با سلام. ببینید دوست عزیز، همان طور که گفته شد؛ بهشت و زندگی راحت و باآرامش هدف نیست، چیزی است که به دنبال هدف میآید. هدف، همان کمال و بزرگ شدن و رسیدن به خداوند متعال است، که فی نفسه مطلوب است. شما از هر کسی بپرسید آیا عقل و درایت و تدبیر خوب است یا نه دیوانگی مطلوب است، همه خواهند گفت عقل مطلوب است، این عقل همان رشد و ارتقاء عقلی است که کمال محسوب میشود.
پس هدف از زندگی قرب و رسیدن به خداست و این کمال آدمی حسن ذاتی دارد و فی نفسه ارزش است و دیگر سوال بعدی ایجاد نمیشود.
نکته اخلاقی: انسان در این دنیا دشمنی بسیار قدرتمند و زیرک دارد به نام «شیطان» ، او خوب میداند برای هر کس از چه راهی وارد شود تا او را منحرف کند، لطفا با خوتون لج نکنید و اگر مقداری قانع شدید همان را اخذ کنید و به بندگی و اطاعت خداوند متعال بپردازید تا بتوانید این وسوسه ها را از خود دور کنید.
اما در رابطه با سوال دوم شما باید بگویم: ممکن است منظور از این روایات و آیات قرآن، زبان تکوین باشد نه زبان قال؛ یعنی واقعا صدایی در کار نباشد و تنها وجود و زبان تکوین باشد؛ یعنی در آن لحظه تمام موجودات در جهان آخرت تماما میدانند و متوجه میشوند که فقیر محض هستند و هیچ دارایی از خود ندارند و هر چه هست، ملک خداوند متعال است، لذا از درون ندای «انا الفقیر» سر میزنند. این مساله حتی اگر هیچ جنبندهای هم زنده نباشد صادق است و زبان فطرت و تکوین و خلق آنهاست.
با سلام مجدد و ممنون از شما که به حقیر پاسخ دادید. حالا خیلی دوستانه با هم صحبت میکنیم اگر هم شما رو ناراحت کردم عذر خواهی میکنم.
در ابتدای بحث عرض میکنم ممکنه برخی پاسخها طولانی باشه و ازتون خواهش میکنم بخونید و نقد بفرمایید.
خداوند متعال برای رشد و تعالی بشر دستوراتی دارد و آن دستورات را به وسیله پیامبران و امامان خود به مردم میرساند، آن واسطهها مردان برگزیدهای هستند که از حیث طهارت به درجهای رسیدهاند که میتوانند بدون واسطه هر چیز دیگری با خداوند متعال صحبت کنند؛ آنها واسطه خلق و خالقاند، آنها مجرای فیض الهیاند،
برای روشن شدن بحث، من یک مثال ساده میزنم فرض کنید رهبر یک جامعه یک نماینده خاص دارد که مستقیم با مردم در ارتباط است و او همه را میشناسد، شما هم میدانید او با رهبر در ارتباط است و در نزد او والامقام. از طرفی آن رهبر، آن شخص را هم خیلی دوست دارد و هم بسیار مورد احترم است، لذا هرگز رویش را زمین نمیاندازد. از طرفی میدانید ممکن است به خاطر گناهان و نافرماییهایی که کردهاید، اگر سراغ خود آن رهبر بروید او شما را نپذیرد یا صدای شما را نادیده بگیرد.
آیا بهترین راه این نیست که شما آن شخص مورد احترام را واسطه قرار دهید و از او طلب کنید که درخواست شما را به رهبر بگوید تا خود شما، چون اگر او بگوید اصلا رد خور ندارد و اجابت میشود، ولی ما بگوییم ممکن است اصلا قبول نکند. من فکر میکنم عاقلانه است که سراغ واسطه بریم و خواسته خود را با او در میان بگذاریم تا او به رهبر بزرگ بگوید.
