پيام هاي سوره كهف:1- پيدا كردن رهبر دانشمند و استفاده از پرتو علم او.2- جوهره علم الهى از عبوديت 3- همواره علم را براى عمل بايد آموخت.4- در كارها نبايد عجله كرد.5- چهره ظاهر و چهره باطن اشياء و حوادث با هم تفاوت دارد.
پرسش: پيام هاي سوره كهف چیست؟
درپاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
الف- این سوره مشتمل بر پیام ها و نتایج و نکات تربیتی و اخلاقی و اجتماعی فراوانی دارد که به برخی اشاره می شود :
داستان حضرت خضر و حضرت موسی –ع-حاوی مطالب درس اموزی است که به برخی اشاره می شود :
الف- پيدا كردن رهبر دانشمند و استفاده از پرتو علم او به قدرى اهميت دارد كه حتى پيامبر اولو العزمى همچون موسى اين همه راه به دنبال او مىرود و اين سرمشقى است براى همه انسانها در هر حد و پايهاى از علم و در هر شرائط و سن و سال.
ب- جوهره علم الهى از عبوديت و بندگى خدا سرچشمه مى گيرد، چنان كه در آيات فوق خوانديم عَبْداً مِنْ عِبادِنا ... عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً.
ج- همواره علم را براى عمل بايد آموخت چنان كه موسى به دوست عالمش مىگويد مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (دانشى به من بياموز كه راهگشاى من به سوى هدف و مقصد باشد) يعنى من دانش را تنها براى خودش نمىخواهم بلكه براى رسيدن به هدف مىطلبم.
د- در كارها نبايد عجله كرد چرا كه بسيارى از امور نياز به فرصت مناسب دارد (الامور مرهونة باوقاتها) به خصوص در مسائل پراهميت و به همين دليل اين مرد عالم رمز كارهاى خود را در فرصت مناسبى براى موسى بيان كرد.
ه- چهره ظاهر و چهره باطن اشياء و حوادث، مساله مهم ديگرى است كه اين داستان به ما مىآموزد، ما نبايد در مورد رويدادهاى ناخوشايند كه در زندگىمان پيدا مىشود عجولانه قضاوت كنيم، چه بسيارند حوادثى كه ما آن را ناخوش داريم اما بعدا معلوم مىشود كه از الطاف خفيه الهى بوده است.
اين همان است كه قرآن در جاى ديگر مىگويد عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ: ممكن است شما چيزى را ناخوش داريد و آن به نفع شما
باشد و ممكن است چيزى را دوست داريد و آن به ضرر شما باشد، و خدا ميداند و شما نمىدانيد! توجه به اين واقعيت سبب مىشود كه انسان با بروز حوادث ناگوار فورا مايوس نشود در اينجا حديث جالبى از امام صادق ع مىخوانيم كه امام ع به فرزند زراره همان مردى كه از بزرگان و فقهاء و محدثان عصر خود به شمار مىرفت، و علاقه بسيار به امام و امام هم علاقه بسيار به او داشت) فرمود:
به پدرت از قول من سلام برسان، و بگو اگر من در بعضى از مجالس از تو بدگويى مىكنم بخاطر آن است كه دشمنان ما مراقب اين هستند كه ما نسبت به چه كسى اظهار محبت مىكنيم، تا او را بخاطر محبتى كه ما به او داريم مورد آزار قرار دهند، بعكس اگر ما از كسى مذمت كنيم آنها از او ستايش مىكنند، من اگر گاهى پشت سر تو بدگويى مىكنم بخاطر آن است كه تو در ميان مردم به ولايت و محبت ما مشهور شدهاى، و به همين جهت مخالفان ما از تو مذمت مىكنند، من دوست داشتم عيب بر تو نهم تا دفع شر آنها شود، آن چنان كه خداوند از زبان دوست عالم موسى مىفرمايد أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً ... اين مثل را درست درك كن، اما به خدا سوگند تو محبوبترين مردم نزد منى، و محبوبترين ياران پدرم اعم از زندگان و مردگان تويى، تو برترين كشتىهاى اين درياى خروشانى و پشت سر تو پادشاه ستمگر غاصبى است كه دقيقا مراقب عبور كشتىهاى سالمى است كه از اين اقيانوس هدايت مىگذرد، تا آنها را غصب كند، رحمت خدا بر تو باد در حال حيات و بعد از ممات .
