مسئوليت فرزندان در مقابل والدین(2)

15:39 - 1395/06/03

عبد الكريم پاك‌نيا تبريزي 
اشاره
در شمارة گذشته قسمتي از موضوع «مسئوليت فرزندان در قبال پدر و مادر» مورد بحث و بررسي قرار گرفت و در آن به برخي از مسئوليتهاي فرزندان در قبال پدر و مادر از جمله: «توجه به جايگاه مادر»، «توجه به منزلت پدر»، «تكريم والدين»، «حفظ آبروي پدر و مادر» و... اشاره شد؛ اكنون ادامة اين مبحث ارائه مي‌گردد:
5. بذل دارایی
چون فرزندان صالح و با ايمان مي‌دانند كه هستي آنان از پدر و مادر است، لذا علاوه بر اينكه وجودشان را در خدمت پدر و مادر قرار مي‌دهند، در بذل اموال خود به والديننيز هيچ‏گونه مضايقه‌اي ندارند.
امام رضا(علیه السلام) مي‌فرمايد: بر تو باد كه از پدرت اطاعت كني و به وي نيكي نمايي. در مقابل او خضوع و تواضع كن و تكريم و تعظيمش نما! سعي كن هميشه صداي خود را از صدای او پايين‌تر بياوري؛ زيرا پدر،‌ اصل و ريشة تو است و تو شاخه‌اي از او هستي. اگر پدر نبود، تو به‌وجود نمي‌آمدي، پس براي والدين خود جان و مال و مقام خود را بذل كنيد! 
در روايتي آمده است: «أنْتَ وَ مَالُكَ لِأبِيكَ؛  تو و اموالت براي پدرت هستید.»
حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مي‌فرمايد: فرزندان شما هديه‌اي از طرف خدا بر شما هستند. خداي متعال به هر كس كه بخواهد، دختر هديه مي‌دهد و به هر كس بخواهد، پسر. هرگاه شما نياز داشته باشيد، فرزندانتان و اموالشان براي شما است. 
از جمع بندي اين روايات چنين برمي‌آيد كه فرزندان وظيفه دارند در رفع نيازهاي اقتصادي پدر و مادر خويش تلاش نمايند و مشكلات آنان را حل كنند و اموالشان را در جهت آسايش و رضايت آنان به كار گيرند.
امام صادق(علیه السلام) در تفسير آية ((وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً)) مي‌فرمايد: «الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ‏ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْه»؛  احسان به والدين اين است كه با آنها نيكو معاشرت كني تا مجبور نشوند چيزي را كه نياز دارند، از تو بخواهند.» 
از منظر فقهاي اسلامي، رفع نيازهاي والدين بر فرزندان متمكّن واجب است، و اگر پدر و مادر نتوانند خود را اداره كنند، نفقة آنان بر فرزند لازم مي‌شود. در صورت فوت فرزندان يا عدم تمكّن آنان، اين وظيفه به عهدة نوه‌هاي آنان مي‌باشد.
در متون فقهي آمده است: اگر پدر و مادر از كار افتاده شوند و دارايي نداشته باشند، نفقة آنان بر اولادي كه تمكّن دارند، نوه‏ها، و به ترتيب طبقات، هر چه پايين‌تر روند، پسري باشند يا دختري، واجب است. 
پسر ثروتمند و پدر فقیر
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمود: پیرمردی گریه کنان دست پسرش را گرفته، نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه آورد و به ایشان گفت: ای رسول خدا! این پسر من است که در کوچکی او را غذا داده‏ام و با عزّت و احترام بزرگ کرده‏ام و تمام خواسته‏هایش را برآورده‏ام و با مال و ثروتم به او کمک کرده‏ام تا اینکه قوی، ثروتمند و غنی گردیده و من در راه پرورش وی به ضعف و پیری رسیده‏ام که مشاهده می‏فرمایید! در مقابل این همه زحمت، این پسر به من هیچ گونه کمک مالی نمی‏کند! 
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به جوان کرد و فرمود: چه می‏گویی؟ 
جوان گفت: من مالی بیش‏تر از خرج و مخارج خود و عیالم ندارم تا به او کمک کنم. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به پیرمرد فرمود: چه می‏گویی؟
گفت: دروغ می‏گوید. انبارهایی پر از گندم، جو، خرما، کشمش و کیسه‏های زیادی پر از طلا و نقره دارد. 
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به پسر فرمود: جوابت چیست؟
پسر گفت: ذره‏ای از آن چیزهایی را که او ادعا می‏کند، ندارم. در اینجا پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اتَّقِ اللَّهَ يَافَتَى! وَ أَحْسِنْ إِلَى وَالِدِ كَالْمُحْسِنِ إِلَيْكَ يُحْسِنِ اللَّهُ إِلَيْكَ؛  از خدا بترس ای جوان! و نسبت به پدر مهربانت که این همه به تو نیکی و احسان کرده، نیکی و احسان کن، تا خدا نیز به تو احسان کند!»
جوان گفت: من چیزی ندارم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ما خرج این ماه پدرت را می‏دهیم؛ اما از ماه بعد خودت خرجش را بده. سپس به اسامه فرمود: به این پیرمرد صد درهم برای خرج یک ماه خود و خانواده‏اش عطا کن، اسامه نیز داد. بعد از یک ماه پیرمرد همراه پسرش خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و باز پسر گفت: چیزی ندارم.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: تو ثروت زیادی داری؛ ولی امروز را به شب می‏رسانی، در حالی که فقیر و ذلیل شده‏ای، به طوری که از پدرت فقیرتر خواهی شد و چیزی در بساطت نخواهد ماند.
