شب یازدهم محرم را شب شام غریبان نام نهادهاند. در این شب، به گوشهای از مصائب حضرت زینب کبرا (سلاماللهعلیها) بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) اشاره میشود.
نامگذاری شبهای محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه ذاکران اهل بیت (علیهمالسّلام) به تقلید از شبهای خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب یازدهم محرم را شب شام غریبان نام نهادهاند. در این شب، به گوشهای از مصائب حضرت زینب کبرا (سلاماللهعلیها) بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) اشاره میشود.
زمینهسازی برای قیام
در واقعه خونبار و دردناک کربلا، حضرت زینب (علیهاالسّلام) حضوری فعّال و سازنده داشت، امّا آنچه به این حضور، جلوه دیگری میبخشد و آن را پُررنگتر میسازد، نقش ویژه آن حضرت بعد از واقعه عاشورا در رهبری کاروان اُسرا است. دلیل این نامگذاری آن است که ایشان از این شب به بعد، پرستاری و اداره کاروان اسیران را بر عهده میگیرند و با ازخودگذشتگی، کودکان بیسرپرست و زنان بیپناه اهلبیت (علیهمالسّلام) را گردآورد و از آنان در برابر دشمن پاسداری نمود.
عملکرد حضرت زینب (علیهاالسّلام) بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) به خاطر امتیازاتی از قبیل: وقتشناسی، عقل و تدبیر، فصاحت و بلاغت، شجاعت و شهامت و... تأثیر بسزایی داشت و تحوّلات عظیمی به وجود آورد. ازجمله کارهای مدبّرانه و توأم با سیاست و کیاست حضرت زینب (علیهاالسّلام) این بود که، شخصی را فرستاد تا از یزید (لعنةاللهعلیه) بخواهد اجازه عزاداری و ماتم به آنها بدهد. [۱][۲][۳][۴][۵][۶]
این عزاداریها در ابتدای امر ازنظر دشمنان بیاهمیت جلوه میکرد، چون اگر از اوّل احساس خطر میکردند جلوگیری مینمودند، امّا همین کارها در واقع زمینهساز قیام و انقلاب مردم، علیه قاتلان امام حسین (علیهالسلام) و تحقّق بخشی از اهداف عالیه سیدالشهداء (علیهالسلام) بود. تا آنجا که وقتی یزید ملعون شنید مردم بر قاتلان حسین (علیهالسلام) نفرین میکنند، با شمر و همراهانش با خشونت برخورد کرد و گفت: «و اللّه ِ! قَدْ کُنْتُ ارضی مِنْ طاعَتِکُمْ بِدونِ قَتْلِ الْحُسیْنِ لَعَنَ اللّه ُ بْنَ مَرْجانَة!؛ سوگند به خدا! که از اطاعت شما بدون قتل حسین (علیهالسلام) راضی بودم. لعنت خدا بر پسر مرجانه که به چنین امر شنیعی اقدام کرد.» سپس اسباب سفر اسرا به مدینه را مهیّا نمود. [۷][۸][۹][۱۰]
حمله به خیام
از حوادث بسیار تکاندهنده در غروب عاشورا، سوزاندن خیمههای آل رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. این صحنه جانسوز در شرایطی اتفاق میافتاد که بدنهای پارهپاره امام مظلومان و یاران ایثارگر و شهیدش در بیابان رهاشده و قبل از آن خیمهها غارتشده بودند. [۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸]دشمنان در تاراج خیمههای خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نور چشم زهرای بتول (علیهاالسّلام)، بر هم پیشی جستند، [۱۹]تا جایی که خلخال از پای فاطمه دختر خردسال امام حسین (علیهالسّلام) ربودند، [۲۰][۲۱]
و حتّی روبندها و چادر زنان و دختران را از آنها کشیدند و به یغما بردند. [۲۲][۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲][۳۳][۳۴][۳۵][۳۶][۳۷][۳۸][۳۹]
پس از غارت خیمهها، عدهای از سربازان ابنزیاد شعلههایی از آتش آوردند و یکی از آنها فریاد میزد: «اَحْرِقُوا بُیُوتَ الظَّالِمِینَ؛ سراپرده ظالمین را بسوزانید.» [۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴]
در حالی که خیمهها به سرعت میسوخت و خاکستر میشد، حضرت زینب (علیهاالسّلام) در مقابل رفتارهای ناجوانمردانه و وحشیانه کافران یزیدی، به امام حی زمان خویش حضرت زینالعابدین (علیهالسّلام) مراجعه میکند و از ایشان چارهجویی مینماید. امام سجاد (علیهالسّلام) که با حالت نزار و بیمار در خیمهای در حال سوختن حضور داشتند، میفرماید: «علیکنّ بالفرار.» [۴۵][۴۶][۴۷][۴۸]
