انگیزه ام رو برای ازدواج از دست میدم
من دوست دارم ازدواج کنم ولی وقتی خواستگار میاد هول میشم و انگیزمو از دست میدم نمیدونم چرا؟ علاوه بر اینکه هدفی هم برای ازدواج ندارم به نظر شما بیمارم و مشکل روحی دارم؟
***جواب:
سلام
اینکه وقتی خواستگار میاد انگیزه ات رو برای ازدواج از دست میدی الزاما دلیل بر بیماری و مشکل روحی روانی نیست بلکه در درجه اول باید بررسی بشه علتش چیه اگر علتش فکری باشه بیماری نیست و با تغییر فکر قابل حله اما اگر علتش روحی روانی باشه باید به متخصص مراجعه کنید.
پس در مرحله اول باید افکاری مورد بررسی قرار بگیره که ممکنه سبب شده باشه که انگیزه شما برای ازدواج از بین بره و این فکر ممکنه یکی از موارد زیر باشه :
اول : شاید علت بی انگیزه شدنت این باشه که عقیده داری انسان باید برای ازدواج هدف داشته باشه، لذا وقتی زمان خواستگاری هول میشی و اون چیزایی که به عنوان هدف برای ازدواج در نظر داشتی یادت میره، بی انگیزه میشی چون فکر میکنی کار بی دلیل نباید کرد و وقتی من دلیلی ندارم برای چه باید ازدواج کنم؟
دوم : شاید شما معتقدی که همسرت باید ایده ال باشه و صفات و شرایط خاصی داشته باشه و وقتی میبینی اون صفات و شرایط در خواستگارهات نیست انگیزه ات رو از دست میدی
سوم : شاید ایده ال گرا نیستی اما میترسی که طرفت بد باشه و زندگیت خراب بشه
چهارم : شاید فکر میکنی وقتی کسی رو دیدی باید عاشقش بشی و وقتی خواستگار به دلت نمیفته انگیزه ات رو از دست میدی
پنجم : شاید زندگی ایده الی رو در نظر داری که درش مشکلات مالی و اختلاف خانوادگی و... نیست اما وقتی خواستگار میاد یاد مشکلات واقعی زندگی میفتی و میگی نکنه از نظر مالی به مشکل بخوریم و نکنه اختلاف و دعوا در زندگی پیدا بشه و در نتیجه انگیزه ات رو از دست میدی
درباره راهکار موارد بالا عرض میکنم: در مورد اول: که هدف داشتن برای ازدواج رو لازم میدونی باید عرض کنم اشتباه میکنی چون لازم نیست انسان وقت خواستگاری علت خاصی مد نظرش باشه بلکه همین که میدونه ازدواج سبب ارامش روحی و جسمی دختر و پسره، کافی است، بلکه این مقدار هم لازم نیست چون وقتی یه کار رو همه مردم در طول تاریخ انجام داده اند معلوم میشه که درسته و برای انجامش دلیل دیگهای لازم نیست
پس شما وقتی خواستگار میاد به این فکر نکن که برای چی باید ازدواج کنی بلکه به این فکر کن ایا طرفت مناسب هست یا نه و ایا خصوصیاتی رو که مورد نظرتوئه داره یا نه؟
در مورد دوم: اگر ایده ال گرا هستی باید واقع گرا بشی و بدونی که انسان ایده ال وجود نداره اگرم باشه دنبال دختر ایده اله و به همین خاطر اگرم چنین فردی باشه شاید تو ایده الش نباشی بلکه به جای ایده ال گرایی ملاکهای معقول و منطقی رو مد نظر بگیر و اگر کسی اونا رو داشت هرچند ایده ال نبود او رو قبول کن
در مورد سوم : اگر میترسی انتخابت نادرست باشه از طریق تحقیق از دوستان و اشنایان طرف و مشورت با خانواده تصمیم بگیر علاوه بر اینکه اینو هم بدون هرچقدر هم تلاش کنی درصدی از خطر وجود داره و اینم مختص به ازدواج نیست بلکه در هر کاری احتمال ضرر و خطر هست پس واقع بینانه باید جلو رفت و حتی الامکان احتمال خطر رو کاهش داد نه اینکه از اصل کار صرف نظر کرد در ازدواج هم برای پیشگیری از ضرر باید از هر راه ممکن اقدام کرد
در مورد چهارم : اینو بدون که عشق قبل ازدواج نه تنها لازم نیست بلکه مضره و جلوی شناخت رو میگیره و اونی که لازمه اینه که طرف رو بپسندی و به عنوان همسر بتونی قبولش کنی و اینو هم بدون که اگر مناسب هم باشید همین تناسب باعث میشه که بعد ازدواج بین شما عشق پایدار به وجود بیاد
در مورد پنجم : عقیده به زندگی ایده الی بدون اختلاف نادرسته یعنی نباید انتظار داشته باشی زندگی تشکیل بدی که درش اختلاف نباشه بلکه باید دنبال ازدواجی باشی که درش رضایتمندی مجموعی وجود داره و اگرم اختلافی هست موقتی است و تموم میشه و به قسمتهای خوش زندگی سرایت نمیکنه یعنی زن و شوهر گرچه با هم اختلاف سلیقه دارن اما بخاطر اینکه اولا با هم تناسب فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری دارن و ثانیا دلشون با همه و همو میخوان و رابطه عاشقانه دارن، اون تفاوت سلیقهها زندگیشون رو خراب نمیکنه و اخرش اینه که مدت کوتاهی بینشون شکراب میشه اما زود تموم میشه و زندگی به روال عادیش بر میگرده،
شاید بگید از کجا معلوم چنین اتفاقی بیفته عرض میکنم این واقعیتی است که در اکثر زندگیهای خوب هست یعنی هم بینشون علاقه هست و هم اختلاف یا حتی دعوا هم دارن به حدی که توی کلام مردم هست که دعوا نمک زندگی است پس اگر کسی واقع بینانه فکر کنه نباید بخاطر اختلافات و حتی دعواهای احتمالی از ازدواج بترسه و فرار کنه
در مورد اینکه هول میشی عرض میکنم شاید با توجه به خراب شدن خواستگاریهای قبلی بخاطر اینه که تا بحال در چنین موقعیتی قرار نگرفتی و یا خجالت میکشی یا موقعیت ازدواج رو خیلی مهم میدونی و میترسی حرفی بزنی که نتیجه بد بگیری ولی هرچه باشه چندان مهم نیست و اگر صحبتها ادامه پیدا کنه یواش یواش به خودت مسلط میشی
موفق باشید
اینکه وقتی خواستگار میاد انگیزه ات رو برای ازدواج از دست میدی الزاما دلیل بر بیماری و مشکل روحی روانی نیست بلکه در درجه اول باید بررسی بشه علتش چیه اگر علتش فکری باشه بیماری نیست و با تغییر فکر قابل حله اما اگر علتش روحی روانی باشه باید به متخصص مراجعه کنید.