سلام و احترام
سوال شما بسیار کلی بوده و زوایای مسئله کاملاً مخفی است و سبب میشود امکان ارائه راهنمایی جامع فراهم نشود. برای رسیدن به راهکار لازم است ببینیم علت و زمینههای خراب شدن وضعیت روحی شما چیست که یکی از مهمترین راههای رسیدن به علتها، اظهارات خود شما میباشد.
باید ببینید این خرابی روح که از آن نام بردید از چه زمانی به وجود آمده و چه چیزهایی سبب بیشتر شدن آن میشود. همچنین نوع تعامل شما با والدینتان مورد بررسی باید قرار بگیرد. همچنین باید دید با خواهر و برادرانی که دارید چه نوع تعاملی از کودکی تا به امروز داشتهاید و تعاملتان در محیط مدرسه با دوستانی که دارید چگونه بوده و پیرامون برنامهای که برای آینده خودتان درنظر گرفتهاید نیز باید دقت شده و به خوبی آن را مدیریت کرد.
باید توجه داشت که انسان اگر هدف داشته باشد بسیاری از کارها برای او آسان شده و با انرژی بیشتری به آنها خواهد پرداخت و در مسائل مختلف نیز با جدّیت بیشتری ورود پیدا خواهد کرد.
البته در بحث تمرکز، نوع تغذیه و سطح اعتمادبهنفس شما نیز مهم است. باید از غذاهای مناسب در این سنین استفاده کرده و آنچه که اسباب عدم اعتماد به نفس در شما را به وجود میآورد برطرف کرد.
خوشحال خواهیم شد در صورت صلاحدید توضیحات بیشتری را ارسال بفرمایید تا امکان بررسی بهتر مسئله و ارائه راهنمایی کاملتر فراهم شود چون تا علت پیدا نشود با توجه به تنوع علتهایی که میتوان در نظر گرفت و هرکدام راهکار خاص خود را دارد، ارائه راهنمایی تنها طولانی شدن بحث را به دنبال خواهد داشت که با توجه به محدودیتهای نوشتاری ممکن نخواهد بود.
البته از شما میخواهیم این مطالب را نیز مشاهده بفرمایید که بیشک خالی از لطف نخواهد بود:
https://btid.org/fa/news/170864
https://btid.org/fa/news/231117
موفق باشید.
سلام و احترام
شما را بابت دغدغههایی که برای آینده فرزندانتان دارید تحسین میکنیم و امیدواریم این فرزندان در دنیا و آخرت اسباب آرامش خاطر را برای شما فراهم آورند.
هرچند از شغل و سن همسرتان چیزی ذکر نکردید و فرازهایی را نیز میتوان در سوال مشاهده کرد که احتیاج به توضیحات بیشتر شما دارد اما درمجموع نکاتی قابل توجه و مهم است که در ادامه به آن اشاره خواهیم داشت.
از شما میخواهیم خود را از هرگونه استرس و ترس و نگرانی دور نگاه دارید و ناامیدی را به خود تلقین نکنید چون این استرس و ترس مانع مدیریت صحیح شما با همسر و فرزندانتان خواهد شد.
مطمئن باشید با مدیریت خوبی که به کار خواهید گرفت میتوانید زندگی خود و فرزندان و همسرتان را زیبا سازید.
در فرازی از پیامتان اینچنین بیان کردید: وقتی به همسرتان میگویید قبول نمیکند و گاهی که خیلی پافشاری میکنید سکوت میکند و میپذیرد، آنچه ما از این نوشته برداشت میکنیم این است که همسرتان ظاهراً تمایلی ندارد که شما را ناراحت سازد و ناراحتی شما برای او آزاردهنده است که این میتواند امتیاز برای شما محسوب شود اما نکتهای که برایمان ایجاد سؤال میکند این است که دلیل پافشاری شما که ذکر کردید چه بوده و با این کار به چه چیزی میخواهید برسید و چه فایده و منفعتی برای شما داشته است؟!
از شما میخواهیم مراقب باشید دیوارهای حیا بین شما و همسرتان تا آنجا که ممکن است ریخته نشود.