خداوند متعال هم انبیاء و اوصیاء آنان را واسطه بین خود و خلقش قرار داد و از مردم خواسته است برای رفتن به درگاه او این واسطه ها رو با خودشون ببرند تا صداشون رو بهتر بشنود و دعاهایشان را اجابت کند. خود قرآن کریم در این رابطه میفرماید: «یا اَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إتَّقُوا اللَّهَ وَ إبْتَغُوا اِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ: ای كسانی كه ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه كنید و وسیلهای برای تقرب به خدا بجویید و در راه او جهاد كنید! باشد كه رستگار شوید». در روایات بسیاری وارد شده که ما(یعنی اهل بیت(علیهم السلام) آن وسیله هستیم.
هم چنین قرآن كریم برای دعا و استغفار رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) برای بندگان خدا اثر مثبت قائل است و میفرماید: «وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جَائُوكَ فَاسْتَغَفَرُو اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیما: اگر آنان هنگامی كه به خود ظلم كردند (گناه كردند) نزد تو میآمدند و از خدا طلب مغفرت میكردند و پیامبر برای آنها طلب مغفرت میكرد، خدا را توّاب و رحیم مییافتند».
این موارد نشان میدهد که قرآن مساله توسل را پذیرفته و از ما خواسته است، لذا میگوییم درست است که خداوند متعال از رگ گردن به ما نزدیک تر است و صدای ما را حتی در ذهن ما میشنود، اما خودش دوست دارد بگوییم: خدا یا به حق علی(علیهالسلام) به من بده، یا بگویم یا علی، تو از خدا بخواه به من بدهد.
برای مطالعه بیشتر به این آدرس برید و این مقاله رو مطالعه کنید اگر قانع نشدید یا باز اشکالی به ذهنتون رسید ما در خدمتیم؛ اگر هم قبول کردید ب من خبر بدید.
آدرس: http://www.pasokhgoo.ir/node/70479
با تشکر.
با سلام. حرف شما درسته در بین آنها اختلاف هست، اما نکته قابل توجه در بین تمام روایات این است که باید کلیات بحث را استنباط کرد و جزئیات را خیلی دقت نکرد؛ زیرا در برخی موارد برای دو نفر بیان شده که ظرفیت و فهم آن دو نفر مثل هم نبوده است و معصومین(علیهمااسلام) مجبور بودهاند طوری صحبت کنند که آنها متوجه شوند. اینجا هم بدون شک ندایی وجود دارد که بعد از ان همه خلایق خواهند مرد و ندای دیگری وجود دارد که بعد از آن همه خلایق زنده خواهند شد و برای حساب رسی جمع خواهند شد، حال این صدا توسط چه کسی بوده خیلی مهم نیست.
با سلام. در پاسخ به نظرتون چند نکته عرض میشود: 1. این آیات و روایات درباره نفخ صور که اصلا ترسناک نیست، بلکه همانطور که شما هم گفتید دال بر عظمت خداوند متعال است. 2. خداوند متعال اصلا ترسناک نیست، دلیل این مطلب هم آیات فراوانی است که بیان میکنند خداوند متعال انسان را دوست دارد و مورد رحمت قرار میدهد و بارها فرموده : «ان الله بالناس رئوف رحیم» و هم چنین اینکه فرموده است اگر هزار سال هم گناه کردید اشکال ندارد، برگردید و توبه کنید من میبخشم، خود بزرگترین دلیل بر رحمت و مهربانی خداوند متعال است. 3. اگر خداوند متعال انسان را ترسانده است دو دلیل دارد: یکی اینکه غالب انسانها بدون ترس، جریح شده و بی باک میشوند و فرامین خداوند متعال را گوش نمیدهند و به خود ضرر میرسانند، لذا خداوند حکیم هم باید با بیان اوصاف جهنم آنها را بترساند تا برخی از انسانها از ترس جهنم هم که شده، سراغ گناه و معصیت نروند. دوم اینکه جهنم حاصل عدالت خداوند متعال است، اگر جهنم و عذابی نباشد، عدالت خداوند متعال زیر سوال میرود؛ حال که جهنم هست، باید آنرا برای مردم شرح بدهد تا با ترس از آن، از افتادن در آن فرار کنند.
