-این بزرگترین کلید شاد زیستن است.
پدرم میگوید: حمید جان تابستان است و هوا خیلی گرم شده، باید زبالهها را هر شب ساعت 9 از خانه بیرون ببری. یکشب که زبالهها را بیرون بردم و برگشتم، پدرم لبخند شیرینی زد و گفت: پسرم، خاطره رفتار بد دیگران با تو، مثل این زبالههاست و دل تو مثل خانه است. اگر این زبالهها را بیرون نبری و آنها را هفتهها و ماهها در خانه نگهداری کنی، چه میشود؟
گفتم، معلوم است خانهمان پر از زباله میشود. نفس کشیدن وزندگی کردن وسط اینهمه زباله خیلی سخت است. گفت: پس هر شب سطل زباله خاطرات بدت را از خانه قلبت بیرون بینداز. یعنی بعدازاینکه از آنها درس گرفتی، قسمت زائد و غمبارش را فراموش کن.
پدرم گفت: اگر یک سطل از این زبالهها را مدتها نگهداری کنی و هرچند وقت یکبار درب سطل را بازکنی و زبالههای گندیده را زیرورو کنی چه میشود؟
گفتم: هم حال خودم و هم حال افرادی که در آن جمع هستند بد میشود.
گفت: پس در جمع خانواده و دوستانت دائماً خاطرات تلخ گذشته را تکرار نکن و حال خود و دیگران را بد نکن.
پسرم، اگر سطل و یا قوطی پر از عطر و گلاب داشته باشی و هرچند وقت یکبار درب آنها را بازکنی، چه میشود؟
گفتم: معلوم است هم حال خودم وهم حال اطرافیانم خوب میشود.
گفت: پس خاطرات خوبت را فراموش نکن و هرچند وقت یکبار سراغشان برو و برای دیگران هم تعریف کن.
این بزرگترین کلید شاد زیستن است.