مطالب دوستان حسین وجدانی «مشاور»

Retrato de mostafavi mostafavi 07 Fev, 2023 اضطراب شدید و ترس از بیماری دارم...
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید تشکر می کنم، ولی برای راهنمایی هرچه بهتر، نیاز به اطلاعات بیشتری از شما داریم. اشاره کردید که بعد از ابتلا به کرونا حدود 5 ماه است که دچار اضطراب شدید، آیا در این مدت به مشاور یا روانشناس هم مراجعه کردید؟ چه نتیجه ای گرفته اید؟ آیا ترس شما صرفا بابت هر بیماری است یا تنها نسبت به بیماری کرونا دچار ترس و اضطراب هستید؟ این ترس و اضطراب شما چه تاثیری در زندگی شما گذاشته است؟ یکی از اختلالات بسیار شایع امروزی، اختلال اضطراب است، اما این اختلال نشانگانی دارد و به هر اضطراب و ترسی، لزوماً اختلال گفته نمی‌شود. ممکن است خیلی از ما انسان‌ها نسبت به بعضی موضوعات احساس ترس داشته باشیم، در حالی که برای دیگران امری عادی است، ولی این ترس روی زندگی ما چندان تأثیر منفی نگذاشته؛ لذا زندگی روزمره و طبیعی خود را طی می‌کنیم. اما ترس و اضطراب زمانی مشکل ساز است که در زندگی روزمره انسان خلل ایجاد کند و مانع از زندگی طبیعی او شود؛ مثلاً فرض بگیرید که ترس شما از کرونا یا هر بیماری به‌گونه‌ای است که مدام افکار نگران کننده‌ای از قبیل؛ «نکند بیمار شده باشم یا نکند بیماری بدی دارم یا ...» به طوری که این افکار منفی مثل خوره به جان شما افتاده و تمام روزتان درگیر این افکار مخرب هستید و مانع از زندگی روزمره شما شده است. در چنین وضعیتی، این ترس و اضطراب را اصطلاحاً مرضی یا اختلال می‌گویند و فرد برای درمان اقدام می‌کند؛ لذا در مورد وضعیت شما باید بررسی شود که آیا ترس و اضطراب شما به این حد رسیده است یا نه هنوز زندگی طبیعی خود را دارید، ولی می‌خواهید از شر این افکار منفی و مخرب خلاص شوید؟ در هر صورت، برای رهایی از افکار منفی و مخرب چند نکته حائز اهمیت است که به‌کارگیری آن باعث می‌شود تا شما روی افکارتان تسلط پیدا کنید و جلوی پیشروی افکار منفی را بگیرید. اولین کاری که باید بکنید این است که نباید کاری به کار افکار منفی داشته باشید. این افکار منفی را مانند ماهی درون ظرف شیشه‌ای تصور کنید که هرازگاهی در ظرف ذهن شما حرکت می‌کند! لذا هرگاه فکر منفی و ناامید کننده به ذهنتان آمد، لازم است به این فکر کنید که این همان ماهی درون شیشه است که در ظرف در حال حرکت است! اما باید توجه داشت که مبارزه با افکار منفی، تنها مقاومت ذهنی شما را فعال می‌کند؛ به طوری که اولاً ذهنتان ناخواسته به خاطر مبارزه، ناگزیر می‌شود بیشتر به ترس و اضطراب فکر کند و طبعاً حالتان همواره خراب‌تر می‌شود. ثانیاً در این مبارزه شما بیشتر احساس شکست خواهید کرد. ثالثاً با این کار، مشکل نه تنها حل نمی‌شود، بلکه شما به صورت یک چرخه تکراری، افکار منفی‌تان تقویت می‌شود. بنابراین، مبارزه با افکار منفی، استراتژی درستی نیست، بلکه لازم است تلاش کنید تا روی افکار مثبت متمرکز شوید و حس و حال مثبتی را در ذهن و روان خود ایجاد کنید. از این رو برای کسب آرامش سعی کنید ارتباط بهتری با خدای متعال برقرار کنید. برای این کار باید ملکه شکرگزاری را در خود تقویت نمایید؛ مثلاً از صبح که بیدار می‌شوید بابت همه نعمت‌هایی که خدا به شما داده است؛ مانند نعمت سلامتی، نعمت پدر و مادر، نعمت همسر، امنیت و ... شکرگزار خدا باشید. کافی است نعمت‌های دور و اطراف خود را بادقت ببینید و بابت دسترسی و استفاده از همه آنها از خدای خود شکرگزار باشید. هرچقدر میزان شکرگزاری شما در طول روز بیشتر شود، کم‌کم ذهنتان یاد می‌گیرد تا به جزئیات و نکات مثبت بیشتری به اطراف توجه کند و طبیعتاً حس و حالتان هم بابت این موضوع بهتر خواهد شد. کسی که حس شکرگزاری در او فعال شود به تعبیر امام جعفر صادق علیه‌السلام همواره در نعمت و رحمت الهی غوطه‌ور خواهد شد. آنجا که فرمود: «مَن اُعطِیَ الشُّكَر اُعطِیَ الزِّیادةَ یَقولُ اللهُ عَزّوجَلّ لَئِن شكَرتُم لَاَزیَدنَّكُم؛ كسی كه توفیق شكرگزاری به او عطا شده، زیادتی نعمت هم نصیب او می‌گردد. خداوند متعال می‌فرماید: اگر شكرگزار باشید، حتماً شما را زیاده خواهم بخشید.» [بحارالانوار، ج ٧١، ص ٤٠] بی شک اگر شما این فرایند شکرگزاری را به صورت مستمر انجام دهید، وارد چرخه حال خوب می‌شوید و دیگر به افکار منفی توجه نخواهید کرد و با آمدن افکار منفی به ذهنتان، دچار نگرانی و اضطراب نخواهید شد؛ چون به این باور رسیدید که توکل بر خدا و توجه به نعمت‌های الهی شما را به فرد رویین‌تنی تبدیل خواهد کرد که شما را از خیلی از بلاها محافظت می‌کند و ادامه این مسیر درنهایت منجر به سرریز شدن افکار منفی از ظرف ذهنی شما خواهد شد و تنها چیزی که در ظرف ذهنی شما باقی می‌ماند، افکار و حس و حال مثبت و آرامش بخش است. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 06 Fev, 2023 پسرم بیش فعاله....
