اگر بندهای ناچیز وعدهای به بدهد، روی آن حساب باز میکنیم. اما اگر خداوند به ما وعدهای دهد، دلمان آرام نمیگیرد. زیرابه او اعتقادداریم اما اعتماد نداریم.
اگر مسئول یک دانشگاه معتبر،به شما بگوید: شما بورسیهی این دانشگاه هستید. بنابراین تحصیل شما در این دانشگاه رایگان است، آیندهی شغلی شما از همین لحظه تضمین است، در تمام مدت، خودروی شخصی شما،منزل شما و حتی خوردوخوراک خانوادهتان را تأمین میکنیم. پاسخ شما چیست؟ آیا این پیشنهاد را رها میکنید و یا از همین فردا به تحصیل و کار در آن دانشگاه مشغول میشوید؟ هر عقل سالمی بدون هیچگونه تردیدی این پیشنهاد را میپذیرد.حتی اگر آن نهاد کمیها و کاستیهایی هم داشته باشد، باز ارزشش را دارد.
سؤال: آیا خداوند از مسئول یک دانشگاه ارزش کمتری دارد؟ خدایی که لطفش برای تمام ما ثابتشده است. بدون هیچگونه چشمداشتی تمام ثروتهای اولیهی زندگی نظیر گوش، چشم، مغز، دست، پا و... به ما عنایت کرده است، اکنون میفرماید: آیا خداوند بهتنهایی برای بندهاش کافی نیست؟(زمر 36) ذرهای به وجود هستیبخش او اعتماد کنیم.