پسر برگشت و رفت. پس ناگهان دید همسایه‏های انبارهایش جمع شده‏ اند و می‏گویند: انبارهایت را هر چه زودتر خالی کن که از بوی گندش بسیار ناراحتیم. سپس به سراغ انبارهایش رفت و با کمال تعجب دید که تمام گندمها، جوها، خرماها و کشمشها گندیده ‏اند و تباه گشته ‏اند. همسایه‏ ها او را تحت فشار قرار دادند تا هر چه زودتر آنها را خالی کند.
جوان نیز کارگران بسیاری را با مزد زیاد اجیر کرد و تمام کالاهای فاسد شده را به منطقه‏ای دور از شهر منتقل کرد. به دنبال آن، جوان سراغ کیسه‏ های طلا و نقره رفت تا مزد کارگران را بدهد؛ اما ناگهان دید تمام آنها مسخ شده و به سنگ بی‏ارزش تبدیل شده‏اند. وقتی کارگران چنین دیدند، دامنش را رها نکردند، تا اینکه مجبور شد تمام خانه و لوازمش را از قبیل فرش، لباس و... فروخت و مزد کارگران را پرداخت و از آن همه دارایی، چیزی برایش باقی نماند و محتاج و فقیر گشت. پس از اندک زمانی بر اثر ناراحتیهای روحی و فکری لاغر و مریض شد.
بعد از این حادثه، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای کسانی که عاق پدر و مادرانتان هستید! از این پیشامد عبرت بگیرید و بدانید همان طور که در دنیا اموالش تباه گشت، عوض آنچه از درجات، که در بهشت برایش فراهم بود، درکاتی در دوزخ برای او مقرّر گردید. 
رعایت خانواده در کنار والدین!
در اینجا لازم است اشاره شود که اگر در این روایات سخن از بذل مال به والدین است، به این معنا نیست که فردی به ادعای خدمت به پدر و مادر، حقوق سایر افراد یا بیت المال را تضییع کند، بلکه باید تمامی حقوق افراد تحت تکفل خود( اعم از والدین، همسر و فرزندان) را ایفاد کند.
امام صادق(علیه السلام) همسر و فرزند را در ردیف پدر و مادر، واجب النفقه شمرده، و آنجا که از ایشان در مورد کسانی که واجب‏النفقة انسان هستند، سؤال می‏شود، می‏فرماید: «اَلْوَلَدانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوجَةُ؛  پدر و مادر، فرزند و همسر.»
6. حق‏شناسی و سپاسگزاری
تشکر از ولی نعمت امری فطری است و عقلای عالم نیز روی آن تأکید دارند. اساساً انسان از کسی که قدردان نعمتها نباشد، خوشش نمی‏آید و او را فردی جاهل، بی‏ادب، بی‏فرهنگ و دور از انسانیت قلمداد می‏کند و در مقابل، شکرگزاری و قدرشناسی امری پسندیده تلقی می‏شود. به همین جهت، خدای متعال با یادآوری زحمات والدین، فرزندان را به حق‏شناسی و قدردانی از آنان دعوت می‏کند و می‏فرماید: ((وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَ هْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في‏ عامَيْنِ أَنِا شْكُرْلي‏ وَ لِوالِدَيْ كَإِلَيَّ الْمَصيرُ))؛  «و ما به انسان دربارة پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه‏ای را متحمل می‏شد)، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می‏یابد؛ (آری، به انسان توصیه کردیم) که برای من و پدر و مادرت شکر به‏جا آور که بازگشت همه به سوی من است!»
و در سورة احقاف می‏فرماید: (و وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّي إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتي أَنْعَمْتَ))؛  «ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی بارداری حمل می‏کند و با ناراحتی بر زمین می‏گذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است. تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد، می‏گوید: پروردگار! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی، به جا آورم و کار شایسته‏ای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان. من به سوی تو باز می‏گردم و توبه می‏کنم، و من از مسلمانانم!»
مادر در این سی و سه ماه (دوران حمل و دوران شیرخوارگی) بزرگ‏ترین فداکاری را هم از نظر روحی و عاطفی، و هم از نظر جسمی، و هم از جهت خدمات در مورد فرزندش انجام می‏دهد.
جالب اینکه در آغاز، دربارة هر دو توصیه می‏کند؛ ولی به هنگام بیان زحمات و خدمات روی زحمات مادر تکیه می‏نماید تا انسان را متوجه ایثارگریها و حق عظیم او سازد. سپس می‏گوید: توصیه کردم که هم شکر مرا به‏جای آورید و هم شکر پدر و مادر را.
شکر مرا به‏جا آور که خالق و منعم اصلی تو منم و چنین پدر و مادر مهربانی را به تو داده‏ام و نیز شکر پدر و مادرت را که واسطة این فیض و عهده‏دار انتقال نعمتهای من به تو می‏باشند.
و چقدر پر معنی است که شکر پدر و مادر درست در کنار شکر خدا قرار گرفته. در پایان آیه با لحنی که خالی از تهدید و عتاب نیست، می‏فرماید: بازگشت همه به سوی من است.
