هدف در تقیه تناقض گویی نیست، بلکه «حفظ جان» است که از آموزههای قطعی قرآن بوده و مورد تایید عقل هم هست.
در فضای مجازی شبههای مطرح شده با این عنوان که بقاء مکتب تشیع بر اساس تناقض گویی و ریا کاری است و در این باره استناد به روایتی میکنند که در آن روای میگوید: «اى پسر رسول خدا دو تن از پيروان شما، از عراق آمدهاند، تا تكليف خود را بشناسند از چه رو بايد دو پاسخ متفاوت دريافت كنند؟ و امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: اى زراره، اين شيوه براى ما و شما بهتر است، چون بقاى ما و بقاى مكتب ما را تضمين مىكند. اگر متفق و يك رأى باشيد، مردم از ارتباط ما و شما آگاه مىشوند، آن وقت جان ما و شما به خطر مىافتد و دير يا زود منقرض مىشويم.»[1]
در پاسخ باید گفت: آنچه که به وضوح میتوان از متن روایت فهمید، وجود استبداد و خفقان جنایتبار خلفای غاصب در زمان حضرت امام باقر(علیهالسلام) است که با کوچکترین بدبینی یا بدگویی انسانهای بیگناه را به جرم شیعه بودن محکوم به قتل و زندان و شکنجه میکردند، که حتی به زنان و کودکان و سالخوردگان نیز رحم نمی کردند.
بحث تقیه به معنای «حفظ جان» از آموزههای قطعی قرآن است [2] که مورد اتفاق علمای اسلام و حدیث شناسان است که به هیچ وجه در بحث تناقض احادیث قرار نمی گیرد، امام باقر(علیهالسلام) نیز در این حدیث از باب تقیه صحبت میکنند، چون شیعه شدیدا در خفقان بود و هرکجا شیعیان شناسایی میشدند، جان و مال و ناموسشان به غارت میرفت. لذا میفرماید اگر درمقابل دشمنان یک رای و متفق باشید، مخالفان ما هم از ارتباط شما با ما آگاه می شوند و شیعیان را شناسایی کرده، و میکشند تا نسل شیعه را منقرض کنند.
هيچ گروهى مانند شيعه اثنا عشرى در رنج و زحمت نبوده است. پيشوايان شيعه يا به شهادت رسيدند يا تحت نظر و زندانى بودند و براى آنكه اصول شيعه بماند، لازم بود برخی فروع طور دیگری بیان شود تا اصل مکتب لو نرود و مورد آماج دژخیمان قرار نگیرد، لذا در كلام حضرت صادق(عليه السلام) آمده است: «تقيه، سپر مؤمن است، تقيه، نگهدار مؤمن است. به راستى بنده اى هست كه حديثى از ما به دست او مى رسد و مأمور به كتمان است و او ميان خود و خداى عز وجل نسبت بدان ديندارى مى كند. پس وسيله عزّت او است در دنيا، و نور است در ديگر سراى؛ و بنده اى هست كه حديثى از ما به دستش مى افتد و آن را آشكار مى سازد و در دنيا خوار مى شود و خداى(عزّ وجلّ) آن نور را از او مى گيرد.»[3]
در نتیجه: تقيه، يك نوع تاكتيك حساب شده براى حفظ نيروهاى انسانى و هدر ندادن ايشان در موضوعات كوچك و كم اهميت است، که در همه جای دنيا نیز معمول است كه اقليتهاى مجاهد و مبارز، براى واژگون كردن اكثريتِ ستمگر، غالباً از روش «استتار» استفاده مى كنند.
____________________________
پینوشت:
[1]. «أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي فَلَمَّا خَرَجَ الرَّجُلَانِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَدِمَا يَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنَّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدَّقَكُمُ النَّاسُ عَلَيْنَا وَ لَكَانَ أَقَلَّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَى الْأَسِنَّةِ أَوْ عَلَى النَّارِ «1» لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ قَالَ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِيهِ.»الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب، دار الکتب، الاسلامية، تهران، 1407 ق، ج ١ ، ص ٦٥.
[2]. «لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذالک فلیس من الله فی شیئ الا ان تتقوا منهم تقاةً و یحذّرکم الله نفسه و الی الله المصیر [آل عمران / ۲۸] مسلمانان نباید کفار را در برابر مسلمانها یار و سرپرست خود قرار دهند و هرکس چنین کاری کند هیچگونه ارتباطی با خداوند ندارد، مگر اینکه از آنها بترسید و تقیه کنید و خداوند شما را از مجازات خودش برحذر میدارد و بازگشت همه بسوی او است.»
«من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان [نحل /۱۰۶] هرکس بعد از ایمانش به خدا کافر شود، گرفتار غضبی از جانب خدا و عذاب عظیمی خواهد شد مگر کسی او را مجبور به اظهار کفر کند در حالیکه دلش آرام به ایمان است.»
«و قال رجل مؤمن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا أن یقول ربی الله و قد جائکم بالبینات من ربکم [غافر/۲۸]مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان میداشت، گفت: آیا میخواهید کسی را به قتل برسانید به خاطر اینکه میگوید: پروردگار من الله است در حالیکه از جانب خداوند براهین و نشانههایی آورده است؟ »
[3]. «التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَالتَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِنِ اِنَّ الْعَبْدَ لَيَقَعُ اِلَيْهِ الْحَدِيثُ مِنْ حَدِيثِنا فَيَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ فِيما بَيْنَهُ وَبَيْنَه، فَيَكُونُ لَهُ عِزَّاً فِى الدُّنيا وَنُوراً فِى الْآخِرَةِ وَاِنَّ الْعَبْدَ لَيَقَعُ اِلَيْهِ الْحَدِيثُ مِنْ حَدِيثِنا فَيُذِيعُهُ فَيَكُونُ لَهُ ذُلازاً فِى الدُنيا وَيَنْزِعُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذلِكَ النُّورَ مِنهُ؛»الكافي، همان، ج 2، ص 221.