پيامدهاي ازدواج به سبك غربي

14:50 - 1392/05/27
رهروان ولایت ـ در جوامع غربي جوان‌ها، دوره نشاطِ جواني و تُندي احساسات و غرايز را آزادانه مي گذرانند و وقتي به خانواده و به ازدواج مي رسند كه در واقع بخش زيادي از ميل طبيعي آن‌ها و غرايز آن‌ها فرو نشسته است.
خانواده

آن چه در اينجا مي‌خوانيد، برگرفته از پندها و نصايح مقام معظم رهبري به زوج‌هاي جواني است كه توفيق يافته‌اند پيوند ازدواج را با آهنگ كلام معظم له هماهنگ كنند و در آغاز زندگي مشتركشان از سرچشمه فيض و حكمت آن عالم عارف بهره مند شوند:

 نسل بي هويّت

امروز آنچه در كشورهاي غربي مشاهده مي‌شود عبارت است از: نسل‌هاي بي هويت، نسل‌هاي درمانده و سرگشته، پدر و مادرهايي كه از فرزندانشان سال‌ها خبر ندارند؛ در يك شهر هم زندگي مي‌كنند؛ چه برسد به اين كه در شهر ديگري باشند. خانواده‌هاي متلاشي شده، انسان‌هاي تنها... .

در كشورهاي اروپايي و آمريكايي... از زن‌هاي بي‌شوهر، مردهاي بي زن، آمارهاي بسيار بالا وجود دارد كه تبعاً بچه هاي بي پدر و مادر، بچه‌هاي ولگرد، بچه‌هاي جنايتكار حاصل آن است، در آن جا فضا، فضاي جنايت است. همين حرف‌هايي كه در خبرها مي‌شنويد: يك بچه ناگهان در مدرسه، خيابان، توي قطار قتل انجام مي‌دهد، تعدادي را مي‌كشد. يك بار و دوبار و يكي دوتا هم نيست. همين طور سطح جنايتكارها از لحاظ سنّي دارد پايين مي‌آيد. جوان‌هاي بيست ساله بودند، شدند جوان‌هاي شانزده، هفده ساله، حالا بچه‌هاي سيزده چهارده ساله در آمريكا جنايت مي‌كنند. راحت آدم مي‌كشند. اين جامعه وقتي به اين جا مي‌رسد، ديگر تقريباً غير قابل جمع كردن است.

 گناه كبيره غرب

يكي از مشكلات دنياي غرب كه به تدريج پايه‌هاي تمدن غرب را مثل موريانه مي‌خورد و علي رغم پيشرفت‌هاي صنعتي و علمي‌اش مشرف به سقوط و هلاكت است ـ البته در بلند مدت ـ همين قضيه بي توجهي به خانواده است. نتوانستند خانواده را حفظ كنند. در غرب، خانواده، غريب، مورد بي اعتنايي و تحقير شده است.

يكي از گناهان كبيره تمدن غرب نسبت به بشريت، اين است كه ازدواج را در چشم مردم سبك كرد. تشكيل خانواده را كوچك كرد، مثل لباس كه عوض مي كنند... قضيه زن و شوهري را اين طور كردند.

آن كشورهايي كه در آن، خانواده دارد ضايع مي شود، در واقع پايه هاي مدنيّت آن ها دارد مي‌لرزد و نهايتاً فرو خواهد ريخت.

 آزادي جنسي؛ فروپاشي خانواده

در دنياي غرب و به خصوص در آمريكا و بعضي از كشورهاي اروپاي شمالي معروف است كه بنيان خانواده خيلي متزلزل است. چرا؟! علت اين است كه در آن جاها آزادي جنسي و بي بند و باري جنسي زيادتر است. وقتي بي عفتي رايج شد؛ يعني مرد و زن اين نياز غريزي را در جايي ديگر غير از خانواده، غير از كانون خانواده، تأمين كردند، اين كانون خانواده در واقع يك چيز بي معناست: يك چيز تحميلي و تشريفاتي است؛ لذا از نظر عاطفي از هم جدا مي‌شوند. حالا ظاهراً جدايي بينشان نيست، اما به هم علاقه و دلبستگي ندارند.