آری، اگر در اینجا کوتاهی کنید، در آنجا تمام این حقوق، زحمات و خدمات مورد حساب دقیق قرار می‏گیرد و باید از عهدة حساب الهی در مورد شکر نعمتهایش، و همچنین در مورد شکر نعمت وجود پدر و مادر و عواطف پاک و بی‏آلایش آنها برآیید.
بعضی از مفسران در اینجا به نکته‏ای توجه کرده‏اند که در قرآن مجید بر رعایت حقوق پدر و مادر کراراً تأکید آمده است؛ اما سفارش نسبت به فرزندان کم‏تر دیده می‏شود (جز در مورد نهی از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت استثنایی در عصر جاهلیت بوده است).
این به خاطر آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان کم‏تر ممکن است فرزندان را به دست فراموشی بسپارند. در حالی که زیاد دیده شده که فرزندان، پدر و مادر را، مخصوصاً به هنگام پیری و از کارافتادگی فراموش کنند، و این دردناک‏ترین حالت برای آنها و بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب می‏شود.
امام رضا(علیه السلام) فرمود: خدای متعالی فرمان داده که بندگانش از او و از پدر و مادرشان سپاس‏گذاری و تشکر نمایند، پس هر کس پدر و مادرش را شکرگزار نباشد و به زحمات آنان ارج نگذارد، در واقع از خدای خویش نیز سپاس‏گذاری نکرده است. 
در حدیث دیگری آمده است: مردی مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته، به طواف مشغول بود. در همین هنگام خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و عرض کرد: «هَلْ اَدَّیْتُ حَقَّهَا؛ آیا حق مادرم را ادا کرده‏ام؟!» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جواب فرمود: «لَا وَ لَا بِزَفرَةٍ وَاحِدَةٍ؛ نه، حتّی یک نفس او را جبران نکرده‏ای!» 
در این روایت به اهمیت حقوق مادر بیش‏تر تأکید شده است و شرح درد و زنجهای مادر در راه پرورش فرزند به خاطر این است که محسوس‏تر و ملموس‏تر است، و زحمات مادر در مقایسه با پدر از اهمیت بیش‏تر برخوردار است. به همین دلیل در روایات اسلامی در مورد مادر تأکید بیش‏تری شده است.
در مورد حق شناسی از والدین در کتابهای تاریخی، ادبی و دینی سخنان فراوانی آمده است که چند مورد را در اینجا اشاره می‏ کنیم:
1. تو آنی که از یک مگس رنجه‏ای
سعدی در بوستان، ضرورت قدرشناسی از مادر را چنین یادآور می‏ شود:
جوانی سر از رأی مادر بتافت

دل دردمندش در آذر بتافت

چو بیچاره شد پیشش آورد مهد

که ای سست مِهرِ فراموش عهد

تو آنی که از یک مگس رنجه‏ای

که امروز سالار و سرپنجه‏ای 

2. شاهزادة فراموش کار
فرزند یکی از سران کشورهای غربی در خاطرات خود می‏ گوید: سالها پیش، در ساعات بعد از نیمه شب مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: مادرت می‏ خواهد تلفنی با شما صحبت کند. خیلی تعجب کردم. این چه کار مهمی است که در این موقع مرا از خواب بیدار کرده‏اند. خواب‏آلود پای تلفن رفتم. مادرم بدون مقدمه گفت: سلام پسرم! به تو تبریک می‏گویم. امشب، شب تولد توست. با اوقات تلخی جواب دادم: همین؟! این موقع مرا از خواب بیدار کردی که شب تولد من است؟ گفت: مگر ناراحت شدی؟ گفتم: البته که ناراحت شدم. مادرجان! این کار را می‏ توانستی فردا صبح انجام دهی. 
مادرم با خنده گفت: ناراحت نشو عزیزم! 29 سال پیش از این (وقتی ترا حامله بودم)، درست در همین ساعت مرا از خواب خوش بیدار کردی. درد شدیدی عارضم کردی. اهل منزل و همسایه را هم از خواب بیدار کردی. مرا مجبور کردی بیمارستان بروم. 
دکترها و پرستارها دورم جمع شدند که چه شده؟ چه خبر است؟ معلوم شد آقازاده می‏خواهند تشریف بیاورند، در حالی که سرکار صبر نکردید صبح روز بعد تشریف بیاورید و بی‏جهت عده‏ای را از خواب خوش محروم نسازید. 
7. اطاعت مشروط
طبق دستور آیات و روایات باید از والدین اطاعت کرد. هم چنانکه امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمود: «فَحَقُّ الوَالِدِ عَلَی الوَلَدِ اَنْ یُطِِعَهُ فِی کُلِّ شَیءٍ إِلَّا فِی مَعصِیَةِ اللهِ سُبحَانَهُ؛  حق پدر بر عهدة فرزند این است که از او در همه چیز اطاعت کند، جز معصیت خدا.»
فقهای بزرگ اسلامی در مورد لزوم اطاعت والدین احکامی را مطرح  کرده‏اند که برخی از آنان عبارت‏ اند از: 
1. در صورتی که پدر و مادر به مسافرت فرزندشان راضی نباشند و اجازه ندهند، سفرهای مباح و مستحبی بر فرزند حرام است. البته این حکم در دو مورد استثنا شده: برای طلب علم و برای تجارت و کسب درآمد. در این دو مورد اگر در شهر خود طلب علم و تأمین معاش مقدور نباشد، می‏تواند بدون اجازة والدین نیز مسافرت کند.
