مگر حيوانات تكليف دارند كه داراى حشر در قيامت باشند؟

23:44 - 1392/05/30
رهروان ولایت ـ تكليف، مراحلى دارد و هر مرحله، ادراك و عقل متناسب خود را مى‏‌خواهد. تكاليف فراوانى كه در قوانين اسلامى‏ براى يك انسان بيان شده، به قدرى است كه بدون داشتن يك سطح عالى از عقل و درك، انجام آن‌ها ممكن نيست و ما هرگز نمى‏‌توانيم چنان تكاليفى را براى حيوانات بپذيريم؛ زيرا شرط آن تكاليف، در آن‌ها حاصل نيست؛ اما...
قرآن كريم - معاد

بسم الله الرحمن الرحیم

 به آیات و روایات استدلال مي‌شود که حیوانات نیز در قیامت محشور می‌شوند و باید پاسخگوی اعمال خویش باشند، در پست حاضر به اين بحث می‌پردازیم و سؤال را اینگونه مطرح می‌کنیم:
آيا مى‏‌توانيم قبول كنيم كه حيوانات تكاليفى دارند؛ با اين كه يكى از شرايط مسلم تكليف، عقل است و به همين جهت، شخص ديوانه، از دايره تكليف بيرون است؟ آيا حيوانات داراى چنان عقلى هستند كه مورد تكليف واقع شوند و آيا مى‏‌توان باور كرد كه يك حيوان بيش از يك كودك نابالغ و حتى بيش از ديوانگان، درك داشته باشد و اگر قبول كنيم كه آن‌ها چنان عقل و دركى ندارند، چگونه ممكن است تكليف متوجه آن‌ها شود؟

در پاسخ اين سؤال بايد گفت: تكليف، مراحلى دارد و هر مرحله، ادراك و عقل متناسب خود را مى‏‌خواهد. تكاليف فراوانى كه در قوانين اسلامى‏ براى يك انسان بيان شده، به قدرى است كه بدون داشتن يك سطح عالى از عقل و درك، انجام آن‌ها ممكن نيست.
ما هرگز نمى‏‌توانيم چنان تكاليفى را براى حيوانات بپذيريم؛ زيرا شرط آن تكاليف، در آن‌ها حاصل نيست؛ اما مرحله ساده و پايين‏‌ترى از تكليف تصور مى‏‌شود كه مختصر فهم و شعور براى آن كافى است و نمى‏‌توان چنان فهم و شعور و چنان تكاليفى را به طور كلى درباره حيوانات انكار كرد و حتى درباره كودكان و ديوانگانى كه پاره‏‌اى از مسائل را مى‏‌فهمند، انكار همه تكاليف مشكل است؛ مثلاً اگر نوجوانان 10 ساله را كه به حد بلوغ نرسيده، ولى كاملاً مطالب خوب و بد را مى‏‌فهمند، در نظر بگيريم، اگر آن‌ها عمداً مرتكب قتل نفس شوند، در حالى كه تمام زيان‏‌هاى‏ اين عمل را مى‏‌دانند، آيا مى‏‌توان گفت كه هيچ گناهى از آن‌ها سر نزده است؟
قوانين كيفرى دنيا نيز افراد غير بالغ را در برابر پاره‏‌اى از گناهان مجازات مى‏‌كند؛ اگر چه مجازات‏‌هاى آن‌ها، خفيف‏‌تر است.

بنابراين، بلوغ و عقل كامل، شرط تكليف در مرحله عالى و كامل است و در مراحل پايين‏‌تر، يعنى در مورد بعضى از گناهانى كه قبح و زشتى آن‌ها براى افراد پايين‏‌تر نيز كاملاً قابل درك است، بلوغ و عقل كامل را نمى‏‌توان شرط دانست. با توجه به تفاوت مراتب تكليف و تفاوت مراتب عقل، اشكال مذكور در مورد حيوانات نيز حل مى‏‌شود.

چنانچه بيان شده است: ملاك محشور شدن، جز نوعى از زندگى ارادى و شعورى كه راهى به سوى سعادت يا بدبختى نشان مى‏‌دهد، نيست. زيست‏‌شناسان در بسيارى از حيوانات (مانند مورچه، زنبور عسل و موريانه) به آثار عجيبى از تمدن و كارهاى ظريف در صنعت و لطايفى در شيوه زندگى آنها برخورده‏‌اند كه نظير آن جز در بعضى از ملل متمدن، ديده نشده است.

قرآن كريم مى‏‌فرمايد: «وَ فِي خَلْقِكُمْ وَ ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»؛ و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه(در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانه‏‌هايى است؛ براى جمعيتى كه يقين دارند».[1]

اين آيات، مردم را به شناختن عموم حيوانات و تفكّر در كيفيت خلقت آنها و كارهايى كه مى‏‌كنند، ترغيب نموده و در آيات ديگرى به عبرت گرفتن از بعضى از آنها (مانند چهارپايان، پرندگان، مورچگان و زنبور عسل)، دعوت كرده است. وقتى كه زندگى بسيارى از حيوانات با نظم جالب و شگفت‏‌انگيزى آميخته است، مانعى ندارد كه اين اعمال، همان طور كه ظاهرشان نشان مى‏‌دهد، ناشى از عقل و درك باشد و هيچ دليلى براى اين موضوع در دست نيست كه اعمال آنها به صورت ناخودآگاه و غريزى و بدون فهم و شعور انجام مى‏‌شود.