علامه مجلسی (رحمةاللهعلیه) به نقل از فاطمه صغرا (سلاماللهعلیها)، دختر امام حسین (علیهالسّلام) مینویسد: «دیدم سواری به سوی من میآید، با سرعت از آن جا گریختم ولی او به طرف من آمد و به یک باره ضربه سنگین ته نیزه را بر کتف خود احساس کردم و با صورت به زمین افتادم....» [۴۹][۵۰][۵۱][۵۲]
امام سجاد (علیهالسّلام) میفرماید: «به خدا سوگند! هیچگاه به عمّهها و خواهرانم نظر نمیکنم، جز اینکه گریه گلویم را میگیرد و یاد میکنم آن لحظات را که آنها از خیمهای به خیمه دیگر میگریختند و منادی سپاه کوفه فریاد میزد که خیمههای این ستمگران را بسوزانید.» [۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷][۵۸][۵۹]
آوارهگی اهل خیام
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) وظیفه پاسداری از کودکان یتیم و پرستاری از امام سجاد (علیهالسّلام) را بر عهده داشت. وی مراقب جان کودکان و دختران بود تا در تاخت و تاز دشمن برای غارت خیمهها، آسیبی به آنها نرسد. همه به او پناه میبردند و از ستم دشمنان شکایت میکردند. مصیبت روز عاشورا هرچند بسیار سنگین بود و گران، ولی زینب (سلاماللهعلیها) همچون کوهی استوار در برابر دشمنان ایستادند و خم به ابرو نیاوردند. وی از یک سو به نگهبانی کودکان یتیم و گردآوردن زنان و دختران همّت گماشت؛ و از دیگر سو به جمع آوری گمشدگان در بیابان مشغول شد. حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با سپر قرار دادن خویش، از ضرب و شتم کودکان ممانعت مینمود و از ضربِ تازیانه، پیکرش میسوخت. به همین جهت بدن ایشان در اثر ضرب تازیانهها کبود شده بود [۶۰]
چنان که در کلامی به سیدالشهدا (علیهالسّلام) چنین میفرمایند: «یَابْنَ اُمِّی لَقَدْ کَلَلْتُ عَنِ الْمُدَافِعَةِ لِهَؤُلاَءِ النِّسَاءِ وَالاَْطْفَالِ وَ هَذَا مَتْنِی قَدْ اُسْوِدَ مِنَ الضَّرْبِ؛ ای پسر مادرم! از دفاع و نگهداری این کودکان و بانوان در برابر دشمن درمانده شدهام و این کمر و بازو یا چهره من است که بر اثر ضربه دشمن سیاه شده است.» [۶۱]
بعد از غارت و آتش زدن خیام آل الله، زینب کبرا (علیهاالسّلام) زنان و کودکان آواره را در خیمهای جمع نمودند [۶۲]
و به تفقد و نوازش کودکان پرداختند تا اینکه متوجه شدند که دو کودک از کودکان کاروان اهلبیت گم شدهاند. [۶۳]
لذا سراسیمه به جستوجو پرداختند و پس از مدتی، آن دو کودک را زیر بوته خاری یافتند که در آغوش هم آرمیده بودند. زینب (سلاماللهعلیها) خود را به آنان رساند ولی هر چه آنان را صدا زد، دید بیدار نمیشوند. آری، آن دو کودک بیگناه، از شدت مصیبتهای وارده و ترس از غارتگری دشمن، جان باخته بودند. [۶۴]
مؤلّف کتاب «معالی السبطین» چنین نقل کرده است: «شامگاه روز عاشورا دو طفل در اثر دهشت و تشنگی جان سپردند و چون زینب کبرا ( (سلاماللهعلیها) ) برای جمع عیال و اطفال جستجو میکرد، آن دو طفل را نیافت. بعد از جستجوی زیاد آنها را در حالی که دست در گردن یکدیگر داشتند و جان سپرده بودند، پیدا کرد.» [۶۵]
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در شام تار غریبان، غریبانه دل را از هر آنچه غیرخدایی بود تهی کرده و با پیروی از نماز ظهر عاشورای برادر و امام خویش، در شبانگاه به نماز شب میایستد و حماسهای دیگر بر حماسههای کربلا میافزاید. حضرت زینب (سلاماللهعلیها) آن قدر ناتوان و خسته و مجروح شده بود که نتوانست ایستاده نماز بخواند و نماز شب را نشسته بهجا آورد و با خدایِ خود به راز و نیاز پرداخت. [۶۶][۶۷][۶۸][۶۹][۷۰]
عبور کاروان از قتلگاه