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر می‌کنم. اما درباره وضعیت کودک خردسالتان، ظاهراً هنگامی که در جمع قرار می‌گیرد، حرف شنوی کمتری دارد و چه بسا ناسازگاری‌هایی را از خودش بروز می‌دهد که برای شما و دیگران ایجاد مشکل کرده است. باید توجه داشت که بیش فعالی یک نوع اختلال است و نمی‌توان به راحتی به کودک دو سال و نیم که هنوز وارد 3 سالگی هم نشده، برچسب بیش فعالی زد. به خصوص اینکه کودک در این سن و سال، حس استقلال و خوداتکایی را تجربه می‌کند؛ لذا طبیعی است که در مواجهه با دیگران حس مالکیت و خودمحوری نسبت به همه چیز داشته باشد. به همین خاطر مسئله ناسازگاری در اینجا مطرح می‌شود. همان طور که خودتان اشاره کردید، کودکتان وقتی در خانه هست و افراد غریبه وجود ندارند، مسئله ناسازگاری کمتر اتفاق می‌افتد؛ بنابراین مخالفت و ناسازگاری کودکتان نه به خاطر بیش فعالی، بلکه به خاطر اقتضای سنش (خودمحوری) است و عدم درک کودک، موجب بدرفتاری و پرخاشگری هرچه بیشتر او می‌شود. اما با این رفتار کودک چگونه باید با او تعامل کرد تا میزان ناسازگاری او به حداقل برسد؟ در این‌گونه موارد باید آستانه تحمل کودک خود را سنجید؛ مثلاً ممکن است کودک شما بعد از یک ساعت از مهمانی، فرایند ناسازگاری او شروع شود و روند صعودی پیدا کند، در اینجا باید زمان مهمانی رفتن را کاهش دهید؛ لذا وقتی می‌بینید که بعد از دو ساعت مهمانی، ناسازگاری کودک به اوج خود می‌رسد، باید قبل از آن، مهمانی را تمام کنید؛ بنابراین نیازی به تنبیه و خشونت رفتاری با کودک نیست، بلکه کافی است این محرومیت از مهمانی را برای او در نظر بگیرید تا کودک رفته‌رفته متوجه پیامد رفتاری‌اش شود. البته گاهی نیز این شیطنت‌ها و لجبازی‌های کودک به خاطر این است که از فضای خانه خسته شده و بهتر است در این مواقع برای آرام کردن کودک خود، او را به حیاط برده تا مقداری قدم بزند و بعد دوباره به مهمانی باز گردید. گاهی ناسازگاری و لجبازی‌های کودکان تحت تأثیر هیجانات ناشی از مهمانی‌ها هست که در این حالت، کودک شروع به داد و فریاد می‌کند. در این مواقع بهتر است کودک را به اتاق خلوتی ببریم و با آرامش و طوری که انگار موضوع برایمان اهمیت ندارد اندکی صبر کنیم تا از نظر روحی کودک آماده شده و بعد به آرامی در مورد رفتارهای غلط او توضیح داده و رفتار درست را برایش بگوییم یا حواس او را به بازی و فعالیت دیگری پرت کنیم. گاهی هم به خاطر حسادت کودکانه، کودک احساس می‌کند که کودک دیگر، بیشتر موردتوجه قرار می‌گیرد، در اینجا وظیفه والدین است که با توجه کردن به کودک خود این مشکل را حل کنند؛ مثلاً به کودک مسئولیتی بسپارید که او در آن جمع احساس مهم بودن پیدا کند. لطفاً نکات مذکور را رعایت کنید و به ما بازخورد بدهید. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 06 Fev, 2023 بنظرتون با این اضطرابش چه کنم...؟؟؟
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر می‌کنم. اما درباره دغدغه‌ای که نسبت به فرزند 6 ساله خود دارید باید عرض کنم که بعضی از بچه‌ها هنگام جدا شدن از خانواده، کمی دچار نگرانی می‌شوند، لذا با بیان جملاتی نظیر؛ "مامان زودتر دنبالم بیا" نگرانی خود را بروز می‌دهند و چه بسا بعد از جدا شدن، مسئله برای کم‌رنگ شده و با محیط جدید ارتباط برقرار می‌کنند، اما این موضوع چه زمانی مشکل‌ساز خواهد بود؟ نگرانی کودک زمانی مشکل‌ساز است که کودک به خاطر اضطراب کلاً از رفتن به پیش دبستانی خودداری کند که در آن صورت این‌گونه رفتارها نیاز به بررسی دارد، ولی اگر کودک همچنان علاقه به رفتن پیش دبستانی دارد، ولی هنگام جدا شدن از خانواده، نگرانی خود را از طریق جملات مذکور بیان می‌کند، در آن صورت مشکلی وجود ندارد و تنها در این‌گونه موارد کافی است با کودک خود همدلی و گفتگو کنید که چرا چنین درخواستی از شما دارد. گاهی بچه‌ها نه به خاطر اضطراب، بلکه به خاطرکم‌حوصلگیی یا خستگی دوست دارند زودتر از موعد به خانه برگردند. اما اینکه کودکتان از شما درخواست می‌کند که زودتر به دنبالش بیایید، اولاً سعی نکنید که این مسئله تبدیل به یک رویه نامناسب شود، بلکه گاهی اوقات برای او بیان کنید که مثلاً امروز بعد از تمام شدن وقت کلاس به دنبالش خواهید آمد؛ چون تبدیل شدن این موضوع به یک رویه، خودش عامل تقویت کننده اضطراب است به گونه است که اگر یک روز ناخواسته زودتر به سراغش نروید، کودک شما نگران شده و مضطرب می‌شود، در حالی که اتفاق خاصی هم نیفتاده که کودک شما بخواهد مضطرب شود، ولی چون زود آمدن شما برای او تبدیل به یک توقع و انتظار شده، موجب می‌شود