با سلام خدمت شما و تشکر از اینکه به سایت ما اومدین. دوست عزیز، حقیر حتی یک کلمه از خودم نگفتم و هر چه بوده از روایات معصومین که سفیران الهی هستند، بیان کردهام، مگر توجه نکردید که همه مطلب بر اساس سخنان ائمه اطهار است؟!
با سلام و ممنون از اینکه به سایت ما اومدین. در پاسخ به شما عرض میکنیم: اولا: سوال شما به بحث ما ربطی نداشت. دوما: آیا اشکالی دارد خداوند متعال بنده ای از بندگان خود را واسطه بین خود و خلقش قرار دهد و به وسیله او با خلقش در ارتباط باشد؟ سوما: شناخت خداوند متعال جز از طریق بنده خاص او ممکن نیست، پیامبر یا وصی او خدا نیست، اما سفیر الهی است، یعنی کسی است که او از طریق وحی یا به صورت مستقیم با خداوند متعال در ارتباط است و دستورات او را برای دیگر انسانها میآورد. لذا از این جهت که سفیر خداست مورد احترام است، نه اینکه کسی او را خدا بداند. چهارما: ما هم متعقدیم هدف شناخت خداوند متعال و بندگی اوست ولی شناخت خداوند متعال و فهم دستورات او جز از طریق واسطه او و سفیر او امکان ندارد، لطفا حرفهای بیپایه و اساس وهابیت را تکرار نکنید آنها خودشان هم نمیفهمند چه میگویند! اگر دوست دارید بحث رو ادامه میدهیم.
با سلام و ممنون از این دقت نظر شما. بله اگر خدا ناکرده نمازی از انسان قضا شود یا هر حق دیگری گردن ما باشد، نمیتوان به مرحله بعد و در نهایت به بهشت برین رسید، مگر با تحمل عذاب های آن عمل و جبران آن عمل؛ لذا در دنیا باید به فکر بود و خود را محاسبه کرد و تدارک عمل را دید، تا در آنجا بدون درنگ وارد بهشت شد ان شاءالله. لذا از شما خواهش میکنم اگر نماز و روزه قضایی دارید به قضای آنها مشغول شوید و از خداوند منان عمر طلب کنید تا آنها را تدارک کنید و به هیچ وجه تاخیر نکنید و پشت گوش نیندازدید.
با سلام و ممنون از این دقت نظر شما. به نظر حقیر منظور روایت این نیست که دوباره به دنیا بر میگردند، بلکه منظور این است که جهنم نماد و مظهر دنیا است، یعنی هر کس در دنیا غرق شود و به گناهان کبیره بپردازد و دین را فراموش کند و هیچ ارزشی برای آخرت قائل نباشد، به محض اینکه بمیرد وارد جهنم میشود؛ زیرا در دنیا، غرق در دنیا بود و الان هم غرق در جهنم میشود؛ لذا دیگر صراط یا مرحله یا ... این موارد برای او معنا ندارد؛ بدون درنگ وارد جهنم میشود.
و انسانهایی که در دنیا زهد داشته باشند و دنیا را محل عبور بدانند و از حرام الهی چشمپوشی کرده و دامن خود را به گناه و معصیت آلوده نکنند، هرگز جهنم را به چشم نمی بینند و به محض مرگ، وارد بهشت میشوند.
با سلام و ممنون از این دقت نظر شما. به نظر حقیر منظور روایت این نیست که به عمل بپردازد و مثلا نماز بخواند، بلکه منظور جبران ما فات است با عذاب جهنم؛ یعنی مثلا اگر کسی اعتقاد سالمی داشته باشد و مستحق بهشت باشد، اما در عین حال گناهان کبیره ای را هم مرتکب شده، در این صورت به وسیله عذاب و جهنم آن گناهان یا آن کمبودها را جبران میکنند و بعد از اینکه تاوان عمل خود را داد به سمت مرحله بعد حرکت میکند.
Pages