2. اطاعت آنان در هر حال بر فرزندان لازم است و آنان اگر بر هر کار مباح و حتی شبهه‏ناکی دستور دهند، فرزند باید اطاعت کند؛ زیرا اطاعت آنان واجب و ترک شبهه مستحب است.
3. والدین می‏توانند فرزندشان را از جهاد منع کنند، مگر اینکه جهاد عیناً بر فرزند واجب باشد. در روایت آمده است: مردی می‏خواست به جهاد برود. وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) متوجه شدند او پدر و مادر سالمندی دارد که با اعزام فرزندشان به جهاد راضی نیستند فرمود: اگر دنبال اجر و پاداش معنوی می‏گردی، به سوی والدینت برگرد و با آنان رفتار نیکو داشته باش. سپس حضرت سوگند یاد کرد که: «فَوَ الَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ لَأنسُهُمَا بِکَ یَوماً وَ لَیلَةً خَیرٌ مِن جِهَادِ سَنَةٍ؛  ... .»
از منظر فقهای بزرگوار امامیه، پدر و مادر می‏توانند فرزندان خود را از انجام واجبات کفایی و عبادات مستحبی، منع کنند. امام خمینی(قدس سره) در پاسخ جوانی که پرسیده است: 
اینجانب جوانی 27 ساله دارای زن و دو فرزند می‏باشم و به تدریس دینی و قرآن در دورة راهنمایی مشغولم. از آنجا که اشتیاق فراوانی به جبهه دارم و مادرم به جز من سرپرستی ندارد و با رفتن من به جبهه موافق نیست، آیا تکلیف شرعی من چیست؟ باعث تشویق و نگرانی من شده و بر دین خود ترسانم؟!
امام(قدس سره)در پاسخ فرمودند: اگر مادر از رفتن شما اذیت می‏شود و رفتن به جبهه بر شما لازم و متعیّن نشده، مراعات حال او را بنمایید و بستگی به نیاز جبهه دارد. 
4. اگر والدین فرزند را که در حال انجام نماز مستحبّی است صدا کنند لازم است نمازش را قطع کرده، متوجه پدر و مادر شود. امام کاظم(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا کَانَ فِی الصَّلَاةِ فَدَعَاهُ الوَالِدُ فَلیُسَبِّح وَ إِذَا دَعَتهُ الوَالِدَةُ فَلیَقُل لَبِّیکِ؛  اگر پدر در حال نماز فرزندش را صدا کند، فرزند با تسبیح او را پاسخ بگوید و اگر مادرش صدا زند، لبیک گفته و به او توجه نماید.»
5. باید تا حد امکان از آزار و اذیت مادر جلوگیری نماید، چه رسد به اینکه خود آنها را آزار و اذیت کند.
6. عهد و قسم را با اجازة پدر و مادر انجام دهد.
مرحوم ملا احمد نراقی(رحمه الله) می‏نویسد: «اما غیر واجبات، از افعال مباحه و مستحبه، پس اگر در ترک آنها ضرری معتدٌبه به او نباشد، ظاهر آن است که خلافی در میان علما در وجوب اطاعت والدین نباشد و هرگاه والدین یا یکی از آنها امر به ترک آن کنند مخالفت در آن حرام است. و اگر در آن ضرری باشد که معتدٌبه است، بعضی از علما اطاعت در آن را واجب نمی‏دانند و اطلاق کلام بعضی دیگر دلالت می‏کند بر وجوب فرمانبرداری و حرمت مخالفت ایشان در مباحات و مستحبات مطلقا. و از کلام پدر بزرگوارم (قدس سره) در «جامع السعادات» نیز چنین مستفاد می‏شود و ترجمة کلام ایشان این است که: بالجمله اطاعت والدین و طلب رضای ایشان واجب است. پس، از برای فرزند جایز نیست که مرتکب هیچ یک از افعال مباحات و مستحبات شود، بدون اذن ایشان. 
در روایت آمده است: مردی از یمن به محضر حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده بود که با آن حضرت به جهاد برود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن جوان فرمود که برگرد و از پدر و مادر خود کسب اجازه کن! اگر اذن دادند، جهاد کن؛ و الا تا می‏توانی با آنان نیک رفتار کن، مطمئناً این عمل برای تو بهتر است از اطاعت تمام دستورات خدا بعد از توحید. 
شرایط اطاعت
در رعایت حقوق والدین باید به دو نکتة دقیق توجه شود:
1. استقلال اعتقادی
هرگز نباید رابطة انسان و پدر و مادرش، مقدم بر رابطة او با خدا باشد، و هرگز نباید عواطف خویشاوندی او بر اعتقاد مکتبی‏اش حاکم گردد.
گاهی پدر و مادر به گمان اینکه سعادت فرزند را می‏خواهند، تلاش می‏کنند که او را به عقیدة انحرافی خود بکشانند، و این در مورد پدران و مادران زیادی دیده می‏شود.
وظیفة فرزندان در این‏گونه موارد این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند، و استقلال فکری خود را حفظ کرده، عقیدة توحید را با هیچ چیز معاوضه نکنند. اگر چه نباید بی‏احترامی کنند.