که اگر روزی زودتر دنبالش نیایید، مضطرب شود؛ لذا راهکار این است که هر از گاهی موقع بردن کودک به پیش دبستانی به او بگویید که بعد از تمام شدن کلاس دنبالش خواهید آمد. ممکن است همین موضوع هم باعث مقاومت کودک شود و مخالفت کند، ولی برای کودک خود دلیل کار خودتان را توضیح دهید که مثلاً همه بچه‌ها بعد از تمام شدن وقت کلاس به خانه برمی‌گردند و برای او از دوستانش هم مثال بزنید تا حس همراهی و همدلی او تحریک شود. ثانیاً بهتر است در این زمینه از راهبرد تدریج استفاده کنید؛ مثلاً اگر قبلاً هر روز، زودتر از موعد دنبال کودک خود می‌رفتید، در هفته اول، یکبار در هفته را بعد از تمام شدن کلاس دنبالش بروید. البته از قبل برای کودک خود توضیح دهید که مثلاً امروز بعد از تمام شدن کلاس دنبالت می‌آیم. سپس در هفته بعدی، آن را به دو بار در هفته افزایش دهید و همین‌طور در هفته‌های بعدی روند صعودی را پیگیر شوید. لطفاً این روند را انجام بدهید و به ما بازخورد بدهید. اگر سؤال یا ابهام دیگری در این زمینه دارید، حتماً با ما به اشتراک بگذارید. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 05 Fev, 2023 دخترم بخاطر بی نمازی و بی تقیدی همسرش تصمیم به طلاق گرفته....
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر می‌کنم. طبیعی است که به عنوان مادر نسبت به تصمیم دخترتان و آینده او نگران باشید، ولی باید توجه داشت که این تصمیم مربوط به زندگی خودش هست و نهایت کاری که شما می‌توانید به او بکنید، همفکری و راهنمایی دادن به اوست بدون اینکه بخواهید نظر خود را بر او تحمیل کنید. بنابراین شرط آزادی عمل را در راهنمایی دخترتان در نظر داشته باشید تا راهنمایی شما مؤثر واقع شود، در غیر این صورت اگر بخواهید به هر ترتیبی نظر دخترتان را تغییر بدهید و نظرتان را بر او تحمیل کنید، چه بسا ناخواسته مقاومت او را در این زمینه فعال کرده و آن‌گاه دخترتان صرفا به خاطر مقابله با شما، روی تصمیم خود پافشاری کند. درنتیجه مواظب باشید تا در چنین تله‌ای قرار نگیرید. همان‌طور که می‌دانید زندگی مشترک بین زن و مرد به راحتی شکل نمی‌گیرد که بخواهیم به صرف یک رفتار، تصمیم به پایان دادن آن کنیم. به ویژه اینکه قضاوت و ارزیابی یک نفر آن همسر آدم باید به صورت مجموعی باشد؛ یعنی با توجه به نقاط قوت و ضعف، خوبی‌ها و بدی‌هایش، او را ارزیابی کرد، نه بر اساس صرفاً یک رفتار یا یک اخلاق بخواهیم برچسب همسر بد به دیگری بزنیم. لذا باید توجه دخترتان را به ویژگی‌های مختلف رفتاری مثبت و منفی همسرش معطوف کنید تا بتواند به صورت مجموعی، همسرش را ارزیابی کند و به این سؤال، پاسخ دهد که آیا از دید او به صورت مجموعی، همسرش نمره قبولی را می‌گیرد یا نه؟ درست است که دینداری برای دختر شما از اهمیت بالایی برخوردار است، اما دلیل نمی شود تنها به خاطر این مسئله، زندگی مشترک را نابود کرد، بلکه چیزی به عنوان آستانه تحمل داریم که اگر افراد به طور کلی، آستانه تحمل پایینی داشته باشند، باعث می شود که در برابر هرگونه ناملایمات زندگی، ناامید شوند و به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کنند. البته منظور این نیست که دختر شما آستانه تحمل پایینی دارد و بخواهیم او را قضاوت کنیم، بلکه منظور این است که باید برای تصمیم‌گیری این نکته را مدنظر قرار داد که آیا میزان حساسیت دخترتان به مسئله دین‌داری همسرش آن‌قدر بالاست که به جای حل مسئله دنبال فرار از مسئله است یا اینکه اصلاً مسئله حساسیت ایشان نیست، بلکه تعارض و ناسازگاری بین این دو نفر در زمینه دین‌داری به گونه‌ای است که مثلاً آقا در مسئله دین‌داری در مقابل همسرش قرار گرفته است و حاضر به پذیرش اشتباه خود نیست و از طرفی به دنبال تغییر همسرش نیز می‌باشد، در آن صورت می‌توان نتیجه گرفت که سطح ناسازگاری و تعارض بین طرفین بالاست و چه بسا بعد از مشاوره به زوجین درباره نحوه متارکه مشاوره داده شود، اما اگر جنس تعارض طرفین به گونة دیگری باشد که مثلاً آقا صرفاً ضعف در دین‌داری دارد و ضعف خود را هم در این زمینه قبول دارد، ولی به دلایل مختلفی تا به حال نتوانسته این ضعف را برطرف نماید، در آن صورت سؤالی که مطرح می‌شود، این است که آیا راهکار این مسئله تنها متارکه است؟ ممکن است بگویید که آقا مدام دروغ می‌گوید و این دروغ‌گویی‌اش به زندگی آن‌ها لطمه زده است. در آن صورت باید بررسی شود که آیا تنها به همسرش دروغ می‌گوید یا با همه افراد از جمله خانواده، همکار، همسایه و فامیل نیز این خصوصیت اخلاقی منفی را دارد؟  