و- اعتراف به واقعيت ها و موضعگيرى هماهنگ با آنها درس ديگرى است كه از اين داستان مىآموزيم، هنگامى كه موسى سه بار به طور ناخواسته گرفتار پيمانشكنى در برابر دوست عالمش شد به خوبى دريافت كه ديگر نمىتواند با او همگام باشد، و با اينكه فراق اين استاد براى او سخت ناگوار بود در برابر اين واقعيت تلخ، لجاجت به خرج نداد، و منصفانه حق را به آن مرد عالم داد، صميمانه از او جدا شد و برنامه كار خويش را پيش گرفت، در حالى كه از همين دوستى كوتاه گنجهاى عظيمى از حقيقت اندوخته بود.
انسان نبايد تا آخر عمر مشغول آزمايش خويش باشد و زندگى را تبديل به آزمايشگاهى براى آيندهاى كه هرگز نمىآيد تبديل كند، هنگامى كه چند بار مطلبى را آزمود بايد به نتيجه آن گردن نهد.
ز- آثار ايمان پدران براى فرزندان- خضر به خاطر يك پدر صالح و درستكار، حمايت از فرزندانش را در آن قسمتى كه مىتوانست بر عهده گرفت، يعنى فرزند در پرتو ايمان و امانت پدر مىتواند سعادتمند شود و نتيجه نيك آن عائد فرزند او هم بشود، در پارهاى از روايات مىخوانيم آن مرد صالح پدر بلا واسطه يتيمان نبود بلكه از اجداد دورش محسوب مىشد (آرى چنين است تاثير عمل صالح) «1».
از نشانههاى صالح بودن اين پدر همان است كه او گنجى از معنويت و اندرزهاى حكيمانه براى فرزندان خود به يادگار گذارد.
ح- كوتاهى عمر بخاطر آزار پدر و مادر- جايى كه فرزندى به خاطر آنكه در آينده پدر و مادر خويش را آزار مىدهد و در برابر آنها طغيان و كفران مىكند و يا آنها را از راه الهى به در مىبرد مستحق مرگ باشد چگونه است حال فرزندى كه هم اكنون مشغول به اين گناه است، آنها در پيشگاه خدا چه وضعى دارند.
در روايات اسلامى پيوند نزديكى ميان كوتاهى عمر و ترك صله رحم (مخصوصا آزار پدر و مادر) ذكر شده است كه ما در ذيل آيه 23 سوره اسرى به قسمتى از آن اشاره كرديم.
ط- مردم دشمن آنند كه نمىدانند! بسيار مىشود كه كسى در باره ما نيكى مىكند اما چون از باطن كار خبر نداريم آن را دشمنى مىپنداريم، و آشفته مىشويم، مخصوصا در برابر آنچه نمىدانيم كم صبر و بى حوصله هستيم، البته اين يك امر طبيعى است كه انسان در برابر امورى كه تنها يك روى يا يك زاويه آن را مىبيند ناشكيبا باشد، اما داستان فوق به ما مىگويد نبايد در قضاوت شتاب كرد، بايد ابعاد مختلف هر موضوعى را بررسى نمود.
در حديثى از امير المؤمنين على ع مىخوانيم: مردم دشمن آنند كه نمىدانند «2» و بنا بر اين هر قدر سطح آگاهى مردم بالا برود برخورد آنها با مسائل منطقىتر خواهد شد، و به تعبير ديگر زير بناى صبر آگاهى است!.
البته موسى از يك نظر حق داشت ناراحت شود، چرا كه او مىديد در اين سه حادثه تقريبا بخش اعظم شريعت به خطر افتاده است: در حادثه اول مصونيت اموال مردم، در حادثه دوم مصونيت جان مردم، و در حادثه سوم مسائل حقوقى، يا به تعبير ديگر برخورد منطقى با حقوق مردم، بنا بر اين تعجب ندارد كه آن قدر ناراحت شود كه پيمان مؤكد خويش را با آن عالم بزرگ فراموش كند، اما همين كه از باطن امر آگاه شد آرام گرفت و ديگر اعتراضى نكرد، و اين خود بيانگر آن است كه عدم اطلاع از باطن رويدادها چه اندازه نگران كننده است.
برگرفته شده از سایت پرسش و پاسخ نهاد رهبری.