معمولاً مردها اگر احساس کنند تحت فشار هستند و یا جایگاه مناسبی در ذهن همسرشان ندارند دست به کارهای عجیب میزنند و به اشتباه فکر میکنند برای زندگیای که در آن جایگاهی ندارند چرا باید تلاش کنند و به خود سختی بدهند!
اینکه بیان داشتید معمولاً از جمعها فراری هستند و اگر به اجبار شما در آن جمعها حاضر شوند کارهایی میکنند که در شأن شما و خانوادهتان نیست حکایت از وجود همان تحقیرهای ذهنیای دارد که باید آن را برطرف کنید چراکه ارتباط زیادی بین دوری از مردم، احساس حقارت، کارهای عجیب و اعتیاد وجود دارد.
در مورد تعاملی که پسر و همسر شما با هم دارند نیز نکاتی به ذهن میرسد که البته در ابتدا باید دید سطح ارتباط عاطفی بین شما و همسرتان در مقابل این فرزندان چگونه است و بررسی را موکول میکنیم به توضیحات بیشتر شما.
معمولاً شاهد هستیم در خانوادههایی که ارتباط عاطفی مناسبی بین زن و شوهر وجود ندارد و مثلاً اسباب تحقیر مرد خانواده در آنجا فراهم است، پسر چندان مطیع و همراه پدر نمیشود.
پس از شما میخواهیم تا آنجا که ممکن است جایگاه همسرتان را در مقابل فرزندانتان تقویت نمایید که این بهبودسازی با آینده فرزندانتان کاملاً مرتبط خواهد شد و خودتان نیز با این احترام مطمئن باشید عزّت پیدا خواهید کرد.
اما پیرامون این که احتمال میدهید همسرتان به خطایی که در گذشته مرتکب میشده رو آورده باشد و از سوی دیگر بیان داشتید خانواده همسرتان با شما همسو هستند پیشنهاد میدهیم اگر خانوده همسر شما برخوردهای مناسبی دارند از طریق همانها کار را دنبال کنید و مستقیماً با همسرتان وارد بحث نشوید.
در پایان از شما میخواهیم باور داشته باشید طلاق و جدایی میتواند خطراتی به مراتب سنگینتر را برای آینده فرزندانتان به دنبال بیاورد پس همچون باغبانی قوی آفت احتمالی موجود (که قطعی هم نیست) را مدیریت نمایید.
در صورت تمایل خوشحال خواهیم شد اگر توضیحات بیشتری را پیرامون روحیات همسرتان و خانواده ایشان و سطح روابط عاطفی بین خود و همسرتان بیان بفرمایید تا امکان ارائه راهنمایی بیشتر فراهم شود.
سلام و احترام
یکی از امور مسلم در شریعت اسلام این است که غیبت یکی از گناهان بزرگ بوده و لازم است ترک شود منتها این که به چه چیزی غیبت میگویند باید گفت در یک تقسیم بندی برای غیبت سه رکن اصلی را بیان داشتهاند: 1. سخنی را در پشت سر کسی بگوید ۲. ذکر عیوب پنهان باشد ۳. اگر غیبت شونده آن را بشنود ناراحت شود. [رجوع کنید به اخلاق در قران ج3 ص108]
بر اساس آنچه آمد معلوم میشود اگر خطای فرد مورد نظر شما به گونهای است که بر مردم مخفی نیست و افراد متعددی آن را مشاهده کرده باشند و اصطلاحاً فرد غیبت شونده ابایی از اینکه دیگران نیز آن را مطلع شوند نداشته باشد، نقل آن برای فرد دیگر، غیبتِ ممنوع محسوب نمیشود.
همچنین موارد دیگری نیز برای جواز غیبت بیان شده مثل اینکه انسان براى دادخواهى نزد کسى که مىتواند حق او را از ظالم بگیرد رفته و دادخواهى کند تا آن شخص بعد از اطلاع، حق او که مظلوم واقع شده را بگیرد، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا [نساء/ ۱۴۸] خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیها(ی دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.»