بعد از ظهر روز یازدهم محرم عمر بن سعد و یارانش در حالی که اجساد بی سر و مطهر امام (علیهالسّلام) و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، بانگ الرحیل سر داده و امام سجاد (علیهالسّلام) را با همان حال بیماری، زنان و دختران و خواهران و اطفال سالار شهیدان را که امانتهای رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) در میان امتش بودند در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده بر شترهای برهنه و بیجهاز سوار کردند و همانند اسیران در حالی که در اوج مصیبت و غم واندوه به سر میبردند به سوی کوفه حرکت دادند. [۷۱][۷۲][۷۳][۷۴][۷۵][۷۶]
به دستور عمر بن سعد سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان قتلگاه عبور دادند، البته در برخی از منابع آمده که عبور اسرا از میان قتلگاه به درخواست خود اسرا بوده است. [۷۷]
وقتی زینب (سلاماللهعلیها) از کنار قتلگاه برادرش میگذشت میگفت: «یا محمداه! یا محمداه! هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء. یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتله تسفی علیها الصبا! یا محمداه! یا محمداه!؛ این همان حسین است زیر آسمان قرار گرفته و به خاک و خون آغشته و اعضایش قطعهقطعه شده است. یا محمداه! دخترانت اسیر گردیده، فرزندانت کشته شدهاند، باد صبا گرد و غبارش را بر آنان میگستراند! » پس هر دوست و دشمنی به گریه افتاد! به طوری که زنان صیحه زده بر صورتهای خویش سیلی میزدند. [۷۸][۷۹][۸۰][۸۱][۸۲][۸۳]بر اساس نقل مقاتل و منابع دوست و دشمن از دیدن این ماجرا به گریه افتادند. [۸۴][۸۵][۸۶
امام زینالعابدین (علیهالسلام) میفرمایند: هنگام عبور از قتلگاه، وقتی پیکر چاکچاک و غرقه در خون برادر و عموها و پدر خود را دیدم که چگونه بیسر افتاده و زیر سُمّ اسبان پایمال شدهاند، بسیار منقلب شدم و بغض گلویم را گرفت به حدّی که نزدیک بود جان خود را از دست بدهم. امّا وقتی عمّهام زینب (علیهاالسّلام) متوجّه حال من شد، فرمود: «ما لی اراکَ تَجودُ بِنَفْسِکَ یا بَقیَّةَ جَدّی وَ اَبی وَ اِخْوَتی؟ فَقُلتُ: وکَیْفَ لااجْذَعُ و اَهْلَعُ وَ قَدْ اری سَیِّدی وَ اخْوَتی وعُمومَتی و وَلَد عَمّی وَ اَهْلی مُضَرَّجینَ بِدِمائِهِمْ مُرمَّلینَ بالعَراءِ مُسَلَّبینَ لایُکْفَنُونَ وَلا یُوارُونَ، وَلایَعْرجُ عَلَیْهِمْ اَحَدٌ؛ ای یادگار جد و پدر و برادرانم! چرا با جان خود بازی میکنی و میخواهی جان خود را از دست بدهی؟» گفتم: چگونه با جان خود بازی نکنم و خود را از دست ندهم، در حالی که مشاهده میکنم مولایم، برادرانم، عموهایم، پسر عموهایم، و همه اعضای خانوادهام! در این بیابان به خاک و خون آغشتهاند و بدنهای آنها برهنه و عریان روی زمین افتاده است و کسی آنها را کفن نمیکند و به فکر دفن آنها نیست.» [۸۷][۸۸][۸۹][۹۰][۹۱][۹۲][۹۳]زینب کبرا (علیهاالسّلام) به خوبی میدانست که بعد از سیّدالشهداء (علیهالسلام) امام سجّاد (علیهالسلام) است که وظیفه امامت امّت و بار سنگین ولایت بر دوش اوست، پس باید زنده بماند تا زمین از حجّت الهی خالی نماند.
پی نوشت:
۱. ↑ علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۹۶.
۲. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۴۲۲.
۳. ↑ قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج۴، ص۳۲۴.
۴. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۵۰۴.
۵. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۵۱۴.
۶. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، ص۲۳۸.
۷. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۶۳.
۸. ↑ ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۸.
۹. ↑ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۸، ص۴۴۵.
۱۰. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۴۵۲.
۱۱. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۲۴۷.
۱۲. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۲۳۰.
۱۳. ↑ علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۸.
۱۴. ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۳۲.
۱۵. ↑ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۳۴۳.
