آیا ولایت انسان بر انسان مشروعیت دارد؟

22:59 - 1392/05/12
رهروان ولایت ـ برای پاسخ به این سوال که آیا ولایت انسانها بر یکدیگر مشروعیت دارد یا خیر، لازم است ابتدا بررسی کنیم که ولایت مختص کیست؟ اساسا چه کس یا کسانی بر انسان ولایت دارند و چه کسی مجوز ولایت را صادر می کند؟
ولایت الهی

عقیده  ما بر این است که ولایت فقط مخصوص خداوند است و هیچ کسی جز ذات باری تعالی صلاحیت ولایت بر بندگان را ندارد. (فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ  (تحریم/4)) اما همانگونه که بدیهی است ولایت خداوند باید محقق شود و این امکان ندارد مگر اینکه عده ای به اذن ولی مطلق بر دیگران ولایت خداوند را اعمال کنند.

خداوند متعال براى خود دو سنخ ولايت نشان داده است، يكى ولايت تكوينى كه عبارت است از سلطه بر جهان هستی؛ دوم ولايت تشريعى كه ولايت تشريع شريعت و هدايت و ارشاد توفيق و امثال اينها را براى خود ثابت مى كند. آنگاه در آيات ديگرى اين ولايت تشريعى را به رسول خود استناد مى دهد و سپس همین ولایت را براى اميرالمؤمنين (عليه السلام ) و سایر ائمه ثابت مى كند. سپس این ولایت به بعضی از انسانها با شرایط خاص واگذار گردیده است.

در این جا دو دسته آیات را بیان می کنیم:

1. آياتى را كه ولایت را  براى خداوند ثابت مى كرد در آنها همان را براى رسول خدا ثابت مى كند و قيام به تشريع و دعوت به دين و تربيت امت و حكومت بين آنان و قضاوت در آنان را از شؤ ون و مناصب رسالت وى مى  داند، آنها از اينقرارند: (النَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ (احزاب/46)) و در همين معناست آيه (إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكِتَب بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بمَا أَرَاك اللَّهُ (نساء/105)) و: (إِنَّك لَتهْدِى إِلى صِراطٍ مُستَقِيمٍ (شوری/52) و آيه (رَسولاً مِّنهُمْ يَتْلُوا عَلَيهِمْ ءَايَتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَب وَ الحِْكْمَةَ (جمعه/2)) و: (لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ (نحل/44)) و (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسولَ(مائده/55)) و (وَ مَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضى اللَّهُ وَ رَسولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لهَُمُ الخِْيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ (احزاب/36)) و(وَ أَنِ احْكُم بَيْنهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوك عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْك(مائده/49))

و اما ولايت به معناى نصرت كه براى خداوند است معنا ندارد كه رسول الله داراى آن باشد و از همين جهت در آيات قرآنى هم براى آن جناب ولايت به اين معنا ثابت نشده است . بارى جامع و فشرده اين آيات اينست كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نيز داراى چنين ولايتى هست كه امت را بسوى خداى تعالى سوق دهد و دربين آنها حكومت و فصل خصومت كند و در تمامى شؤ ون آنها دخالت نمايد و خداى همينطور كه بر مردم اطاعت خداى تعالى واجب است اطاعت او نيز بدون قيد و شرط واجب است . پس برگشت ولايت آن حضرت بسوى ولايت تشريعى خداوند عالم است، به اين معنا كه چون اطاعت خداوند در امور تشريعى واجب است و اطاعت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هم اطاعت خداست پس رسول خدا مقدم و پيشواى آنان و در نتيجه ولايت او هم همان ولايت خداوند خواهد بود. كما اينكه بعضى از آيات گذشته مانند آيه ((أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسول )) و آيه ((وَ مَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضى اللَّهُ وَ رَسولُهُ ...)) و آياتى ديگر به اين معنا تصريح مى كردند.

2. آياتى كه همين ولايتى را كه دسته اول براى رسول خدا ثابت مى نمود براى اميرالمؤ منين ، على بن ابيطالب (عليه السلام ) ثابت مى كند مانند آیه 55 سوره مائده كه بعد از اثبات ولايت تشريع براى خدا و رسول با واو عاطفه عنوان ((اَلَّذينَ آمَنوُا)) را كه جز بر اميرالمؤ منين منطبق نيست به آن دو عطف نموده و به يك سياق اين سخن ولايت را كه گفتيم در هر سه مورد ولايت واحده اى است براى پروردگار متعال ، البته بطور اصالت و براى رسول خدا و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بطور تبعيت و به اذن خدا ثابت مى كند.[1]

با استناد به این آیات معلوم شد که ولایت بعضی از انسانها به امر خداوند نه تنها مشروعیت دارد بلکه واجب است. اما یک نکته مهم این است که این ولایت با حق متفاوت است. یعنی حق ولایت از آن خداست و این حق به دیگری برای مصالحی اعطا شده است به عبارت کاملتر؛ حق، سلطه انتفاع است و  ولایت، سلطه نفع‏رسانی است.

"ولایت" - به مفهوم سرپرستی - سلطه ای است مشروط و نه مطلق، برخلاف "حق" که سلطه مطلقه است. بدین معنا که "ولی" در مقام انجام وظیفه ولایت خود، می‏بایست که مصالح "مولی‏ علیه" را در نظر بگیرد و بدون آن، ولایتش نافذ نیست؛ زیرا متبادر به ذهن از لفظ "ولی" - به معنای سرپرست - سلطه نفع رسانی و مسؤولیت است نه انتفاع، بر خلاف "حق" که سلطه انتفاعی است.