همچنین هرگاه مسلمانى با کسى پیرامون کاری مثل ازدواج مشورت کند، و طرف عیبى از آن شخص موردنظر بداند که اگر نگوید معامله یا ازدواج صورت مىگیرد و مسلمان به ضرر مىافتد و لطمه بزرگی مىبیند، ذکر عیب مانعى ندارد. [رجوع کنید به گناهان کبیره، دستغیب، ج 2، ص 281]
بر اساس آنچه آمد جواب فرازهای سوال شما مشخص خواهد شد منتها از شما میخواهیم به این نکته توجه داشته باشید که با توجه به بزرگی گناه غیبت تا جایی که ممکن است احتیاط کرده و با دقت زیاد نسبت به انجام و یا ترک آن اقدام کنید، خصوصاً اینکه در بسیاری از موارد شاهد بودهایم فرد غیبت کننده تحت تاثیر هیجانات احساسی که برایش ایجاد شده مطالبی را بازگو میکند که گفتن آنها واقعا ضرورت نداشته و درنتیجه خود فرد نیز مرتکب گناهی بزرگ به نام غیبت میشود.
لذا خودم و شما را به دقت در این روایت امام صادق (علیهالسلام) دعوت میکنم که حضرت میفرمایند: «فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَيْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَات؛ توقّف در امور ناواضح، از افتادن در مهلكه بهتر است.» [وسائل الشیعة ج ۲۷، ص ۱۵۸]
برایتان آرزوی موفقیت داریم.
سلام و احترام
طبیعتا با توجه به اینکه در محتوای سوال شما و آنچه پیش آمده، همسرتان و مادر ایشان نقش پررنگی دارند، برای رسیدن به یک راهکار لازم است که سخنان آنها نیز کامل شنیده شود در غیر اینصورت نمیتوان ارزیابی دقیقی آنهم به صورت کاملا یک طرفه از وقایع داشته باشیم.
اما با این حال چند نکته در متن سوال شما وجود دارد که از شما میخواهیم به آن توجه داشته باشید.
از شما میخواهیم کاملا دوقطبی سازی "من و مادرشوهر" را در ذهنتان کنار بگذارید!
اینکه همسرم اگر به مادرش احترام بگذارد یا تذکری به ایشان ندهد پس از من دور شده یا اگر با من محبت کند یعنی در واقع مرجعیت مادرش از بین رفته، تصورات کاملاً غلطی است که یقینا مدیریت کار را برای شما سخت خواهد کرد و نباید اجازه دهید چنین تفکراتی بر شما حاکم شود.
از توصیههایی که معمولا به تمامی عروسها داریم این است که بدانید هرگاه اگر خواستید همسرتان را منحصر برای خود کنید (چیزی که در سوال قبلیتان نیز جلوهگری میکرد) با توجه به اینکه معمولا شدنی نیست تنها اسباب زجر کشیدن را برای خود فراهم خواهید ساخت و همین زجر کشیدن سبب خواهد شد تا خود را از همسرتان دور کنید و اتفاقاً این است که سبب میشود عملاً همسرتان را از دست بدهید، خطری که در مورد شما نیز احساس میشود.
این که بیان داشتید با مادرشوهرتان درگیری لفظی داشتید امری ناپسند محسوب میشود که یقیناً اسباب پیچیده شدن ماجرا را به دنبال داشته و اشتباه است که انتظار داشته باشید بعد از آن اختلاف و سپری شدن حدودا سی روز، وقتی به منزل ایشان رفتهاید، همه چیز در ذهن ایشان که بزرگتر شما نیز محسوب میشود بهبود پیدا کند.
جدای از اینکه در همان جلسه نیز اِشراف کامل به وقایع آن جلسه منجمله نوع نگاه شما به مادرشوهر، لحن صحبت شما با ایشان، نحوه نزدیک شدنتان به ایشان و متقابلاً رفتارهای این مادر نسبت به شما نداریم و آنچه پیش آمده بر ما کاملا مخفی است.
منتها تاکید میشود اصل این توقع که بعد از یک درگیری لفظی که با ایشان داشتید و اقدام حضوری برای اصلاح، آنهم بعد از گذشت یک ماه، همه چیز درست شود انتظار کاملاً ناصحیحی میباشد.
اما از همه بدتر دور کردن خودتان از همسرتان است و اینکه میگویید چون همسرتان هیچ چیزی به مادرش نگفته شما از او دلخور شدید و نمیتوانید به او محبت کنید، بدانید همان چیزی است که میتواند کانون زندگی شما را نابود کند که یقیناً مطلوب نخواهد بود و راه نجات از آن، دوری از قضاوتها، انحصارطلبی و دور کردنها است.