اگر تنها به همسرش دروغ می‌گوید، ولی با بقیه افراد این‌گونه نیست؛ معنایش این است که در رابطه میان آقا و خانم مشکلاتی وجود دارد که چه بسا تنها مقصر آقا نیست، بلکه نحوه و شیوه تعامل خانم نیز چه بسا ناخواسته موجب تقویت رفتار منفی آقا شده باشد. اما اگر آقا به طور کلی به همه افراد چه همسر و چه دیگران دروغ می‌گوید و اصطلاحاً به دروغگویی معروف است، در آن صورت چاره کار باز هم متارکه نیست، بلکه باید بررسی کرد که آیا آقا، دروغ‌گویی خود را قبول دارد یا نه؟ اگر این صفت اخلاقی منفی را قبول دارد، باید برای برطرف کردن آن به یک مشاور حاذق مراجعه کند تا به صورت ریشه‌ای بتواند این صفت اخلاقی را کنار بگذارد. تنها در یک صورت متارکه معقول به نظر می‌رسد که یک طرف ماجرا علی‌رغم دروغگو بودنش، اصلاً اشتباه خود را قبول نداشته باشد یا اگر هم قبول داشته باشد، حاضر به رفع آن در زندگی نباشد و هیچ تضمینی در این زمینه هم ارائه نکند که در آن صورت، تصمیم‌گیری نهایی با خود خانم است که این هم تا حدودی به آستانه تحمل ایشان برمی گردد. برخی از خانم‌ها در چنین شرایطی با مثبت اندیشی و فعال بودن در زندگی همچنان امیدوار می‌مانند تا سطح آگاهی شریک زندگی‌شان آن‌قدر رشد کند که بالاخره خودش برای اصلاح اخلاق و رفتار خود اقدام جدی کند. برخی نیز ممکن است با توجه به شرایط و موقعیتی که دارند فرار را برقرار ترجیح دهند. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 28 Jan, 2023 وسواس فکری دارم، از نوشتن تکالیفم بیزار میشم....
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید تشکر می‌کنم. امیدوارم با راهکارهای عملی که در ادامه به شما می‌دهیم، بتوانید بر این مشکلی که دست به گریبان هستید، فائق آیید. وسواس فکری - عملی یا OCD که برخی گرفتار آن هستند، می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ مثلاً یکی در شستن و نظافت دچار وسواس باشد، یکی در خواندن و تلفظ کلمات و فرد دیگری در چک کردن وسایل و دیگری در افکار منفی، خلاصه وسواس فکری - عملی شکل‌های مختلفی دارد، ولی همگی در یک چیز مشترک هستند و آن ارتکاب رفتارهای تکراری و خسته کننده که مانع از رفتار درست و به جا در فرد شده و زندگی او را مختل می‌کند؛ چرا که بسیار وقت گیر و غیرمنطقی هستند و فرد وسواسی را در چرخة فکر و رفتارهای ناراحت کننده گرفتار می‌کنند. از این رو درباره وضعیت شما که سعی در زیبانویسی دارید، ولی آن‌قدر ذهنتان درگیر این مسئله هست که مانع از این می‌شود که به راحتی بتوانید قلم یا خودکار به دست بگیرید و روی کاغذ نوشتة خود را پیاده کنید. حتی اگر متنی را هم روی کاغذ بنویسید، افکار وسواسی، شما را به دوباره نویسی آن متن سوق می‌دهند و این چرخه تکرار می‌شود و این روند آن‌قدر تکرار می‌شود که در موقعیت‌های بعدی از اصل نوشتن خسته شده و ترجیح می‌دهید که اصلاً چیزی ننویسید. امّا راهکار چیست و چه راهبردی را باید در مواجهه با افکار وسواسی انتخاب کرد تا از شر این افکار وسواسی خلاص شوید؟ در گام اول باید زمان و وقت نوشتن را برای خود محدود کنید و متعهد شوید که در همان زمان، تکلیف نوشتن را به اتمام برسانید، ولو اینکه خطی که روی کاغذ نوشتید، ایده آل شما نباشد؛ چرا که هدف از نوشتن، در وهله اول باید انجام تکلیف باشد؛ لذا باید هرطوری که شده طبق زمان‌بندی مشخص، متن خود را روی کاغذ پیاده کنید و تمام. اگر این گام اول را بتوانید اجرا کنید، به یک موفقیت دست پیدا کرده‌اید. در واقع شما باید راهبردتان را از زیبانویسی به انجام تکلیف در وقت مشخص تغییر بدهید. این تغییر راهبرد به شدت در موفقیت بعدی شما مؤثر است. ممکن است اوایل حال درونی‌تان از این کار خوب نباشد، ولی خود را موظف کنید که مثلاً در ده دقیقه متن موردنظر را بنویسید. کم کم در اثر تکرار و عادت، آن حس منفی درونی نسبت به خط خودتان کم‌رنگ شده و این آزادی و رهایی شما از این حساسیت موجب می‌شود تا بهترین خط شما روی کاغذ نقش بسته شود. این استراتژی باعث می‌شود که دست شما به راحتی قلم و خودکار را به دست گرفته و دیگر ترسی از زشت نوشتن پیدا نکنید؛ لذا اضطراب و فشار از روی شما و اندام دستتان برداشته شده و هماهنگی دست شما با قلم و خودکار بهتر و زیبایی خط شما دوچندان شود؛ بنابراین اصلاً توجهی به زیبانویسی نداشته باشید، بلکه تنها به انجام تکلیف در موعد مشخص متمرکز شوید. لطفاً این نکته را مدنظر قرار دهید و به ما بازخورد بدهید که انجام این راهکار چقدر توانسته وسواس شما در این زمینه را کاهش دهد. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 26 Jan, 2023 دلم میخواد یک انسان چند بعدی باشم و در زمینه های مختلف کار کنم ...