 از باب مثال در مقایسه بین ولایت قیّم بر ایتام و حق زناشویی بین مرد و زن می‏توان این فرق را به وضوح دریافت؛ زیرا قیمومیت بر ایتام، محدود به مصالح آنان است بدین معنا که قیّم آنگاه می‏تواند در اموال صغار تصرف کند که به مصلحت ایشان باشد: (...وَلاتَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ اِلاَّ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ...(انعام/152))

 اما در حق استمتاع زوج از زوجه، جنبه انتفاعی زوج در نظر گرفته شده، همچنانکه متقابلاً در حق نفقه، جنبه انتفاعی زوجه مراعات شده است و مصلحت طرف مقابل در هیچیک مطرح نیست و تمامی حقوق بر همین اساس و پایه است مگر آنکه به حدّ اضرار به طرف برسد.

 خلاصه آنکه: معنا ومفهوم "سرپرست" سلطه مقیّداست نه‏مطلق؛ یعنی سلطه‏ای است که به سود مُوَلّی‏ عَلَیه تشریع شده نه به نفع ولیّ.

 بنابراین، به این نتیجه می‏رسیم که در هر موردی که ولایت پیامبر و امام(ع) و یا فقیه ثابت شود تنها در مورد مصالح مسلمین قابل اجراست و بدون آن ولایت ثابت نیست، مگر آنکه دلیل خاصی بر الغای شرط یاد شده اقامه شود و ولایت به صورت مطلق ثابت گردد که در این حال شایسته است که از آن تعبیر به "حق" کنیم نه"ولایت".

 و بالأخره "ولایت" باری است بر دوش "ولی" تا به نفع مردمی که تحت ولایت او قرار دارند به کار برود و مسؤولیتی است بر عهده او که باید با دقت کافی از انجام آن برآید. و لذا هرجا که در قرآن کریم یا حدیث، سخن از ولایت خدا و رسول اکرم‏(ص) و یا امامان معصوم به میان آمده، در مقام امتنان بر امّت بوده است.

بدین ترتیب ولایت از جانب خداوند با توجه به مصالح مولی علیه به افراد مختلف واگزار گردیده است که در راس آنها پیامبر و ائمه است. سپس در سطوح پایین تر به دیگران می رسد. بدین صورت که برخی از فقها  مانند علّامه موجبات و اسباب ولایت را پنج چیز شمرده و مخصوص بدان دانسته‏ اند:

1 - ولایت پدر نسبت به فرزند.

 2 - ولایت جدّ پدری.

 3 - ولایت مالک نسبت به مملوک (مولی و عبد).

 4 - ولایت امام عادل (فقیه عادل) بر مسلمین.

 5 - ولایت وصی بر مورد وصیت. [2]

البته مشخص است که دایره ولایت محدود در این پنج و یا هفت نوع نیست، بلکه دارای یک مفهوم کلّی است که شامل هر نوع سلطه می‏باشد؛ مانند:

 1 - ولایت وکیل در مورد وکالت.

 2 - ولایت مجاز از طرف مالک، نسبت به مورد اجازه.

 3 - ولایت شخصی که مال مجهول‏المالک را در اختیار دارد، نسبت به صدقه دادن آن به فقیر.

 4 - ولایت مالک زکات، نسبت به عزل (کنار گذاردن) مقدار زکات از مجموع مال خود و دادن آن به مستحق و یا تبدیل آن به قیمت.

 5 - ولایت مادر، نسبت به حق‏الحضانه (نگاهداری فرزندش).

 6 - ولایت متولی اوقاف عام و یا خاص، نسبت به اموال موقوفه.

 7 - ولایت ولیّ قصاص، نسبت به مقتول.

 8 - ولایت دائن، نسبت به تقاص از اموال مدیون.

 9 - ولایت مرتهن، نسبت به فروش مالی را که به رهن گرفته است. [3]

اگر بخواهیم همین شکل ولایت را تخصیص بزنیم کار به درازا می کشد که لزومی هم ندارد؛ مثل ولایت اجباری و اختیاری، عام و خاص و ولایت استقلالی و غیر استقلالی.

بنابراین آنچه مهم است این است که ولایت افرادی که به هر نحوی از سوی خداوند اذن دارند هم مشروعیت دارد و هم واجب و در حکم ولایت الهی است.

 

منابع:

[1] ترجمه تفیر المیزان، ج6، ص17

[2] تذکره (ج 2 / کتاب نکاح / ص‏586)

 [3] ولایت فقیه، محمدمهدی موسوی خلخالی

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر ح ب
نویسنده ح ب در

"ولایت" - به مفهوم سرپرستی - سلطه‏ ای‏است مشروط و نه‏مطلق، برخلاف "حق" که سلطه مطلقه است.
مفهوم این جمله چیست؟

تصویر مدیر انجمن

با سلام. کلمات متن ویرایش گردید، احتمالا با مطالعه مجدد، پاسخ سوال خود را بیابید؛ اما اگر به هر دلیل سوال مجدد داشتید می‌توانید آن را از طریق این لینک مطرح بفرمایید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum

موفق باشید.

تصویر ح ب
نویسنده ح ب در

سلام عليکم
ضمن تشکر از شما مطلب شما در کانال ولايت فقيه و حکومت اسلامي در آدري زير قرار داده شد.

https://telegram.me/joinchat/C3Kzdj7Ds0XF5eRzKpHqxQ