اگر انسان‌ها رها بودند كه غريزه جنسي را هر طور مي‌خواهند اشباع كنند، يا خانواده تشكيل نمي‌شد، يا يك چيز سُست و پوچ و تهديدپذير و ويراني پذيري مي‌شد و هر نسيمي آن را به هم مي زد؛ لذا در هر جاي دنيا كه مي‌بينيد آزادي‌هاي جنسي هست، به همان نسبت خانواده ضعيف است، چون مرد و زن براي اشباع اين غريزه، احتياجي به اين كانون ندارند، اما در آن جاهايي كه دين حاكم است و آزادي جنسي نيست، همه چيز براي مرد و زن هست، لذا  اين كانون خانواده حفظ و نگه داشته مي شود.

 پيامدهاي ازدواج به سبك غربي

در جوامع غربي جوان‌ها، دوره نشاطِ جواني و تُندي احساسات و غرايز را آزادانه مي گذرانند و وقتي به خانواده و به ازدواج مي رسند كه در واقع بخش زيادي از ميل طبيعي آن ها و غرايز آن ها فرو نشسته است. آن شوق و محبّت و عشقي كه بايد در اعماق روح زن و شوهر جايگزين شود، در اين ها نيست، يا كم است.

اين كه بعضي سن ازدواج را براي سال هاي ميانيِ عمر كه در غرب و تمدّن غرب معمول است، مي گذارند، مثل اغلب چيزهايشان غلط و برخلاف فطرت و مصلحت بشر و ناشي از اين است كه به شهوتراني و بي بند و باري اقبال دارند. مي خواهند جواني خود را به اصطلاحِ خودشان، با خوشي سپري كنند، هوسراني‌هايشان را بكنند، بعد كه از كار افتاده شدند و آتش هايشان فرو نشست، حالا سراغ خانواده بروند. ملاحظه مي‌كنيد كه در غرب زندگي خانوادگي اين طوري است. طلاق هاي زياد، ازدواج هاي ناموفق، مرد و زن هاي بي وفا، تخطّي هاي جنسيِ فراوان، غيرتِ كم، زندگي خانوادگي به اين معناست.

 غرب، در سراشيبي سقوط

اگر شما امروز به بعضي از جوامع غربي نگاه كنيد، به خصوص آن هايي كه بيشتر آميخته به مسايل صنعت و ارتباطاتِ صنعتي و ماشيني هستند، خواهيد ديد كه روز به روز آلودگي ها در آن جا زياد خواهد شد. آلودگيِ اخلاقي و فساد هم كه در جامعه‌اي رايج شود، آن جامعه را از هم خواهد پاشاند. حالا اين ها، مثل زلزله و سيل، بلاياي دفعي نيست، بلكه اين‌ها بلاياي تدريجي است؛ منتها بي علاج. بلايايي است كه وقتي بر جامعه‌اي نازل شد، به زودي نمي فهمند، به تدريج مي فهمند. آن وقتي كه بيماري ضربه خودش را تا اعماق فرود آورد، آن وقت مي‌فهمند. آن وقت هم ديگر هيچ علاجي نخواهد داشت. الآن، جوامع غربي دارند به اين سمت حركت مي‌كنند، آن هم به سرعت؛ يعني، حقيقتاً به نقطه‌هاي بسيار خطرناكِ سراشيبي رسيده‌اند... اين همه‌اش به اين خاطر است كه دخترها و پسرها در سنين مناسب،  ازدواج‌هاي كامياب و ماندگار انجام نمي‌دهند. بعد هم محيط هاي خانوادگي كه آن جا تشكيل مي شود، محيط هاي محبّت نيست.

در دنياي غرب، بنيان خانواده متزلزل شده است، خانواده‌ها دير تشكيل مي‌شوند، زود هم منهدم مي‌شوند. فساد و فحشا روز به روز بيشتر مي‌شود، اگر اين اتفاق به طور كامل بيفتد، آن جامعه به بليّات عظيمي دچار خواهد شد، البته اين طور بيماري‌ها و گرفتاري‌ها، چيزهايي نيست كه ظرف پنج سال، يا ده سال خودش را نشان بدهد، لكن بعد از گذشت سال هاي متمادي وقتي كه اثر گذاشت، يك جامعه را به كلي منهدم و نابود مي كند، ثروت هاي علمي و فكري و مادي و همه چيز را از بين مي‌برد. اين آينده در انتظار بسياري از كشورهاي غربي است.

 

منبع: ماهنامه نامه جامعه، شماره چهل و پنجم.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 5 =
*****