پس به همسرتان که یقین داریم به شما علاقه دارد و مادر ایشان نهایت احترام را بگذارید و مطمئن باشید با این کار مالک قلب آنها خواهید شد و به هر آنچه پیرامون تعامل با آنها دوست دارید خواهید رسید.
در پایان خودم و شما را دعوت میکنم به این روایت دقت زیادی داشته باشیم که امیرالمومنین علی(علیهالسلام) میفرماید:
«حُسنُ الْخُلقِ يُورِثُ الْمَحَبَّةَ وَ يُؤَكِّدُ الْمَوَدَّةَ؛ خوش خلقى محبّت به بار مىآورد و دوستى را استوارتر میسازد.» [غررالحكم، ج ۱، ص ۳۴۷]
موفق باشید.
سلام مجدد
از نظر روانشناسی، اولویت طرح مباحث از سوی خود فرد مراجعهکننده میباشد و بیان توضیحات کامل از طرف شخص سوال کننده خود نشان دهنده میزان اِشراف و حساسیت او نسبت به وقایع زندگیاش میباشد، اما طرح سوالات از سوی فرد مشاور میتواند نوعی خط دهی به حساب آید که فقط به صورت محدود مورد سفارش است نه بیشتر.
لذا از شما میخواهیم هرآنچه از روحیات خود و همسرتان دخیل در سوالتان میبینید را بیان نمایید.
اما با این حال در پاسخ قبلی، ابهامات و یا بهتر است بگوییم سوالاتی به صورت غیرمستقیم و البته محدود ارسال شده بود که ظاهرا از نظر شما مخفی ماند و به آنها نیز در پیام جدیدتان پاسخی ندادید که مجددا برایتان ارسال میشود: آیا در حال حاضر فرزند دارید یا خیر (چون امکان و تحقق فرزنددار شدن یا نشدن میتواند در نوع تعاملات زوجین نقش داشته باشد و...) و اگر فرزند دارید وضعیت آنها به چه صورت میباشد(آیا آنها به تفکرات و روحیات شما بیشتر احساس نزدیکی میکنند یا پدرشان و...) و همچنین جدای از مباحث اعتقادی آیا در باقی زمینهها با همسرتان تفاهم دارید یا خیر(از نظر مالی، ظاهری، خانوادگی، تعاملات با دیگران و... اختلافی با هم ندارید؟)، همچنین چه نکات مثبتی را در ایشان دیده بودید که علیرغم اختلاف سنّی تصمیم گرفتید با ایشان ازدواج کنید و...
تاکید میشود آنچه برای رسیدن به راهکار ضروری است این میباشد که شخص مشاور، با تیپ شخصیتی و روحی و رفتاری زوجین آشنا باشد، و طبیعتا این امر به صورت غیرحضوری و صرفا براساس چندخط نوشته آن هم یک طرفه و بدون مصاحبه با زوج یا زوجه غائب، ممکن نخواهد بود مگر آنکه حداقل توصیفات بیشتری ارائه گردد که از باب نمونه به برخی از آنها اشاره شد.
در صورت صلاحدید خوشحال خواهیم شد توضیحات بیشتری را پیرامون آنچه آمد و همچنین سایر دغدغههایی که دارید ارسال بفرمایید تا امکان بررسی بهتر مسئله فراهم و ارائه راهنمایی جامع فراهم شود.
موفق باشید.
سلام و احترام
در ابتدا شما را تحسین کرده که به دنبال بهتر کردن حال دوستتان هستید و نسبت به مشکلات دیگران بیتفاوت نمیباشید.
منتها در اینگونه موارد توصیه ما به تمامی افراد این است که تا آنجا که ممکن است مستقیما برای بهبودی حال بستگان و دوستانشان، با توجه به دخیل شدن احساسات، ورود پیدا نکنند بلکه فقط کسی را که نگران حال او هستند را مستقیما به مشاور ارجاع دهند تا اولا امکان بررسی دقیق مساله و ثانیا طی کردن مراحل بهبودسازی، به دور از احساسات و بدون واسطه انجام شود.