2. رعایت اعتدال
از آنجا که ممکن است این فرمان، این توهّم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، باید شدّت عمل و بی‏حرمتی به خرج داد، لذا بلا فاصله اضافه می‏کند که عدم اطاعت آنها در کفر و شرک، دلیل بر قطع رابطة مطلق با آنها نیست؛ بلکه در عین حال با آنها در دنیا به طرز شایسته‏ای رفتار کن: ((وَ صَاحِبهُمَا فِی الدُّنیَا مَعرُوفاً)).
از نظر دنیا و زندگی مادی با آنها محبت و ملاطفت کن و از نظر اعتقاد و برنامه‏های مذهبی، تسلیم افکار و پیشنهادهای آنها نباش. این درست نقطة اصلی اعتدال می‏باشد که حقوق خدا و پدر و مادر در آن جمع است. 
8. دوران پیری و ناتوانی والدین
یکی از علل نابسامانیهای اجتماعی جوامع صنعتی عصر ما، متلاشی شدن نظام خانوادگی است که نه احترامی از سوی فرزندان وجود دارد، نه محبتی از سوی پدران و مادران، و نه پیوند مهر و عاطفه‏ای از سوی همسران.
منظرة دردناک آسایشگاه‏های بزرگسالان در این جوامع نشانگر پدران و مادران ناتوانی است که از کار افتاده و از خانواده طرد شده‏اند، و شاهد بسیار گویایی بر این حقیقت تلخ است.
مردان و زنانی که بعد از یک عصر خدمت و تحویل فرزندان متعدد به جامعه، در ایامی که نیاز شدیدی به عواطف فرزندان و کمکهای آنها دارند، به کلی تنها می ‏شوند، و در انتظار مرگ روز شماری می‏کنند، و چشم به در دوخته‏اند که آشنایی از در درآید. انتظاری که شاید در سال یک یا دو بار بیش‏تر به سر نمی‏آید! به راستی تصور چنین حالتی زندگی را برای انسان از همان آغازش تلخ می‏کند و این است راه و رسم دنیای مادی و تمدّن منهای ایمان و مذهب. 
آسایشگاه سالمندان یا آغوش خانواده؟!
خدای متعال با اشاره به حساسیتها و ناملایمات دوران سخت پیری می‏فرماید: ((وَ قَضَی رَبُّکَ ألَّا تَعبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالوَالِدَینِ إِحسَاناً إِمَّا یَبلُغَنَّ عِندَکَ أحَدُهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا اُفٍّ وَ لَا تَنهَرهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَولاً کَرِیماً))؛  «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کم‏ترین اهانتی به آنها روا مدار و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف، سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!»
از جملة ((إِمَّا یَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ اَحَدُهُمَا اَو کِلَاهُمَا))؛ در این آیه می‏فهمیم که پدر و مادر در هنگام پیری باید در کنار فرزندان باشند، نه در جایی دور از فرزندان. بنابراین، شایسته نیست که یک مسلمان والدین خود را در خانة سالمندان قرار دهد، مگر چاره‏ای به غیر از این نداشته باشد.
«ابراهیم بن شعیب» به امام صادق(علیه السلام) فرمود: پدری بسیار پیر و ناتوان دارم. او را به دوش می‏کشم و برای قضای حاجت بیرون می‏برم. امام فرمود: هر چه می‏توانی به پدرت خدمت کن و حتی خودت با دستت لقمه در دهان او بگذار که این کار وسیلة نجات تو از آتش دوزخ خواهد بود. 
مردی به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشت: یا رسول الله! من به جهاد در راه خدا شوق و علاقة شدیدی دارم. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پس در راه خدا جهاد کن، که که اگر در میدان جنگ حق علیه باطل کشته شوی، زندگی جاوید یافته، نزد خدا روزی خواهی خورد و اگر در این راه بمیری، پاداش تو بر عهدة خدا خواهد بود و اگر از میدان جنگ سالم بازگردی، از گناهان پاک می‏شوی، همانند روزی که از مادر متولد شدی.
وی گفت: یا رسول الله! من پدر و مادر پیری دارم که به من انس گرفته‏ اند و دوست ندارند من به میدان جهاد بروم. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در این صورت نزد پدر و مادرت بمان و ملازم و مواظب آنان باش! سوگند به آن خدایی که جانم در دست او است! یک شبانه روز خدمت کردن و انس با پدر و مادرت، از یک سال جهاد در راه خدا با فضیلت ‏تر است. 
پاداش مادری ناتوان در دوران پیری!
پیرزنی که توسط فرزندانش در یکی از خیابانهای تهران رها و سرگردان شده بود، گریان و نالان چنین گفت: بچه‏ ها بی‏وفا و سنگدل شده‏ اند. این روزها که آفتاب عمرم لب بام و پایم کنار گور است، از خانه بیرونم کرده‏اند، می‏گویند: تو دیگر پیر و عاطل شده‏ای، ما لَلِة  تو نیستم! من حالا چه کار کنم؟ توی این شهر بزرگ نه جایی دارم، نه کسی را می‏شناسم، حتی سگهای ولگرد کوچه و خیابان نیز یک پیرزن هفتاد ساله را به لانة خود راه نمی‏دهند... در حالی که اشک از چشمان پیر سالخورده سرازیر بود، ماجرایش را برای افسر نگهبان چنین تعریف کرد.
