مردم و وحشت روز قيامت

18:21 - 1392/09/21

مردم و وحشت روز قيامت

وقتى انسان عملى را انجام مى دهد. عمل انجام شده به دو شكل در محكمهى وجداناش بررسى مى شود : يكى اين كه اگر عمل خير و نيكى انجام داده باشد، ميل باطنى او و سرشت متظاهره او افتخار به منصه ظهور او را دارند. تا همگان از آن به تمجيد ياد كنند.
ديگر اين كه اگر عمل خلاف شأن و شخصيت واقعى اش انجام داده باشد. به هيچ وجه اجازه نمى دهد كه ديگران از آن اطلاع يابند. و مخفيانه در وجود خود ضبط مى كند، كه در رد غضب و بى مهرى هم نوعان خود قرار نگريد.
سؤال اين است، آيا تمام اعمال ـخوب و بد انسانـ روزى به ترازوى نقد و بررسى قرار نمى گيرد؟ وقتى كه حقوق فردى در جامعه ضايع مى شود فرد متخلّف مورد بازرسى و مجازات كيفرى قرار مى گيرد، آيا در مقابل ضايع شدن حقوق خداوند، بازرسى ندارد و يا كيفرى بر آن مترتب نيست؟ وقتى كسى در دنيا خلاف قانون وضع شده عملى انجام مى دهد، ضمانت خويشان و فرد معتبر مورد قبول است، آيا در آخرت هم چنين است؟ و مى توان با تبانى از مجازات الهى فرار كرد؟
با در نظر گرفتن جنبهى اخلاقى و موعظهى نبوى در پاسخ اين سؤالات، پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) چنين مى فرمايد :
وقتى مردم صحنه قيامت را مشاهده كنند و دقت حساب و عذاب دردناك را، از نزديك ببينند، پدر به سراغ پسر مى رود و مى گويد : پسرم من در دنيا به نفع تو كار مى كردم و تو را بزرگ كردم و خوراكات دادم و از عرق جبين تو را اداره كردم و لباس بر تو پوشاندم و علم و ادب و قرآن به تو آموختم و همسرى برايت اختيار نمودم و تو را برخود مقدم داشتم و مالم را پس از مرگ برايت گذاشتم، پسر مى گويد : پدر جان درست مى گويى ، حالا چه حاجتى دارى ؟ پدرش مى گويد : پسرم ميزان اعمالم سبك است و گناهانم مى چربد و فرشتگان مى گويند : به يك حسنه نيازدارى تا نجات يابى . اينك مى خواهم كه حسنهاى به من ببخشى تا ميزانم سنگين شود. پسر مى گويد : نه واللّه پدر! من هم مثل تو مى ترسم و نمى توانم حسنهاى به تو بدهم، اين جاست كه پدر با چشم گريان و پشيمان از خدماتى كه در دنيا در حق او رواداشته باز گردد. و اين است معناى كلام خدا : «فَلا أَنْسابَ بَيْـنَهُمْ يَوْمَـئِذ وَلايَـتَساءَلـُونَ ؛ (4) در اين روز خويشاوندى بين مردم نخواهد بود و از حال يك ديگر نمى پرسند.»
مادر هم نزد فرزند خود مى رود و مى گويد : آيا تو را در شكم خود جاى ندادم و حمل نكردم و از پستانم شير ندادم؟ پسر مى گويد : درست است، اينك چه مى خواهى ؟ مادر مى گويد : گناهى از گناهان مرا به گردن بگير، تا بار گناهانم كمى سبك شود و نجات پيدا كنم. فرزند مى گويد : اى مادر دست از من بردار، كه خودم گرفتارم. مادر با چشم گريان از پسر دور مى شود و كسى از حال ديگرى نپرسد. خلاصه شوهر به همين صورت نزد زن مى آيد و جواب رد مى شنود. و آيه «وَإِنْ تَدْعُ مُـثْقَلَةٌ إِلى حَمْلِها لايُحْمَلُ مِنْهُ شَى ءٌ وَلَوْكانَ ذا قُرْبى (5) ؛ و اگر ديگرى هر چند از خويشاناش باشد به سبك بارى خود طلبد، بارى از دوش بر نمى دارد.»
چنانكه در آيه ديگرى مى فرمايد :
يَوْمَ يَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أَخِـيهِ * وَأُمِّـهِ وَأبِيهِ * وَصاحِـبَتِهِ وَبَنِـيهِ * لِكُلِّ امْرِى ء مِنْهُمْ يَوْمَئِذ شَأْنٌ يُغْنِـيهِ (6) ؛
روزى كه انسان از برادر و مادر و پدر و دوست و فرزند فرار مى كند و هر كسى به كار و گرفتارى خود مشغول و از بار ديگران غافل است. (7)