در اینجا در واقع شما معلوماتتان که بر اساس شنیدههایتان از شخص موردنظر است را به ما انتقال میدهید که خودتان نیز تحتتاثیر ناراحتی دوستتان قرار دارید ما نیز از شما که واسطه هستید نکاتی را که یقینا کامل نیست را میشنویم بعد به شما نکاتی را خواهیم گفت و شما واسطهگری داشته و به دوستتان خواهید رساند که این رَوَند امکان درمان مساله را بسیار ضعیف خواهد کرد.
زمانی میتوان امید زیادی به اصلاح داشت که هم با زن و هم با شوهر و یا لااقل با یکی از آندو به صورت مستقیم جلسه داشته و امکان بررسی کامل رفتارهای زوجین و پیشینه رفتار آنان و طرف مقابلشان و نوع تمایلات و واکنشهایشان مورد بررسی دقیق قرار بگیرد.
لذا توصیه ما به شما با توجه به اینکه دوست ایشان هستید و خواسته یا ناخواسته برخی محبتها و دلسوزیهای اطرافیان نیز ممکن است اسباب کور شون گره اختلاف را به دنبال داشته باشد، خودتان و سایر اطرافیان ایشان را از هرگونه اظهارنظر در مورد زندگی شخص موردنظر دور نگاه داشته و تمام تلاشتان را متوجه ارجاع ایشان به یک مشاور حضوری نمایید.
اگر احیانا در شهر سکونت شما امکان مراجعه به مشاور حضوری نیست، میتوانید حداقل از ایشان بخواهید به صورت مستقیم خودشان به رابطین این مرکز در فضای مجازی مراجعه و پیشینه رفتاری خود و همسرشان، روش آشناییشان در گذشته با هم، سن فرزندان و نوع تعاملشان با والدین، اختلاف نظراتی که تا به امروز داشتند، علت اصرار احتمالی خود خانم برای اشتغال و... را به صورت تقریبا کاملی ارسال نمایند تا امکان بررسی دقیق مساله و ارائه راهنمایی ممکن شود.
ولی تا آن روز از شما میخواهیم به ایشان برسانید که باید نقش خود را در زندگی پررنگ ببینند و بدانند با یک مدیریت صحیح و کنترل برخی احساسات ناصحیح و محبت نسبت به همسر میتوانند زندگیشان را عالی کنند!
چنانکه خداوند متعال میفرماید: «وَ لَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ [فصلت/ ۳۴] هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است!»
برایتان آرزوی موفقیت داریم.
سلام و احترام
آنچه به تمامی دخترها و پسرها بسیار سفارش میشود این است که از طریق مشورت و رفتن به مشاوره و تحقیق درست، زوایای روحی و رفتاری طرف مقابل را به درستی ارزیابی نمایند تا با کمترین آسیب روبرو شوند.
لذا این که میفرمایید "روزی که صحبت کردیم با زمانی که اومدیم سرزندگیمون فهمیدم که خیلی باهم تفاوت داریم" حکایت گر این است که روال تحقیق و بررسی و ارزیابی ظاهراً به صورت صحیحی طی نشده بود.
هرچند ذکر نکردید که آیا در حال حاضر فرزند دارید یا خیر و وضعیت آنها به چه صورت میباشد و همچنین جدای از مباحث اعتقادی آیا در باقی زمینهها با همسرتان تفاهم دارید یا خیر و چه نکات مثبتی را در ایشان دیده بودید که علیرغم اختلاف سنّی، تصمیم گرفتید با ایشان ازدواج کنید، ولی آنچه که یقینی است این میباشد که شما الان با هم زن و شوهر میباشید و هشت سال از زندگی مشترکتان میگذرد لذا پرداختن به فانتزیهای ذهنی و توجه به اولویتهایی که در ذهن داشتهاید، تنها اسباب آزردگی خاطر شما و در نتیجه دور شدن از همسرتان را به دنبال خواهد داشت و این رویه نتیجهای ندارد جز بروز اختلافات و فاصله بین شما و ایشان که یقینا مطلوب نیست و میتواند مشکلات شدیدی را به دنبال داشته باشد.
