله‌اى اختلاف نظر داشته باشند و هیچ کدام حاضر نباشند نظریه طرف مقابل را بپذیرند، در یک جا جمع مى‌شوند و به درگاه خداوند تضرع مى‌کنند و از خداوند مى‌خواهند که آن کس را که بر باطل است رسوا نموده و مورد لعن و مجازات خویش قرار دهد.

جریان مباهله
پیامبر اسلام(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) هم‌زمان با مکاتبه با سران حکومت‌های جهان و مراکز مذهبی، نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند. هیئت نجران که شامل گروهی بیش از ده نفر از بزرگان آن‌ها بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر یعنی «عاقب» ، «سید» و «ابوحارثه» به مدینه آمدند. هیئت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) گفت‌وگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مساله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همه خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله حاضر شوند.
روز مباهله پیامبر اکرم(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) به خانه امیرالمومنین(عليه‌السّلام) آمد. دست امام حسن(عليه‌السّلام) را گرفت، و امام حسین(عليه‌السّلام) را نیز به آغوش کشید، و به همراه امیرلبمومنین و فاطمه زهرا(علیهماالسلام) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد.
چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که این‌ها چه کسانی هستند که با او همراه‌ شده‌اند؟ گفتند: آن که پیش روی اوست، پسر عمو و داماد و محبوب‌ترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان نوهای اویند؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
پیامبر(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) برای مباهله دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله می‌نشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا می‌روی؟ گفت: اگر محمد بر حق نمی‌بود، چنین بر مباهله جرات نداشت و اگر با ما مباهله کند پیش از آن‌که سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورت‌هایی را می‌بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جای خود برکَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک می‌شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. پس ابوحارثه به خدمت حضرت آمد و گفت:‌ ای ابوالقاسم! از مباهله با ما در گذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم.
پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) ضامن برگرداندن آن ابزار خواهد بود. بدین طریق، حضرت، صلح‌نامه را نوشتند و آن‌ها برگشتند.
سپس حضرت فرمودند: سوگند یاد می‌کنم به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست، که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله می‌کردند هر آینه همه آن‌ها به میمون و خوک مسخ می‌شدند و هر آینه تمام این وادی برایشان آتش می‌شد و می‌سوختند و حق تعالی جمیع اهل نجران را نابود می‌کرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمی‌ماند و همه نصاری پیش از سال می‌مردند. پس از برگشتن نصارا به نجران طولی نکشید که سید و عاقب، با آوردن هدایایی، خدمت پیامبر(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) رسیده و مسلمان شدند.[1]

آیه مباهله در کتب اهل سنت
حدیث مباهله در کتب معتبر اهل سنت آمده و امیرالمومنین(عليه‌السّلام) در این روایات مصداق کلمه «انفسنا» شمرده شده است. از قرن سوم تا سیزدهم نیز بیش از پنجاه نفر از علمای اهل سنت این مضمون را نقل کرده‌اند. از آن جمله می‌توان به علمای بزرگی مانند زمخشری، فخر رازی، احمد بن حنبل، حاکم نیشابوری، مسلم و.... را نام برد. زمخشری، فخر رازی، ترمذی، ذهبی، ابن اثیر  و حاکم نیشابوری و.... به صحّت آن تصریح کرده‌اند.[2]

ما برای اختصار فقط گزارش سه تن از بزرگان اهل سنت را در این رابطه آورده و قضاوت را بر عهده خوانندگان محترم می‌گزاریم:
1.  احمد بن حنبل  از بزرگان اهل سنت نقل کرده است: «هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم‌السلام) را خواست، آن گاه عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من هستند». [3]

2. مسلم هم از بزرگان اهل سنت گزارش کرده است که «سعد بن وقاص» از صحابه رسول خدا(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) نقل کرده است: معاویه به سعد دستور داد که امیرالمومنین(عليه‌السّلام) را دشنام دهد؛ اما سعد این کار را نکرد. معاویه گفت: چرا به علی بن ابیطالب(عليه‌السّلام) ناسزا نمی‌گوید . سعد گفت : من سه روایت از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که هرگز به علی بن ابیطالب(عليه‌السّلام) ناسزا نخواهم گفت. یکی از آن ها حدیث منزلت است؛ دوم: حدیث رایت است . سوم: حدیث مباهله است». زمانی که آیه 61 سوره آل عمران نازل شد كه اي رسول خدا ! بگو بیایید . ما فرزندانمان را دعوت می کنیم.[4]

3ـ. «ابن کثیر دمشقی» از بزرگان اهل تسنن نیز این واقعه را از جابر آورده است.[5]

 

......................................................................

پی‌نوشت
[1]. منتهی الآمال، ج۱، ص ۱۸۲؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۳۱۰؛بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الاولی، ۱۴۱۵.
[2]. زمخشری، تفسیر الکشاف، ذیل آیه ۶۱ آل عمران؛ فخرالرازی، التفسیر الکبیر، ذیل آیه ۶۱ آل عمران؛ صحیح مسلم، ج۷، ص120؛ صحیح ترمذی،ص۵۹۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص ۱۵۰؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص ۱۵۰؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۲۹۳.
[3]. مسمند احمد، ج۱، ص185.
[4]. صحیح مسلم، ج۷، ص120حدیث 32
[5].ابن کثیر ، تفسیر ابن کثیر ، ج 2، ذیل آیه مباهله.

نظرات

تصویر yosef
نویسنده yosef در

سلام . خسته نباشید .

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 5 =
*****