 

بهترين امّت در قيامت

در عالم ششم، كه عمده بحث آن در تعاليم و معارف اسلامى چگونگى اعمال و پى گرد كردار در دنيا مى باشد، و به جرأت مى توان گفت كه عالم قيامت چگونگى خلاّقيت پروردگار و نهايت زحمات پيامبران و اوصياى آنها مى باشد، بر آن شديم كه چگونگى عملكرد امتها در دنيا و نتيجه كردار آنها را به طور اجمال بررسى كنيم :
و لذا گفته اند : «لا تركنوا إلى الدنيا فإنّها غدّارة خداعة كالعروس متحليه العيون ناظره و النفوس لها عاشقه؛ رغبت پيدا نكنيد به سوى دنيا كه غدار و مكاراست، خود را مثل عروس زينت مى كند، چشم به سوى او نگاه مى كند و نفسها عاشق او مى شوند.» و روز قيامت كه مى شود دنيا را به صورت پيره زنگيسسفيد بسيار بد تركيب به صحراى محشر مى آورند. به مردم مى گويند : اين را مى شناسيد؟ مى گويند از شناختن اين عجوزه به خدا پناه مى بريم.
و جواب مى رسد : اين دنياست كه براى خاطر او با هم دشمنى مى كرديد، حسد مى ورزيديد و قطع رحم مى كرديد و... پس او را به طرف جهنّم مى برند و ندا مى زند : اتباع و دوستان من چه شدند؛ عاشقان من كجايند؟ پس خداوند مى فرمايد : متابعان و دوستداران او را به او ملحق كنيد. (8)
و مولانا در اوصاف بغض دنيا مى سرايد :
صدهزاران ابليس و بلعم در جهان *** اين چنين بوده است پيدا و نهان
اين دو را مشهور گردانيد اله *** تا كه باشند اين دو بر باقى گواه
«كُنْتُم خَيَر اُمَّة اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعْروفِ وَ تَنْهَونَ عَنِ الْمنكَر وتُؤْمِنُونَ بِاللهِ؛ (9) شما ـ مسلمانان ـ بهترين امّتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شدهايد؛ ـ چه اين كه ـ امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و به خدا ايمان داريد.»
يعنى شما بهترين امّت و جماعتى بوديد كه براى مردم آفريده شديد به جهت صدور اعمال حسنه و يا آن كه در ميان شما امر به معروف و نهى از منكر كه پايدارى دين از آن سرچشمه مى گيرد پا برجاست. و از مهمترين خصيصه اين امّت اين است كه از پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) متابعت مى كنند و آداب و اخلاق آن حضرت را سرمشق خود قرار مى دهند و در سلك و پيرو او مى باشند. و علامه مجلسى مى نويسيد : «اِنْ الله سبحانه اعطى هذه الامّة مرتبة الخليل و مرتبة الكليم و مرتبة الحبيب ؛ (10) خداوند به اين امّت مرتبه و مقام سه پيغمبر اولواالغزم؛ ابراهيم، موسى و حبيب خود خاتم انبياء (صلى الله عليه وآله وسلم) را عطا كرد.»
راوى گويد : با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) از راهى مى گذشتيم ؛ مردى را ديديم در زير درختى نماز مى خواند و مى گويد : «يا ربّ اجعلنى من امة المرحومة» رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : «برو سلام مرا به اين مرد برسان.» گويد : رفتم و سلام آن حضرت را به او رسانيدم، گفت : برو خدمت آن حضرت و عرض كن، برادر شما خضر است كه از خداوند درخواست مى كند خدا او را از امّت شما گرداند. (11)
خداوند به مقام و منزلت حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) مقامى به اين امّت داده كه به هيچ كدام از امّتهاى گذشته نداده ـ اين مقامات در كتب تفسيرى و روايى بسيار آمده كه از اطاله بحث ما خارج است ـ و به طور اجمال به چند نمونه اشاره مى شود :
1. خداوند به دعاى پيغمبر آخرالزّمان (صلى الله عليه وآله وسلم) ده امر مشكل را از اين امّت برداشت : آن جا كه مى فرمايد : «رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَنْيا اِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذيِنَ قَبلِنا؛ (12) پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آنچنان كه ـ به خاطر گناه و طغيان ـ بركسانى كه پيش از ما بودند، قراردادى» .