از شما میخواهیم اسباب گرم شدن زندگیتان را فراهم آورید و به جای دقت بر تفاوتها و احتمالا کاستیها، به امتیازات همسرتان توجه و خوبیهای همسرتان را تقویت نمایید و با محبتی که به ایشان خواهید داشت او را با خود همراه سازید.
البته چنانچه آمد ما پیرامون شخصیت شما و همسرتان و چگونگی زندگیتان اطلاعات زیادی نداریم که در صورت صلاحدید میتوانید توضیحات بیشتری را ارسال نمایید تا امکان ارائه راهنمایی جامعتر فراهم شود اما در هر صورت توجه به این روایت امام صادق(علیه السلام) خالی از لطف نیست که حضرت میفرماید: «کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ لِیرَوْا مِنْکمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیرَ فَإِنَّ ذَلِک دَاعِیةٌ؛ با غیر زبان خویش مردم را (به کیش و مذهب خود) دعوت کنید، مردم باید ورع و کوشش و نماز و خیر شما را ببینند، این رفتارها خود دعوت کننده خواهد بود.» [کافی ج 2، ص78]
برایتان آرزوی موفقیت داریم.
سلام مجدد
شاید بتوان علت بخش قابل توجهی از نداشتن تمرکزتان را کمی اعتماد به نفس شما و همچنین توجه بیش از اندازه به نظرات دیگران دانست.
لذا ما معتقدیم برای بالا بردن سطح تمرکز، بهترین کاری که شما میتوانید انجام دهید این است که مهارتهای بالا بردن اعتماد به نفس را به کار گرفته و همچنین نسبت به قیل و قالها و نظرات دیگران بیتوجهی را در خود تقویت کنید.
به این ضرب المثل دقت داشته باشید که در دروازه را میشود بست اما در دهان مردم را نمیتوان، نکتهای حقّ که امام صادق علیهالسلام به آن چنین اشاره میفرماید: «إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ؛ يعنی رضايت مردم را نمیشود به دست آورد و دهان مردم را هم نمیشود بست» [وسائل الشيعة ج ۲۷ ص ۳۹۶]
پس بهجای اینکه خود را متوجه حرف دیگران سازید توصیه میکنیم سعی نمایید با تفکر و همچنین گرفتن مشورت، بهترین راه را انتخاب و آن راه صحیح را با تمام قوا انجام دهید و پیرامون اینکه دیگران چه تفکری نسبت به شما دارند کوچکترین فکری نکنید چراکه فرض این است شما بهترین راه را انتخاب کردهاید و حرف مردم نیز از دو حالت خارج نیست یا شما را تشویق میکنند که خب خدا رو شکر یا بر اساس جهل میخواهند حرفهایی بزنند، که ذرّهای اهمیت نخواهد داشت زیرا فرض بر این است که شما بهترین کار ممکن را انجام دادهاید پس ناراحتی و یا حرف و حدیثهای آنها کمترین ارزشی ندارد.
سعی کنید برای کمالات اجتماعی، علمی و معنوی خود بیافزایید و خود را حقیقتاً به خداوند متعال نزدیک کنید و رضایت او را فقط مورد توجه قرار دهید و مطمئن باشید اگر قرار باشد منفعتی به شما برسد فقط از جانب خداوند متعال است، که اگر چنین تفکر و روحیهای داشته باشید و بدانید که عزّت و یا موفقیتی از جانب مخلوقات به شما نخواهد رسید، حتما موفق خواهید بود.
در اینجا توجه به این حدیثی قدسی تذکری برای من و شما خواهد بود که خداوند متعال میفرماید:
«وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ] غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ؛ سوگند بعزت و جلالم، بمجد و ارتفاع و بلندى مقامم بر عرش، آرزوى آن کسى را که بغیر من امیدوار باشد ناامید خواهم کرد و لباس مذلت و جامه خوارى را به او میپوشانم» [کافی ج ۲ ص ۶۶]
پس در پایان تاکید میشود سعی بر تقویت داشتههایتان نموده و فقط خود را متوجه به وظایفتان و نزدیک شدنتان به خدا نمایید.
موفق باشید.