شعور و اراده، در سطحى نازل‏‌تر، در حيوانات، به ويژه حيوانات اهلى مشاهده مى‏‌شود؛ مثلاً بعضى حيوانات از خود حركاتى نشان مى‏‌دهند كه انسان مى‏‌فهمد كه اين حيوانات در انجام دادن آن عمل مردّد بوده‏‌اند و در بعضى موارد مى‏‌بينيم كه حيوانى با توجه به نهىِ صاحبش، از ترس شكنجه و يا به جهت تربيتى كه يافته است، از انجام دادن عملى خوددارى مى‏‌كند.

در واقع همه كارهاى يك حيوان، مانند موش گرفتن گربه و يا فرار موش‏ از گربه اين طور نيست كه حيوان به دليل روشن بودن نفع آن، بدون بهره‏‌گيرى از تفكّر، به عمل اقدام كند؛ بلكه در بعضى از موارد، صرف علم‏ به وجود آن، در برانگيختن اراده، كافى نيست؛ زيرا به نافع بودنش، جزم و يقين ندارد و انگيزش اراده به سوى آن، محتاج به تفكّر است. از اين رو، ناگزير است كه فكر و شعور خود را به كار اندازد و ببيند آيا نواقص و موانعى همراه آن هست يا نه و اين كه آيا نافع است يا مُضر؟

در اين قبيل موارد، آن قدر فكر خود را به كار مى‏‌اندازد، تا به يك طرف احتمالات، يقين پيدا كند. اين‌ها دليل بر اين است كه در نفوس حيوانات هم حقيقتى به نام اختيار و استعداد، حكم كردن به شايسته و ناشايست، وجود دارد و او نيز مى‏‌تواند يك جا به لزوم فعل حكم كند و جايى ديگر به وجوب ترك آن و ملاك اختيار نيز همين است.

البته اين صلاحيت، بسيار ضعيف‏‌تر از آن مقدارى است كه نزد انسان‏‌ها ديده مى‏‌شود.[2]

حكمت حشر، اِنعام و انتقام (جزاى احسان و ظلم) است و چون اين دو وصف، در بين حيوانات نيز وجود دارد و اجمالاً بعضى از آنها را مى‏‌بينيم كه در عمل خود ظلم مى‏‌كنند و برخى ديگر را مشاهده مى‏‌كنيم كه احسان را رعايت مى‏‌كنند، از اين رو، بايد بگوييم كه حيوانات نيز حشر دارند.

علامه طباطبایی در این‌باره می‌فرمایند:
خداى تعالى از پاره‌‏اى از حيوانات، لطائفى از فهم و دقائقى از هوشيارى حكايت كرده كه هيچ دست كمى از فهم و هوش انسان متوسط الحال در فهم و تعقل ندارد، مانند داستانى كه از مورچه و سليمان حكايت كرده و فرموده است: «حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ؛ تا آنكه رسيدند كنار وادى مورچگان، مورچه‏‌اى بانگ زد كه هان اى مورچگان به لانه‏‌هاى خود اندر شويد، زنهار كه سليمان و لشكريانش شما را از روى غفلت پايمال نكنند.» [3]

و نيز مانند مطلبى كه از قول هدهد در داستان غايب شدنش حكايت كرده و فرموده است:« فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ، إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ، وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ ...؛ هدهد به سليمان گفت من به مطلبى برخوردم كه تا كنون تو از آن بى خبر بوده‏‌اى، خلاصه اينكه از قوم سبا خبر يقينى آورده‏‌ام، و آن اينست كه ديدم زنى بر آن مردم حكومت و پادشاهى مى‏‌كند، زنى است آن چنان توانگر كه از هر چيزى (كه تصور شود) او نمونه‏‌اى دارد، از آن جمله داراى تخت بزرگى است، ديدم كه اين زن و ملتش براى آفتاب سجده مى‏‌كردند، و براى خدا سجده نمى‏‌كردند و شيطان چنان اين عمل‏شان را زينت داده و از راه بازشان داشته بود كه ديگر هدايت نخواهند شد.» [4]

خواننده هوشيار اگر در اين آيات و مطالب آن دقت نموده و آن مقدار فهم و شعورى را كه از اين حيوانات استفاده مى‏‌كند وزن كرده و بسنجد، ترديد برايش باقى نمى‏‌ماند كه تحقق اين مقدار از فهم و شعور موقوف به داشتن معارف بسيارى ديگر و ادراكات گوناگونى است از معانى بسيطه و مركبه. و چه بسا عجائب و غرائبى كه دانشمندان حيوان‏‌شناسى پس از مطالعات عميقى در انواع مختلفى از حيوانات و تحت نظر گرفتن تربيت آنها به دست آورده‏‌اند، گفتار ما را تاييد نمايد، براى اينكه چنين عجائب و غرائبى، جز از موجودى صاحب اراده و داراى فكر لطيف و شعور تيز و عميق، سر نمى‏‌زند. [5]

پی نوشت:
[1]. جاثيه (45)، آيه 4
[2]. تفسير نمونه، ج 5، ص 224.
[3]. سوره نمل آيه 18
[4]. سوره نمل آيه 24
[5]. ترجمه الميزان، ج‏7، ص: 115؛ همچنین رجوع شود به الميزان، ج 7، ص 75 و 78، ذيل تفسير آيات 37 و 55 سوره انعام ؛ تفسير نمونه، ج 5، ص 227 و 422.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 19 =
*****