2. ايام و ليالى براى اين امّت قرار داده كه اگر يك روز يا يك شب را مواظبت در عبادت نمايند، ثواب چندين سال عبادت براى آنها ثبت مى شود. مثل احياى شب قدر، شب عرفه، شب عاشورا و... .
3. يكى ديگر از تفضلات خداوند براين امّت اين كه براى هر عبادت مشكلى بدل آسانى قرار داد كه همه و در تمام شرايط سنى بتوانند انجام دهند.
4. در اعمال جزيى ثوابهاى كلى قرار داد. مثل عيادت مريض، تشييع جنازه و... .
5. تمام زمين را براى اين امّت مسجد قرار داد؛ يعنى همه جا مى توانند نماز بخوانند، و به عبادت خداوند مشغول باشند؛ ولى براى امّتهاى گذشته اين طور نبود.
حضرت خديجه (عليها السلام) از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره روز قيام؛ وقتى كه اعمال بندگان به خداوند عرضه مى شود، سؤال نمود. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بعد از استعماى سؤال گريه كرد. خديجه عرض كرد : يا رسولالله چرا گريه مى كنى ؟! آن حضرت فرمود : «از وسعت رحمت خداوند در آن روز بر بندگاناش. اى خديجه! روز قيامت چون بنده را نزد خدا حاضر كنند، خطاب مى رسد؛ اى بنده من! ياددارى فلان روز و فلان شب چه كردى ؟! بنده عرض مى كند، بلى ، پروردگارا. پس يكى از گناهان او را به او اظهار مى كنند و اقرار مى كند، تا به گناهانى مى رسد كه در كمال قباحت باشد، پس بنده سر خجالت، به زير اندازد و عرق بر صورت او جارى شود. خداوند مى فرمايد : اى بنده من! چرا جواب نمى گويى . عرض مى كند : خدايا! شرمسارم، نمى توانم جواب گويم. خطاب مى رسد : اى بنده من! تو با اين كه گناه كار ولئيمى ، از من شرم مى كنى ، ولى من با كريمى خود چگونه از تو شرم نكنم. اى بنده من! تو را حياى ندامت و پشيمانى است و مرا حياى كرم. گناه ميان دو حياه بقايى ندارد. پس خداوند به كرم خود بنده را مى آمرزد و داخل بهشتاش مى كند. (13)
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) از پدران خود از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) حديث نمود، كه هر پيغمبرى را دعايى مستجاب است كه انبياى گذشته در دنيا از خدا خواستند و به آنها داده شد. امّا من اين دعا را براى گناهكاران امتم در روز قيامت ذخيره كرده ام.
پيامبر كسى را شفاعتگر است *** كه بر جاده شرع پيغمبر است
حضرت رسولاللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند : «اذا كان يوم القيامة انبت الله لطائفة من امّتى اجنحة فيطيرون من قبور هم إلى الجنان ؛ (14) چون روز قيامت شود مى روياند حضرت حق تعالى براى طايفهاى از امّت من بالهايى را كه از قبرهاى شان پرواز به بهشت مى كنند و در آن سير مى كنند و به ناز و نعمت بهشت هرگونه كه خواسته باشند مشغول مى شوند.
پس ملائك مى گويند : آيا شماها حساب را ديديد؟ گويند : با ما حسابى نبود.
پس مى گويند : آيا از پل صراط گذشتيد؟ گويند : ما پل صراط را نديديم.
پس گويند : آيا جهنّم را ديديد؟ گويند : ما جهنّمى را نديديم.
پس ملائك گويند : از كدام امّتان هستيد؟ گويند : از امّت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) و گويند : شما را قسم به ذات اقدس خداوند مى دهيم بگوييد اعمالتان در دنيا چه بوده است؟ پس گويند : ما دو خصلت داشتيم، كه خداوند ما را به فضل و رحمتاش به اين مقام رسانيد.
ملائك پرسند : چه بود آن دو خصلت؟ گويند : ما چون در خلوت بوديم از اين كه خدا را معصيت كنيم، حيا مى كرديم و از آنچه كمى براى ما قسمت كرده بود راضى بوديم.
پس ملائك مى گويند : سزاوار است براى شما چنين نعمت و مقامى .