۱۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۳۲۰.
۱۷. ↑ محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۹۳۹.
۱۸. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۰۲.
۱۹. ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطّفوف، ص۱۸۰.
۲۰. ↑ شمسالدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۶۱.
۲۱. ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۲۸.
۲۲. ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۲۹.
۲۳. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۴.
۲۴. ↑ محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ج۱، ص۹۳۶.
۲۵. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۲۳۰.
۲۶. ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۲۲۹.
۲۷. ↑ جزائری، سید نعمتالله، ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار، ج۱، ص۲۳۵.
۲۸. ↑ علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۸۲.
۲۹. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۲۴۲.
۳۰. ↑ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۳۴۲.
۳۱. ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطّفوف، ص۱۸۰.
۳۲. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۲۲۷.
۳۳. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۳۱۴.
۳۴. ↑ محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ج۱، ص۹۳۷.
۳۵. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۳.
۳۶. ↑ علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۰.
۳۷. ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۷، ص۳۱۶.
۳۸. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم، الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۰۵.
۳۹. ↑ محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۹۳۷.
۴۰. ↑ انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء ( (سلاماللهعلیها))، ج۱۰، ص۲۹۳.
۴۱. ↑ نقدی، جعفر، زینب کبرا (سلاماللهعلیها)، ص۹۶.
۴۲. ↑ المجمع العالمی لاهل البیت (علیهمالسّلام)، اعلام الهدایة الامام الحسین سید الشهداء (علیهالسّلام)، ص۲۰۴.
۴۳. ↑ ناصر مکارم شیرازی، عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ص۵۴۰.
۴۴. ↑ هاشمی خطیب، علی بن حسین، ثمرات الاعواد، ص۲۷۸.
۴۵. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۲۳۰.
۴۶. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۲۴۸.
۴۷. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۲۶.
۴۸. ↑ محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ج۱، ص۵۴.
۴۹. ↑ علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۰-۶۱.
۵۰. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۲۴۴.
۵۱. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۲۲۶.
۵۲. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۰۵.
۵۳. ↑ المجمع العالمی لاهل البیت (علیهمالسّلام)، اعلام الهدایة الامام الحسین سید الشهداء (علیهالسّلام)، ص۲۰۴.
۵۴. ↑ عصامی، خلیل زامل، تعریب موسوعة عاشوراء، ص۲۹.
۵۵. ↑ انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء ( (سلاماللهعلیها))، ج۱۰، ص۲۹۳.
۵۶. ↑ نقدی، جعفر، زینب کبرا (سلاماللهعلیها)، ص۹۶.
۵۷. ↑ المجمع العالمی لاهل البیت (علیهمالسّلام)، اعلام الهدایة الامام الحسین سید الشهداء (علیهالسّلام)، ص۲۰۴.
۵۸. ↑ ناصر مکارم شیرازی، عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ص۵۴۰.
۵۹. ↑ هاشمی خطیب، علی بن حسین، ثمرات الاعواد، ص۲۷۸.
۶۰. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۲۵۱.
۶۱. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۲۵۸.
۶۲. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۲۴۹.
۶۳. ↑ هاشمی خطیب، علی بن حسین، ثمرات الاعواد، ص۲۷۸.
۶۴. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۲۵۲.
۶۵. ↑ مازندرانی حائری، محمد مهدی، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (علیهماالسّلام)، ص۱۵۲.
۶۶. ↑ محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۱.
۶۷. ↑ جزایری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، ص۱۲۰.
۶۸. ↑ رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۴۱.
۶۹. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۶۴.
۷۰. ↑ نقدی، جعفر، زینب کبرا (سلاماللهعلیها)، ص۶۲.
۷۱. ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۴.
۷۲. ↑ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۴.
۷۳. ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۴.
۷۴. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۶۷.
۷۵. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.
۷۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۵-۴۵۶.
۷۷. ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۸.
۷۸. ↑ ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعه الطف، ص۲۵۹.
۷۹. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.
۸۰. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۶.
۸۱. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۴.
۸۲. ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۸-۷۹.
۸۳. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۰۳.
۸۴. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۵.
۸۵. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.
۸۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۶.
۸۷. ↑ موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ص۳۰۸.
۸۸. ↑ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۳۵۲.
۸۹. ↑ بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۲۶۰.
۹۰. ↑ نقدی، جعفر، زینب کبرا (سلاماللهعلیها)، ص۴۱.
۹۱. ↑ قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۵۶۷.
۹۲. ↑ علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۸، ص۵۷.
۹۳. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم، الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۶۲.
بر گرفته از ویکی فقه