با سلام به شما کاربر محترم در ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر می‌کنم. گرچه از سن و سال خود نگفتید، ولی با توجه به توضیحاتی که از حالات خود داده‌اید، می‌توان حدس زد که در اوایل دوره جوانی و در آستانه انتخاب سرنوشت و آینده خود به سر می‌برید. معمولاً افراد در دوره جوانی، به شدت انگیزه و هیجان خواهی بالایی دارند و به نوعی نسبت به رشته و موضوعات مختلف، علایق مختلفی دارند و از این بابت می‌توان حالات شما را درک کرد که تمایلات متعدد و انگیزه‌های گوناگونی در رشته‌های مختلف دارید. اما همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید، دنبال کردن همه رشته‌های موردعلاقه، تنها تنوع طلبی شما را تقویت می‌کند و با توجه به محدودیت سنی که ما در این دنیا داریم، آن موفقیت لازم را به دست نخواهید آورد و بعد از مدتی نیز ممکن است احساس سرخوردگی پیدا کنید که چرا در یک رشته خاص، آن مهارت حرفه‌ای را کسب نکرده‌اید. اما چگونه می‌توان با انتخاب یک حرفه اصلی، علاقه‌مندی خود دیگر رشته‌ها را اشباع کرد؟ برای اینکه هم در رشته اصلی، مهارت حرفه‌ای پیدا کرده و هم دیگر علایق خود را دنبال کنید، به شما پیشنهاد می‌دهیم که یکی از رشته‌ها را با مشورت از افراد موفق و صاحب‌نظر به عنوان حرفه اصلی خود انتخاب کنید و بقیه رشته‌های موردعلاقه خود را در راستای تقویت حرفه اصلی خود دنبال کنید؛ مثلا فرض بگیرید که شما یادگیری زبان انگلیسی را به عنوان حرفه اصلی انتخاب کردید و می‌خواهید سایر علاقه‌مندی‌های خود را در راستای تقویت حرفه اصلی دنبال کنید از این رو شما می‌توانید: 1- روی خوشنویسی زبان انگلیسی خود تمرین کنید. 2- مهارت نویسندگی خود را به زبان انگلیسی تقویت نمایید. 3- مطالعه کتاب‌های موردعلاقه خود را با ترجمه به زبان انگلیسی دنبال کنید. 4- تمرین آشپزی را می‌توانید از طریق مطالعه کتاب‌های انگلیسی و دیدن کلیپ‌های آشپزی که به زبان انگلیسی هستند، پیگیری نمایید. خلاصه شما با خلاقیت خود می‌توانید با درهم آمیختگی رشته‌های مختلف در حرفه اصلی خود، به صورت خاص در آن حرفه ممتاز شوید. به‌گونه‌ای که می‌توانید اولین نویسنده ایرانی باشید که به زبان انگلیسی، نویسندگی می‌کند. اگر در این زمینه نیاز به همفکری و مشورت بیشتری دارید تا بتوانید حرفه اصلی خود را با توجه به علاقه، رسالت و نیاز خود و جهان انتخاب کنید، توصیه می‌کنم حتماً نکاتی که در ادامه بیان می‌کنم، دقت و تأمل بیشتری کنید. هدف من از زندگی چیست؟ چه رسالتی در زندگی دارم؟ چه چیزی حال من را در زندگی خوب می‌کند؟ دنبال چه کاری بروم تا پایان عمر با عشق و علاقه آن را دنبال کنم؟ اینها سؤالاتی است که  ذهن هر جوانی را که در آستانه انتخاب شغل و رشته قرار می‌گیرد درگیر می‌کند. برای اینکه حرفه و رشته خود را پیدا کنیم، باید بدانیم که 4 عامل در زندگی ما انسان‌ها اهمیت دارد. انسانی که می‌خواهد معنای زندگی خود را پیدا کند، باید تکلیفش را با این چهار عامل مشخص کند. نقطه اشتراک چهار عامل زیر، حرفه و معنای زندگی ما را روشن می‌سازد. 1- علاقه (چه چیزهایی را دوست دارید؟) برخی از جوانان هنگامی که می‌خواهند رشته تحصیلی، دانشگاهی و شغلی را انتخاب کنند، علاقه خود را رها کرده و فقط دنبال چیزی می‌روند که در آن پول داشته باشد. این تفکر کاملاً اشتباه است؛ زیرا پول مهم است، ولی نه آن‌قدر که انسان به خاطرش از علاقه خود بگذرد. 2- توانایی (شما در چه زمینه‌هایی خوب هستید؟) گاهی فردی در طراحی، گرافیک، مکانیک، ادبیات یا چیزهای دیگر توانایی دارد و آن‌ها را به خوبی انجام می‌دهد. اگر چیزی که انسان به آن علاقه دارد با چیزهایی که در آن‌ها خوب است، هماهنگ باشد، این فرد یک گام به خوشبختی نزدیک‌تر می‌شود. 3- پول (خلق ارزش) اگر کسی رشته‌ای را انتخاب کند که موردعلاقه‌اش باشد و در انجام آن توانمند هم باشد، ولی بازار کار آن، خوب نباشد؛ به عبارتی نتواند خلق ارزش کند، نمی‌تواند در آن رشته پیشرفت قابل توجهی کند و دیر یا زود در زندگی احساس خسران و ضرر خواهد کرد. 4- نیاز جهان (ببینید جهان به چه چیزی نیاز دارد؟) آنچه باعث می‌شود تا دیگران بابت ارزشی که خلق می‌کنید، آن را دنبال کنند و حاضر باشند تا بابت آن هزینه کنند، نیاز است؛ لذا توجه به نیاز جهان بسیار اهمیت دارد؛ اینکه دنیا به چه چیزی نیاز دارد و شما حاضرید چه نیازی از این جهان را برطرف کنید. حال که پی بردیم هدف و موفقیت ما در زندگی، نقطه تلاقی چهار عامل علاقه، توانایی، خلق ارزش و نیاز جهان است، از این رو پیشنهادی که در انتخاب رشته و حرفه به شما داده‌ایم با توجه به توضیحات بالا می‌باشد و توصیه می‌کنیم در این باره شما نیز با توجه به موارد گفته شده، انتخاب رشته کنید. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 24 Jan, 2023 پسرم توی شلوارش دستشویی میکنه....