سلام و احترام
آمادگی برای ازدواج امری نسبی است که برای افراد مختلف باتوجه به تفاوتهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی میتواند شرایط متفاوتی را داشته باشد و سبب گردد برای یک فرد حکم شود که آمادگی برای تشکیل یک زندگی مستقل را داشته و برای فرد دیگری با شرایط به ظاهر مشابه حکم شود هنوز آمادگی ازدواج را نداشته باشد.
از باب نمونه شرایط آمادگی برای تشکیل خانوده در محیط روستایی با محیط شهری کاملا متفاوت است و همچنین گاهی ممکن است یک نفر از نظر روحیات در ۱۹ سالگی شرایط مساعدی برای ازدواج داشته باشد و حال آنکه فردی در ۳۵ سالگی حکم شود که شرایط روحی و رفتاری مناسبی ندارد.
پس اینکه بخواهیم یک نسخه واحد اینجا مطرح کنیم و بگوییم این موارد در هر فردی باشد او آماده ازدواج است، کاملا غلط میباشد، زیرا آمد که شرایط فردی و محیطی برای افراد مختلف بسیار متفاوت است و باید مجموع حالات را درنظر گرفت و این حاصل نمیشود مگر از طریق مصاحبه حضوری و بررسی ویژگیهای فکری، رفتاری، فرهنگی، خانوادگی، محیطی و... فرد موردنظر که مشاور بر اساس سالها مطالعه و تجربه آن را به دست آورده و طبیعتا در قالب چندخط نوشته قابل انتقال نیست.
همچنین گرفتن تست شخصیت از خود فرد و نظرسنجی از اطرافیان برای فهم اینکه آیا فرد صلاحیت و آمادگی لازم را دارد یا خیر، میتواند کمک کننده باشد.
با این حال، در صورت تمایل میتوانید توضیحات بیشتری از خصوصیات فردی و خانوادگی، و همچنین جامعهی محل زندگی فرد موردنظر بیان کنید تا به صورت مصداقی، تا حدودی امکان بررسی فراهم و راهنمایی ارائه گردد.
امیدواریم موفق باشید.
سلام و احترام
پیرامون قسمت اول سوالتان باید بگوییم در اینگونه موارد توصیه ما به افراد این میباشد که در هنگام مواجهه با افرادی که تحت تاثیر محیط و اطرافیانشان ماهها و شاید سالها فکرشان آلوده شده، لازم است تا حد امکان از تعاریف و موضعگیریهای مستقیم و برخوردهای احساسی خودداری کرد و صرفاً خود را مهربانانه و به عنوان یک دلسوز و دوست واقعی به دانشآموز نزدیک و از طریق وابسته کردن او به خود، زمینه علاقهمند شدنش به اشخاص و اموری که میخواهید را فراهم آورید.
امری که در روایات و پیرامون اعمال عبادی نیز شاهد آن هستیم. از باب نمونه امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ لِیرَوْا مِنْکمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیرَ فَإِنَّ ذَلِک دَاعِیةٌ؛ با غیر زبان خویش مردم را (به کیش و مذهب خود) دعوت کنید، مردم باید ورع و کوشش و نماز و خیر شما را ببینند، این رفتارها خود دعوت کننده خواهد بود.» [کافی ج 2، ص78]
اما پیرامون سوال دومتان باید بگوییم تا جایی که ممکن است و میتوانید از روش تغافل و وانمود کردن به ندیدن و ندانستن شوخیهای نامربوط لازم است استفاده کرد، و نباید کاری کنید که دیوار حیا بین دانشآموزان و شما ریخته شود.
اما اگر احیاناً به صورت کاملا هنجارشکنانه در مقابل شما کاری را انجام دادند، طبیعتاً باید از عمل آنها مناسب با وضعیت دانشآموز و کار صورت گرفته، انزجار خودتان را اعلام کنید، که در این زمینه با توجه به تفاوت شرایط و حالات و وضعیت خود دانشآموزان و کار انجام شده، نمیتوان نسخه واحدی را معرفی کرد اما چنانکه آمد اولویت تا حد امکان با تغافل است و در مرحله بعد اگر ممکن بود اعلام انزجار، و در نهایت معرفی به مسئولین انضباطی مدرسه میتواند راهکار مواجهه با این مسئله باشد.
امیدواریم موفق باشید.
Páginas