عزیز مادر زیباترین بمان

23:57 - 1391/10/09
من از وقتی یادم میاد با چادر بودم مادرم اینگونه بزرگمان کرد وبزرگترین لطف مادرانه را در حقم کرد و چادر را با طعم مهر و محبت مادرانه اش بر سرم گذاشت نه به اجبار.
حجاب

سلام دوستان
من از وقتی یادم میاد با چادر بودم مادرم اینگونه بزرگمان کرد وبزرگترین لطف مادرانه را در حقم کرد و چادر را با طعم مهر و محبت مادرانه اش بر سرم گذاشت نه به اجبار .

اکنون منم و دختری که دوست دارم برایش همانند مادرم، مادری کنم و آرزویم اینست برای دخترم مادری باشم همچون مادر خودم

دعایم کنید در مادر بودن موفق باشم

این مطلب را برای دخترم به خاطر چادر سیاه کوچکش نوشته ام:
در این 5 سال هیچگاه به تو نگفتم چادر بپوش بلکه تو به خاطر علاقه خودت انتخابش کردی جز اولین بار که سه سالت بود در شب سوم محرم من چادر سرت کردم حالا تو خودت دوست داری با چادر همه جا بروی . بی آنکه من بگویم و حتی اگر مانعت شوم تو باز کوتاه نمی آیی .

تقریبا دوهفته است به پیش دبستانی میروی و بخاطر علاقه ات به مانتو و مقنعه مدرسه این دوهفته را بدون چادر به مدرسه رفتی ( ناگفته نماند وقتی از مدرسه میایی برای بیرون رفتن باز هم خودت چادر به سر میکنی ) اما من باز هم به تو نگفتم چادر سرت کن .گذاشتم تا خودت انتخاب کنی که با چه پوششی به مدرسه بروی.

امروز بعد از دوهفته خودت صبح وقتی خواستی به مدرسه بروی از من چادرت را خواستی برق شادی چشمانم را پرکرد.وبا هم دوتایی با چادر تا مدرسه رفتیم.

وقتی معصومانه و کودکانه چادر را بر سرت نگه میداری و حتی بهتر از من رو میگیری ، چنان شعفی وجودم را میگیرد که گویی به تمام آنچه در دنیا میخواسته ام رسیده ام. رنگ چادر تو زیباترین رنگ دنیاست وتو در چادر زیباترینی دخترم , عزیز مادر زیباترین بمان .

قشنگت ترین حس دنیا را دارم وقتی همه هستی ام را در چادر میبینم و چادر را سیاه نه بلکه قشنگترین رنگ دنیا و تورا کودک نه فرشته  میبینم .فرشته ای که خدا به امانت چند روزی دست من سپرده.

خدایا کمکم کن فرشته کوچکم را آنگونه که مورد رضای توست بزرگ کنم.

منبع:  من و چادرم ، خاطره ها

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 4 =
*****