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر می‌کنیم. نگرانی شما بابت کودک سه سال و نیمه را درک می‌کنیم. درست است که کودکتان دوهفته‌ای هست که در شلوار خود دستشویی می‌کند، ولی توضیح ندادید که آیا این مسئله هرازگاهی اتفاق می‌افتد یا اینکه در این دو هفته، حتی یکبار هم نشده که به دستشویی برود؟ این سؤال از این بابت اهمیت دارد تا ریشه‌یابی بهتری درباره رفتار کودکتان داشته باشید. اما در حال حاضر باید چه‌کار کرد تا ریشه‌یابی درستی در این زمینه داشته باشید؟ در قدم اول سعی کنید در فضای آرام و به دور از تنش همراه با انگیزه سازی با کودک خود در این باره صحبت کنید و علت را با زبان خودش جویا شوید. در این زمینه علل مختلفی را می توان برشمرد، ولی با توجه به اینکه قبلا کودک شما، مشکلی از این بابت نداشته و اخیرا این مسئله اتفاق افتاده است، یک علت خاصی می تواند وجود داشته باشد که از نظر شما پنهان است. برای پی بردن به این مسئله، باید با او صحبت کنید تا ریشه یابی بهتری داشته باشید. در کنار آن، به او در دستشویی رفتن کمک کنید. بدین صورت که می‌توانید زمان‌های دستشویی کودک خود را پیش‌بینی کنید و از قبل به او دستشویی رفتن را یادآور شوید. این یادآوری، حکم پیشگیری و بازدارندگی را برای کودک ایجاد می‌کند تا مکانیزم دستشویی رفتن او اصلاح شود. به‌ویژه در زمان‌هایی که قصد مهمانی رفتن را دارید، حتماً قبل از آن، کودک خود را به دستشویی ببرید یا به او یادآوری کنید که قبل از رفتن مهمانی، دستشویی برود. گاهی نیز کودکان، آن‌چنان سرگرم بازی می‌شوند که فراموش می‌کنند باید به دستشویی بروند؛ لذا اگر فرزند شما هنگام دفع، متوجه خارج شدن مدفوع نمی‌شود، چاره این است که او را در فواصل زمانی معین به دستشویی ببرید. لازم به ذکر است که دفعات اجابت مزاج در افراد مختلف، متفاوت است. بعضی از خردسالان روزی یک‌بار و بعضی دیگر سه بار در روز یا بیشتر دفع دارند. عادت‌های دستشویی رفتن در اکثر افراد طبق برنامه منظم و تقریباً در ساعت معین انجام می‌شود. اگر فرزند شما نیز چنین است، او را 15 تا 30 دقیقه زودتر، به دستشویی ببرید. در کنار این موارد، اگر کودک شما مرتب لباس خود را کثیف می‌کند، باید برخی مسئولیت‌های نظافت را به خودش واگذار کنید. ابتدا از او بخواهید ادرار را بشوید. سپس لباس زیر آلوده را زیر آب تمیز کند. بسیاری از والدین اذعان دارند که پس از فقط یک یا دو بار امتحان این روش، فرزندشان به سرعت، رفتن به دستشویی را می‌آموزد و اجرا می‌کند. وقتی کودکان، لباس زیر آلوده خود را نه به عنوان تنبیه، بلكه به عنوان تمرین یادگیری و مهارت زندگی تمیز می‌کنند، درمی‌یابند که رفتن به دستشویی راحت‌تر و بی‌دردسرتر است. لطفاً نکاتی را که عرض کردم، به کار ببندید و به ما بازخورد بدهید که آیا نتیجه‌بخش بوده است یا نه. همچنین اگر نیاز به همراهی بیشتری در این زمینه داشتید، حتماً با افتخار در کنار شما هستیم. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 24 Jan, 2023 دخترم فکر می کنه دوست داشتنی نیست ،اعتماد بنفسش کم شده.....
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر می‌کنیم. احساس مادرانه شما را نسبت به شرایط روحی دخترتان را درک می‌کنیم و همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید، دختران تازه به سن 17 سالگی رسیده است و هنوز فرصت‌های زیادی برای ازدواج در ادامه دارد، اما چگونه این موضوع را باید با دخترتان مطرح کرد تا دغدغه‌ای که در این زمینه پیدا کرده به حداقل ممکن برسد؟ از آنجایی که اعتماد به نفس دخترتان پایین است، طبعاً یک سربندِ اعتماد به نفس دخترتان به موضوع ازدواج و آینده‌اش مربوط است، احتمالاً با دیدن موقعیت ازدواج همسن و سالان و هم‌کلاسی‌های خود، احساس کم ارزشی و خود تحقیری می‌کند و همین عامل موجب می‌شود که ارزیابی نادرست و احساس بدی نسبت به ویژگی‌ها و توانمندی‌های خودش داشته باشد. از این رو لازم است از یک طرف، هرازگاهی بازخوردهای مثبتی نسبت به ویژگی‌ها و توانمندی‌های دخترتان به او بدهید؛ از جمله تعریف و تمجیدهای دیگران از دخترتان را می‌توانید به او منتقل کنید تا آن حس بی‌ارزشی که نسبت به خودش دارد کم‌رنگ شود. از طرف دیگر ارتباط دونفره مادر و دختری خود را با او بیشتر کنید. هرچقدر میزان ارتباطتان را با او بیشتر کنید، طبعاً بیشتر با دغدغه‌ها و نگرانی‌هایش آشنا می‌شوید و بهتر می‌توانید او را راهنمایی کنید. راهنمایی‌هایی که به او می‌کنید، کم کم شاکلة ذهنی او نسبت به مسئله ازدواج و مسائل دیگر را شکل می‌دهد؛ به ویژه اگر راهنمایی‌های شما به جا، درست و هوشمندانه باشد. اما در هنگام راهنمایی، باید به چه چیزهایی توجه کنید تا تأثیر مثبتی داشته باشد؟ سعی کنید در راهنمایی‌هایی که به دخترتان می‌کنید، همواره نسبت به همه مسائل، نیمه پر لیوان را ببینید و این دید را به دخترتان هم منتقل کنید. مثلاً اینکه هم‌کلاسی‌های دخترتان ازدواج کردند، معنی‌اش این نیست که آن‌ها خوشبخت هستند و چون دخترتان هنوز ازدواج نکرده است، باید احساس بدبختی کند، بلکه شما این نکته را به او یادآور شوید که احساس خوشبختی، یک حس درونی است که ناشی از نوع نگاه ما به زندگی برمی‌گردد. ممکن است کسی ازدواج هم کرده باشد، ولی احساس خوشبختی و رضایتمندی نکند یا برعکس فرد مجردی باشد که احساس خوشبختی می‌کند. (البته نه به‌خاطر مجردی، بلکه فارغ از این امور، احساس رضایتمندی می‌کند)  این حس خوشبختی و رضایتمندی بیشتر از اینکه تحت تأثیر موقعیت بیرونی باشد، بیشتر یک امر درونی است. کافی است ما در این زمینه بیشتر تأمل کنیم تا به این مهارت دست پیدا کنیم که احساس خوشبختی خود را فارغ از موقعیت بیرونی کسب کنیم، آن‌گاه بیشترین رضایتمندی و احساس آرامش را در زندگی خواهیم داشت. به ویژه اگر این حس خوشبختی را با ارتباط با خدا گره بزنیم و ایمان داشته باشیم که اگر امور خود را به خدای متعال واگذار کنیم، بهترین سرنوشت‌ها را رقم خواهد زد، دیگر نگران و مضطرب از تغییر و تحول رخدادهای دور و اطراف خود نخواهیم شد، بلکه آن‌ها را فرصتی برای تجربه جدید توأم با رشد خواهیم دید. چه زیبا خدای متعال، این اطمینان بخشی را به ما انسان‌ها در کتابش می‌دهد، آنجا که می‌فرماید: «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛  کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است.» [طلاق، 3] در ادامه به او گوشزد کنید که بهتر است از این فرصت مجردی که در حال حاضر پیشروی او هست، بهترین استفاده را بکند؛ لذا می‌توانید به او پیشنهاد بدهید که در این دوران مجردی به جای خودخوری و افکار منفی، علاقه‌مندی‌های خود را دنبال کند؛ ازجمله ثبت‌نام در کلاس‌های مهارت محور که علاوه بر ارتقای مهارت‌هایش، می‌تواند اعتماد به نفسش را هم افزایش دهد و احساس بهتری نسبت به خودش پیدا کند. لطفاً این نکاتی را که عرض کردم، به کار ببندید و در ادامه بازخوردش را به ما منتقل کنید. همچنین اگر نیاز به راهنمایی بیشتری در این زمینه داشتید، حتماً با ما در میان بگذارید. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 24 Jan, 2023 چکار کنم که دخترم به ما احترام بذاره...؟؟
با سلام مجدد به شما کاربر محترم اینکه همسرتان فرد خونسردی است و کم اتفاق می‌افتد که دچار عصبانیت شوند، این خوب است؛ لذا اگر عصبانیتی که ایشان نسبت به بچه‌ها دارند و منجر به بروز پرخاشگری شدید می‌شود، زیاد نباشد، مسئله‌ای ندارد، ولی در مواردی که بچه‌ها به حرف بزرگ‌ترها گوش نمی‌دهند یا بدرفتاری و با هم دعوا می‌کنند، روش بهتر از کتک زدن بچه‌ها، استفاده از محرومیت است. بدین صورت که بچه‌ها را از چیزی موردعلاقه‌شان هست برای مدتی محروم می‌کنید، بعد از اینکه رفتارشان اصلاح شد، محرومیتشان برطرف می‌شود. این روش برخورد تبعات کمتری نسبت به داد و فریاد کشیدن و کتک زدن دارد و در این‌گونه موارد بچه‌ها بهتر روی رفتار اشتباه خودشان تأمل می‌کنند، برخلاف آنجایی که توسط یکی از والدین کتک می‌خورند که در این موارد، بیشتر روی رفتار والدین که با آن‌ها بدرفتاری کرده است فکر می‌کنند و چه بسا از پدرشان هم دلخور شوند و کمتر به رفتار اشتباه خود فکر کنند. اما چه‌کار باید کرد تا رفتار همسرتان در مواجهه با بچه‌ها اصلاح شود؟ بهتر است در مواردی که بچه‌ها دعوا و سرو صدا می‌کنند، خودتان دست به کار شوید، قبل از اینکه همسرتان بخواهد اقدام کند. یعنی شما می‌توانید با همسرتان از قبل هماهنگی کنید که هرگاه بچه‌ها بدرفتاری کردند، به جای کتک و ... شما خودتان بچه‌ها را از بعضی چیزها محروم کنید. مثلاً به بچه‌ها بگویید اگر موقع خواب، سر تعویض کانال درگیر شوند، حتماً تلویزیون را خاموش می‌کنید و حتماً این کار را بکنید. با نشان دادن جدیت و قاطعیت خود در این زمینه، بچه‌ها متوجه جدیت شما خواهند شد و حرف شنوی بهتری از شما خواهند داشت و در یک فرصت مناسب درباره رفتار اشتباهشان با آن‌ها صحبت کنید. بنابراین، منتظر این نباشید که بچه‌ها با هم دعوا کنند، آن وقت همسرتان با آنها برخورد کند، بلکه خودتان می‌توانید با جدید و قاطعیت خود، بدرفتاری‌های بچه‌ها را در خانه به حداقل برسانید. طبیعتاً وقتی همسرتان شیوه رفتاری شما با بچه‌ها را ببیند، ناخواسته الگوبرداری کرده و او هم در این زمینه با شما هم راستا خواهد شد. ناگفته نماند که معمولاً تغییر شیوه تربیتی همراه با مقاومت بچه‌ها خواهد بود و چه بسا اوایل به این نتیجه برسید که نمی‌توانید با محرومیت جلوی بدرفتاری بچه‌ها را بگیرید، ولی جدیت و قاطعیت شما در این زمینه می‌تواند تأثیرگذاری این شیوه را تضمین کند. موفق باشید.
