جایگاه استخاره و توکل در دین

08:06 - 1402/02/09

بدفهمی در مورد آموزه‌های دینی همچون توکل و استخاره انسان را از دین و جامعه را از پیشرفت باز می‌دارد.

گفته بود ملتی که به جای تصمیم گرفتن، استخاره می‌کنند و بجای حرکت کردن به امید می‌نشیند روزگارشان بهتر از این نمی‌شود که بر سرشان آمده است... .

می‌گویم: آری وای به حال چنین ملتی و بیشتر از آن وای به حال شخصی که گمان کند دین می‌گوید: باید به جای تصمیم، استخاره کرد و به‌جای حرکت، امید داشت. استخاره و امید در دین معنای دیگر دارد که در ذیل به جایگاه درست آن در دین می‌پردازیم

استخاره
استخاره در اصل به معنای طلب خیر از خداوند متعال است. ائمه علیهم‌السلام توصیه ‌کرده‌اند در هنگام انجام هر عملی از خداوند بخواهیم که خیرمان را در آن عمل قرار دهد.[1] اما استخاره معنای دیگری نیز دارد. در این معنا استخاره نوعی پناه بردن به خدا در هنگام تحیر است. در این مواقع که تفکر و مشورت انسان را به جایی نمی‌رساند و او ناگزیر از انتخاب است، با توسل به استخاره می‌توان از سرگشتگی بیرون آمد و با استعانت از خدا، اراده‌ای جدی‌ بر انجام یک کار را تحقق بخشید. در نتیجه استخاره نه در مقابل اراده و تصمیم، بلکه تقویت کننده آن است.

توکل و امید:
دین انسان را آگاه می‌کند که هیچ‌کس به جز خداوند متعال هیچ قدرت مستقلی ندارد. هر واقعه‌ای که در عالم رخ می‌دهد به اذن خداوند است. از این رو انسان باید در کنار اینکه تلاش خود را برای انجام صحیح اعمال، به کار می‌برد بر خداوند متعال نیز توکل کند و بداند که بدون اذن الهی هیچ عملی به نتیجه نخواهد رسید. خداوند پیامبر گرامی خویش را نیز به توکل بعد از تصمیم توصیه می‌کند و می‌فرماید: «در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن؛ زيرا خداوند توكل‌‏كنندگان را دوست مى‌دارد».[2]
همچنین در روایتی دیگر حضرت رسول صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله از شخصی که وارد مسجد شد، پرسيدند: آيا شترت را بسته‏‌اى؟ عرض كرد: نه، بلكه با توكّل به خدا آن را رها كردم، پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله فرمودند: اوّل آن را ببند و بعد به خدا توكّل كن».[3] روشن است که توکل و امید بستن به خداوند متعال هیچ منافاتی با حرکت کردن ندارد.

حاصل‌آنکه نه استخاره به معنای فرار از تصمیم‌گیری است و نه توکل با امید منافات دارد، اما بی‌شک کج‌ فهمیدن و بد فهماندن دین، مانع پیشرفت جامعه خواهد بود.

پی‌نوشت:
[1]. ابن بابویه، محمدبن‌علی، من لایحضره الفقیه، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق، ج1، ص563.
[2]. آل عمران: 105.
[3]. ابن أبي الحديد،‏ شرح نهج البلاغة، مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، چاپ اول، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، ‏1401ق، ج11، ص201.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 4 =
*****