.... یک عمر خون جگر خوردم تا بچه‏هایم را بزرگ کردم. از خون و استخوانم برای آنها مایه گذاشتم. لباس عروسی و دامادی تنشان کردم. گفتم دیگر نفسی راحت می‏کشم و دوران خوشی و نیکبختی‏ام فرا رسیده است؛ ولی افسوس! می‏گویند: پیر شده‏ای و غیر از دردسر برای ما چیزی نداری. ما که سند نداده‏ایم تا آخر عمر جور تو را بکشیم!!!
این در حالی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خدمت به پدر و مادر را از جهاد بالاتر و نگاه محبت ‏آمیز به صورت آنان را عبادت می ‏داند و می‏ فرماید: اگر روزی صد مرتبه به صورت پدر و مادرت نگاه کنی، باز عبادت محسوب شده، برای هر نگاهی ثواب یک حج مقبول منظور می‏ شود.
ابوذر غفاری می‏گوید: از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: نگاه به چهار چیز عبادت است: 1. نگاه به چهرة علی بن ابی‏طالب(علیه السلام)؛ 2. نگاه مهرآمیز به چهرة پدر و مادر؛ 3. نگاه به قرآن؛ 4. نگاه به کعبه. 
امام باقر(علیه السلام) می‏فرماید: مردی به حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: یا رسول الله! پدر و مادرم به سن پیری و شکستگی رسیده‏ اند تا اینکه پدرم از دنیا رفت و مادرم به حدی پیر و ناتوان شده است که غذا را نرم می‏کنم و در دهانش می‏ گذارم و او را همانند طفل شیرخوار قنداق می‏کنم و در میان گهواره می‏گذارم و می‏ جنبانم تا خوابش ببرد. پس از آن کارش به جایی رسید که از من چیزی درخواست می‏کرد، نمی‏دانستم چه می‏گوید و چه می‏خواهد! و خلاصه آنچه از دستم بر می‏آید، در مورد وی مضایقه نمی‏کنم، یا رسول الله! آیا حق مادرم را ادا کرده‏ام؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لَا وَ لَا بِزَفرَةٍ مِن زَفَرَاتِهَا؛  نه، هرگز حتی یک ناله از ناله‏های او را جبران نکرده‏ای.»
بلی، هنگام وضع حمل که مادر مرگ را آشکارا در برابر چشمانش می‏ بیند و از شدت درد فریاد سر می‏ دهد و گاهی رنگ مرده به خود می‏گیرد، با رفتار و حرکات عادی فرزندان قابل جبران نیست، چه بسا مادرانی که قربانی فرزندان خود شده‏اند و از شدت درد در هنگام تولد فرزندانشان جان باخته‏ اند.
اساساً از منظر آیات و روایات حق مادر را ادا کردن ناممکن است، مگر لطف و عنایت خدا انسان را مدد نماید؛ ولی از آنجایی که گفته‏اند: 
آب دریا را اگر نتوان کشید

لیک به قدر تشنگی باید چشید

ولی فرزندان با ایمان باید تلاش کنند تا در حد امکان و توانایی خویش حقوق مادر را رعایت نمایند. از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد که: حق پدر چیست؟ فرمود: تا زنده است، از او اطاعت کنی و از دستوراتش سرپیچی ننمایی. سپس سؤال شد: حق مادر چیست؟ فرمود: هیهات! هیهات! که بتوانی حق مادر را ادا کنی. هر آینه اگر به اندازة ریگهای بیابان عالج (صحرایی در عربستان) و دانه‏های باران به مادر خدمت کنی و بنده‏وار خدمت او بایستی، این همه خدمات تو به اندازة زحمات وی در هنگامی که در رحم او بودی و سنگینی تو را تحمل می‏ نمود، نخواهد بود. 
پس اگر انسان بخواهد حق پدرش را ادا کند، باید تا آخر عمر در خدمت و اطاعت وی باشد و اگر بخواهد حق مادر را ادا کند، باید با تمام وجود و با همة امکاناتش، بنده‏وار در خدمت مادرش باشد، و این در حالی است که هنوز نتوانسته است حداقلِ زحمات دوران حمل مادرش را جبران نماید.
9. حقوق بعد از مرگ
از دیدگاه فرهنگ وحیانی اسلام، همچنان که پدر و مادر در حال حیات حقوقی بر عهدة فرزندان خود دارند، بعد از مرگشان نیز حقوقی به عهدة فرزندان دارند. برخی از آن حقوق به این شرح است:
الف) زیارت مزار والدین
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس قبر پدر و مادرش یا یکی از آنها را در هر جمعه زیارت کند و در کنار مزار آنان سورة یاسین بخواند، در مقابل هر حرفی که از این سوره می‏خواند، آمرزشی از سوی خدا دریافت خواهد کرد. 
آن حضرت در گفتار دیگری به فرزندانی که فقط به خاطر خدا به زیارت قبر والدین خود می‏روند، پاداش حج مقبول مژده داده، فرمودند: کسی که قبر پدر و مادر و یا یکی از آنها را با قصد قربت زیارت می‏کند، معادل یک حج پذیرفته شده ثواب برده است و هر کس پیوسته به زیارت قبر والدین خود برود، ملائکه قبر او را زیارت خواهند کرد. 
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به شعیان خود سفارش فرمودند که: به زیارت مردگانتان بروید! آنان از زیارت شما خوشحال می‏ شوند و شما بعد از دعا در حق آنان، حاجتهای خود را نیز در کنار قبر آنان از خدای متعال بخواهید. 