Retrato de mostafavi mostafavi 21 Jan, 2023 میگه دیگه نمازنمیخونم خدا هوای منوهیچ جا نداره....
با سلام به شما کاربر محترم قبول دارم که نسبت به آینده دو فرزندتان دغدغه دارید و دوست دارید، بهترین‌ها برایشان رقم بخورد. قطعاً با توکل برخدا و دعای مادرانه شما و تلاش و پشتکار بچه‌ها بهترین‌ها پیش روی آن‌ها خواهد بود. همچنان‌که امیرمؤمنان علی علیه‌السلام نیز در این باره فرمود: «مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارى‌ها براى او آسان مى‌شود و اسباب برایش فراهم مى‌گردد.»[1] گرچه برای وضعیت همسرتان از ته دل متأسف هستیم، ولی از این بابت که سعی کردید بچه‌ها را علیرغم مشکلات مختلف به نحو مطلوب بزرگ کنید، شایسته تقدیر هستید و بی شک فرزندانتان نیز پی به ازخودگذشتگی و شایستگی شما برده‌اند و خواهند برد. اینکه پسر دومتان، رد شدن خود در مرحله گزینش را از چشم پدرش و حتی شما می‌بیند، تاحدودی قابل درک است؛ زیرا با توجه به علاقه زیاد او به حرفه پلیس، طبیعی است که ناکامی در این زمینه باعث ناراحتی زیاد او شود و براساس همان ناراحتی و خشم درونی، اطرافیانش از جمله شما را قضاوت کند. طبعا نیاز به گذشت زمان است تا کم کم او با این ناکامی کنار بیاید، ولی سؤالی در اینجا وجود دارد؛ این است که او از کجا پی برده که رد شدنش در مرحله گزینش، صرفا به خاطر وضعیت پدرش بوده است؟ به ویژه اینکه در اینگونه نهادها معمولاً دلیل رد شدن فرد در مرحله گزینش را به طرف مقابل نمی‌گویند. حتی بر فرض اینکه دلیل رد شدن ایشان مربوط به سابقه پدرش باشد، این دلیل نمی‌شود که از خواسته‌اش کوتاه بیاید و ناامید شود؛ چراکه مهم‌ترین عامل موفقیت در هرکاری، جدیت و پشتکار در آن کار است. درست است که یک بار در مرحله گزینش رد شده است، ولی چه اشکالی دارد که برای بار بعدی دوباره اقدام کند؟ خیلی از افراد بودند که بعد از چندین بار شکست و ناکامی بالاخره به موفقیت رسیدند؛ زیرا موفقیت، چیزی نیست، جز رد شدن از پل ناکامی و شکست‌هاست. زندگی‌نامه بسیاری از افراد موفق؛ همچون انیشتین، ادیسون و ... را وقتی مطالعه می‌کنیم، همگی مصداقی از همین موفقیت‌های توأم با شکست است؛ به گونه‌ای که آن‌قدر در مسیر موفقیت، شکست خوردند تا به خواسته و رؤیای خود رسیدند. در آموزه‌های دینی نیز داریم که اگر از خدای متعال چیزی را بخواهیم، بی شک حق تعالی آن را برای ما مستجاب خواهد کرد.؛ چون تنها چند دلیل وجود دارد که این درخواست ما اجابت نشود: 1- خداوند از محقق کردن درخواست ما عاجز باشد که این اصلاً بی‌معنی است. 2- خداوند خسیس باشد و نخواهد به ما چیزی بدهد، درصورتی‌که خداوند بخشنده است. 3- خداوند عقده‌ای باشد و نتواند خوشحالی و لذت بردن ما را ببیند، در صورتی که خداوند از همه این نقص‌ها پاک و منزه است. اینجا یک سؤال خیلی مهم پیش می‌آید، اگر هر چیزی را که می‌خواهیم به اجابت می‌رسد، پس چرا آرزوهایمان را نداریم؟ توصیه می‌کنم حتما لینک ذیل را در این زمینه مطالعه کنید. https://btid.org/fa/news/233004 بنابراین به آقاپسرتان امیدواری بدهید که دست از تلاش برندارد و روی خواسته‌اش پافشاری کند؛ چون رسیدن به خواسته‌اش چیزی از خدا کم نمی‌کند، مگر آنکه خیر و صلاحی در این خواسته نباشد که در آن صورت هم خدای متعال اِبا دارد که خواسته بنده‌اش را برآورده نکند و او را ناامید از درگاهش براند. لذا او را به بهتر از خواسته‌اش می‌رساند. کافی است انسان در این زمینه، ایمان و صبر داشته باشد تا وعده الهی محقق شود. درنتیجه در قدم اول با توضیحاتی که از موفقیت دادم به آقاپسرتان امیدواری بدهید که مسیر موفقیت چیزی جز رد شدن از ناکامی‌ها و شکست نیست و باید از پل شکست رد شود تا به ساحل موفقیت در هرکاری و هر حوزه‌ای برسد. در گام دوم درباره باورمندی‌اش به خدای متعال نیز همین نکاتی که عرض کردم را برایش بازگو کرده و این نکته را گوشزد کنید که خدای متعال بی نیاز از نماز و عبادات ماست و این نماز و عبادتی که به درگاهش انجام می‌دهیم، نوعی قدردانی در برابر نعمت‌های اوست. پس به جای ناامیدی از شکست، عزم خود را جزم کرده تا خواسته‌مان لباس وجود به تن کند و به واقعیت تبدیل شود. موفق باشید. پی‌نوشت: 1- غررالحكم، ج5، ص425، ح9028.

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 207