سلامت روانی در گرو عمل به دستورات الهی

15:25 - 1392/09/12
رهروان ولایت ـ اعتقادات و اعمال دینی، نیاز انسان در جهان هستی است. نیاز به فهمیدن مبدأ وجود، هدف زندگی و نقش انسان در زندگی، نحوه‌ي ارتباط انسان با دیگران و پاسخ انسان به جهان هستی از جمله این نیازهای دینی است. این نیاز بشر در تمام دوران و در تمام جوامع مطرح بوده است.
سلامت روانی در گرو عمل به دستورات الهی

هیچ جزئی از طبیعت، گسسته از اجزای دیگر نیست، همه به وسیله نیروهایی به هم پیوند خورده‌اند. انسان نیز به عنوان جزئی از طبیعت از این قاعده و قانون مستثنا نیست. ویلیام جیمز[1] می‌گوید: «من معتقدم که در اثر ارتباط با عالم غیب، یک نیروی جدیدی در این دنیا حاصل شده و حوادث نویی رخ می‌دهد». «دنیایی که محسوس ماست و به چشم می‌آید قسمتی از جهانی است که به چشم نمی‌آید. این دنیای مرئی و محسوس ارزش و معنای خود را از عالم غیب دریافت می‌کند».[2] بنابراین عوامل متعددی انسان را از درون وبیرون هدایت می‌کنند، انسان در مجموعه‌ای از نیروهای مؤثر زندگی می‌کند که به صورت ارادی یا غیرارادی با آنها رابطه‌ای دوسویه دارد. کشف و شناسایی این عوامل نه تنها برای افراد مهم و کارساز است بلکه برای دانشمندانی که در پی نظریه‌پردازی درمورد انسان هستند نیز ضروری به نظر می‌رسد. جامع‌نگری به انسان، شناختی اعطا می‌کند که موجب ثبات شخصیت و احساس آرامش و اطمینان وی می‌گردد، ثباط و آرامشی که او را از گسستن رشته‌های تعادل و امنیت روانی بازمی‌دارد. در مجموعه‌ي کامل طبیعت، پیوستگی و ربط کامل انسان با خالق خویش، ارتباط دوسویه و مؤثر انسان و طبیعت و هم‌بستگی و ارتباط انسان‌ها با یکدیگر و سرانجام وابستگی کل نظام طبیعت با خالق یگانه، چنان وحدت و انسجامی را به وجود آورده است که مجموعه‌ي آفرینش را به یک کاروان واحد و با حرکتی منسجم و هدفی روشن تبدیل کرده است. توجه به این کل به انسان کمک می‌کند که تکلیف خود را در مجموعه‌ي نظام آفرینش روشن ببیند و حرکت خود را با مجموعه هماهنگ کند. اسلام، با نگرش جامع به انسان، در مرتبه نخست تفسیری همه جانبه از حیات انسانی ارائه داده و در مرتبه دوم جایگاه انسان را در نظام خلقت مشخص کرده و در مرتبه سوم رابطه همه‌جانبه‌ی او را با خارج از خود ترسیم کرده و نظامی از مسئولیت‌های او را طراحی کرده است.

انسان دین‌دار با تکیه بر معارف و آموزه‌های دینی می‌تواند به چنین جایگاه رفیعی دست یابد. «فرد دینی معتقد است که تمام کائنات، که او هم جزء آن است در دست پروردگاری است که همه جا حاضر و ناظر است»، گویا «قیافه‌ي دنیا در نظر مردم با ایمان فرق می‌کند، در نظر افراد دینی هر واقعه‌ای انعکاسی از مشیت الهی است».[3]

به علاوه، فرد دیندار معتقد است که در این مجموعه همه‌ي اجزاء و ابعاد درهم تأثیرگذار و با یکدیگر ارتباطی متقابل و دوسویه دارند. «اعتقاد به یک رابطه‌ي دادو ستدی بین آدمی و خدا پایه‌ي اساسی مذهب است».‌‌[4] «هر مذهب پویا و زنده، شامل اعتقاد به یک عالَم غیبی است که بین آن عالَم و انسان مؤمن به آن، رابطه‌ای ثمربخش ایجاد شده و می‌تواند جریان امور را تغییر دهد».[5]

«زندگی سالم از آنِ کسانی است که با آفرینش هماهنگ هستند، آنها که رفتار خوبی ندارند، فاقد این موهبت هستند. آنها که از قوانین چهار فصل تجاوز نمایند و تکالیف و مسئولیت‌های خود را انجام ندهند، زندگی آنها مختل شده و دچار بیماری روانی می‌شوند».

مهم‌تر آنکه «اعتقادات و اعمال دینی، نیاز انسان در جهان هستی است. نیاز به فهمیدن مبدأ وجود، هدف زندگی و نقش انسان در زندگی، نحوه‌ي ارتباط انسان با دیگران و پاسخ انسان به جهان هستی از جمله این نیازهای دینی است. این نیاز بشر در تمام دوران و در تمام جوامع مطرح بوده است».[6]

متون اسلامی نیز بر آن است که «اگر کسی بخواهد گناه کند، یعنی برخلاف مسیر همه‌ی موجودات حرکت کند، همه‌‌‌ي موجودات علیه او قیام می‌کنند. از این رو ممکن نیست کسی خلاف کند و به مقصد برسد».[7] از این رو، انسانی که به این نظم معتقد است و می‌داند همه در مسیر اطاعت از ربّ العالمین حرکت می‌کند؛[8] به بیراهه نمی‌رود؛ زیرا می‌ترسد بالاخره سرکوب شود».[9]

یکی از امتیازات اسلام از سایر ادیان و مکاتب، نگاه جامع به انسان و ترسیم جایگاه ویژه و محوری او در نظام هستی است. انسان از بین همه موجودات و مخلوقات، جانشین خدا،[10] حامل امانت الهی[11] و مسجود ملائکه[12] معرفی شده است. همه‌ي ساحت‌های وجودی وی- مادی و غیرمادی- و بالاخره در همه‌ي مراحل تحوّل- قبل از انعقاد نطفه تا مرگ و از مرگ تا حیات اخروی جاودانه- مورد توجه قرار گرفته است. به علاوه در حرکت صعودی یا نزولی انسان عوامل و نیروهای متعددی دخالت دارند، از اراده‌ي الهی گرفته تا همه‌ي اجزای هستی.

توجه به نگرش‌های اساسی یاد شده در فرآیند ایجاد سلامت روانی بسیار ضروری است.

 

پی نوشت:

[1] جیمز، دین و روان، ص204.

[2] همان، ص 177.

[3] همان‌جا.

[4]همان، 156.

[5] همان، ص 181.

[6] دادفر، 1383.

[7] «ما ظفر من ظفر بالائم» (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 2، باب الذنب).

[8] «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ» (فصلت، 11).

[9] جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ص 340.

[10] بقره، 30.

[11] احزاب، 72.

[12] بقره، 34.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 3 =
*****