خود رهبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به زیارت قبر پدر و مادرش می‏رفت. نخستین بار که حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) به زیارت قبر پدرش (عبد الله) رفت، در شش سالگی بود که به همراه مادرش (آمنه) از مکه به یثرب سفر کرد و آرامگاه پدر گرامی‏اش را زیارت نمود. 
همچنین آن حضرت به همراه گروهی از مسلمانان در عصرهای پنج شنبه به زیارت قبرستان بقیع رفته، به اهل قبور سلام و رحمت می‏فرستاد. 
امام باقر(علیه السلام) می‏فرماید: هر کس به زیارت قبر مؤمنی برود و رو به قبله بنشیند و دست خود را روی قبر بگذارد و هفت بار سورة «قدر» را بخواند، علاوه بر اینکه از خوف و وحشت روز قیامت در امان خواهد بود، خدای متعال او و صاحب قبر را می ‏آمرزد. 
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: هر مؤمنی که «آیة الکرسی» را بخواند و ثواب آن را برای اهل قبور قرار دهد، خدای متعال از هر حرف او ملکی می‏آفریند که تا روز قیامت برای آن مؤمن تسبیح می‏گویند. 
ب) قرائت قرآن برای والدین
قرآن کتاب آیین زندگی است و یک مسلمان وظیفه دارد که از دوران کودکی تا آخرین روز حیات خویش با این کتاب آسمانی آشنا شده و ارتباط همیشگی داشته باشد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: قرآن عهدنامة خدای متعال برای تمام انسانها می‏باشد. هر مسلمانی شایسته است به این عهدنامه بنگرد و هر روز پنجاه آیه از آن را تلاوت کند. 
گر چه قرآن آیین زندگی و چگونه زیستن است؛ اما آیات نورانی آن برای مردگان نیز تأثیر دارد و ثوابی را که از این طریق عاید مردگان می‏شود، در آخرت و سرنوشت آنان دخیل است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «قِرَاءَةُ القُرآنِ فِی المُصحَفِ تُخَفِّفُ العَذَابَ عَنِ الوَالِدَینِ وَلَو کَانَا کَافِرِینِ؛  قرائت کردن قرآن از روی مصحف از عذاب پدر و مادر می‏کاهد، گر چه آنان کافر باشند.» آن حضرت در گفتار دیگری فرمود: «هر که قرآن را از رو بخواند، از چشمان خود بهرة خوبی خواهد برد و سبب کاهش عذاب از والدینش نیز می‏گردد، گرچه آن دو کافر باشند.» 
در میان سوره ‏های قرآن سورة توحید برای آمرزش والدین اهمیت خاصی دارد.
امام صادق(علیه السلام) در گفتاری روح‏بخش فرمود: هر که به خدا و روز جزا ایمان دارد، خواندن سورة توحید را دنبال هر نماز واجب از دست ندهد؛ زیرا هر کس آن را بخواند، خدا خیر دنیا و آخرت را برای او فراهم می‏کند و او را به همراه پدر و مادرش و سایر فرزندان آن دو بیامرزد. 
ج) اعمال نیک به نیت والدین
یکی دیگر از وظایف فرزند بعد از مرگ والدین برای جلب رضایت آنان و شادی روحشان این است که از انجام اعمال نیک دریغ نورزند، به این ترتیب که دوستان آنان را مورد احترام و محبت قرار دهد، نماز بخواند و ثواب آن را به پدر و مادر هدیه کند، برای آمرزش آنان دعا نماید، اگر عهد و پیمان و قول قراری دارند، به آن وفا کند، در ادای قرض آنان سهل انگاری نکند، از آشنایان و فامیلهای پدر و مادر دیدار نموده و در احسان به آنان مضایقه نکند و خلاصه هر کاری را که احساس می‏کند در راستای جلب رضایت پدر و مادر و شادی روح آنان خوب است، به نحو شایسته‏ای به انجام برساند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در روز قیامت سرآمد ابرار و نیکان کسی است که پس از مرگ پدر و مادر برای ایشان احسان و نیکی کند. حتی بنا به فرموده آن حضرت، برخی از اعمال نیک فرزندان در سرنوشت والدین بعد از مرگ آنان نیز تأثیر مثبت دارد و این عمل از بار مسئولیت فرزندان کاسته و بخشی از حقوق والدینشان را از عهدة آنان ساقط می‏کند. به‏جا آوردن نمازهای قضا و مستحبی، دعا برای والدین، عمل به عهد و پیمانهای آنان، معاشرت خوب و نیکی به فامیل و بستگان والدین، تکریم دوستان آنان از جملة این اعمال است. 
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پدر یا مادر فردی از دنیا می‏رود، در حالی که این فرزند عاق والدین بوده و حقوق آنان را به‏جا نیاورده است؛ اما بعد از مرگ آنان پیوسته به آنان دعا کرده، استغفار می‏کند. (برای آنان اعمال نیک انجام می ‏دهد) خدای متعال چنین فرزند تلاشگر را در ردیف ابرار قرار می‏ دهد. 
خوشا به حال پدران و مادرانی که فرزندانی صالح داشته باشند تا بعد از مرگشان نیز از اعمال نیک آنان بهره ‏مند شوند.
د) پرداخت بدهی
برخی از فرزندان وقتی والدینشان زنده‏اند، به آنان احسان و نیکی نمی‏کنند؛ اما پس از وفاتشان بدهی آنان را می‏ پردازند و از خدای متعال برایشان طلب آمرزش می‏نمایند. چنین فرزندانی از دیدگاه امام پنجم(علیه السلام) دربارة والدین خود نیکوکار به شمار می‏آیند. برخی دیگر در زمان حیات پدر و مادرشان نیکوکارند؛ اما بعد از مرگ آنان بدهی‏شان را نمی‏پردازند و برای آنان طلب آمرزش نمی‏کنند. خدای متعال چنین فرزندانی را عاق والدین و گنهکار می‏نویسد. 
در اینجا نقل داستانی در این زمینه مناسب می‏نماید:
خاطره‏ای از علامه امینی
علامه امینی(رحمه الله) می‏گوید: عده‏ای از تجّار خَیِّر و اهل ایمان در تهران بودند و گاهی اعمال خیر و نیک انجام می‏دادند. یکی از ایشان قطعه زمینی در یکی از مناطق مهم و حساس تهران داشت و می‏خواست که در آنجا مسجدی بنا کرده، در اطرافش مغازه‏هایی تجاری برای مسجد بسازد. یکی از رفقای دنیا دوست وی او را وسوسه کرد و به وی گفت: تو در این محل سینمایی بساز و در اطراف آن مغازه‏های تجاری درست کن و درآمد آن را در خیرات مصرف نما.
حبّ مال از یک طرف و وسوسة شیطانی از طرف دیگر، او را به ساخت سینما وادار کرد. سالها گذشت، او از دنیا رفت و اموال زیادی برای ورثه‏اش به جای ماند که از جمله همان سینما بود.
در یکی از روزها یکی از رفقای قدیمی این مرد تاجر، بازماندگان او را به خانة خود دعوت کرد. بعد از صرف غذا، میزبان به ورثة آن میت گفت: آیا می‏دانید به چه خاطر شما را دعوت کرده‏ام؟ جواب دادند: به خاطر مهربانیهای پدر ما از ما پذیرایی می‏کنی.
میزبان دوباره پرسید؟ آیا پدرتان در حق شما کوتاهی کرده است؟
گفتند: نه. ما همیشه ایشان را به خیر و نیکی یاد می‏کنیم و بر او رحمت می‏ فرستیم.
سپس میزبان شمّه‏ای از حقوق والدین بر گردن فرزند را برای ورثه بازگو کرد. به‏ویژه آنکه به آنان یادآور شد، بعد از وفات پدرتان نیاز او به شما چندین برابر شده است. در ادامه گفت: من پدر شما را چند شب قبل در شدیدترین عذاب، در خواب دیدم.
این عذاب وی به خاطر احداث سینما بود. او می‏گفت: هر وقت که فیلمی فسادانگیز در آنجا نشان می‏دهند و عده‏ای را به سوی گناه و انحراف می‏کشانند، ملائکه مرا به خاطر آن  عذاب می‏کنند. او از شما عاجزانه می‏خواست که این ساختمان را ویران کرده و او را از عذاب نجات دهید. بازماندگان آن تاجر بعد از شنیدن خواستة پدرشان سکوت کرده و با تعجب و ناراحتی به همدیگر نگاه کردند و مهلت خواستند تا تصمیم بگیرند.
هفته‏ ها گذشت و خبری نشد! این مرد دوباره از آنان دعوت کرد و بعد از پذیرایی مفصلی از نتیجة تصمیمشان سؤال کرد. بزرگ ورثه پاسخ داد: آیا پدر ما این سینما را احداث نکرده؟ 
میزبان پاسخ داد: چرا؛ ولی الآن شدیداً پشیمان است و به خاطر آن عذاب می‏کشد و از شما می‏خواهد او را از عذاب الهی نجات دهید. بزرگ ورثه گفت: او غلط کرده و باید جزای خطای خودش را متحمل شود!! ما نمی‏توانیم این ساختمان را ویران کنیم. 
مرد میزبان از جواب آنان تعجب کرد و در بهت و حیرت فرو رفت و به بدبختی و بیچارگی رفیق تاجرش تأسف خورد که چه طور بعد از اعمال خیری که انجام داده، با کار ناشایست و خلاف شرع خود، فرزندان و خود را به هلاکت دچار نموده است.
این مقاله را با دعای امام زین‏ العابدین(علیه السلام) در مورد والدین به پایان می ‏بریم که عرضه می‏دارد: «اللَّهُمَّ وَ إِن سَبَقَت مَغفِرَتُکَ لَهُمَا فَشَفِّعهُمَا فِیَّ، وَ إِن سَبَقَت مَغفِرَتُکَ لِی فَشَفِّعنِی فِیهِمَا حَتَّی نَجتَمِعَ بِرَأفَتِکَ فِی دَارِ کَرَامَتِکَ وَ مَحَلِّ مَغفِرَتِکَ وَ رَحمَتِکَ، إِنَّکَ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ، وَ المَنِّ القَدِیمِ، وَ أنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمِینَ؛  خداوندا!! اگر پدر و مادرم را پیش از من آمرزیدی، پس ایشان را شفیع من قرار ده و اگر مرا قبل از آنان مورد آمرزش قرار دادی، پس مرا شفیع ایشان بنما تا در پرتو مهربانی‏ات در سرای کرامت، و جایگاه مغفرت و رحمتت گرد آییم؛ زیرا تو صاحب فضل بزرگ و نعمت دیرین هستی و تو مهربان‏ترین مهربانانی.

برچسب‌ها: