بر اساس تفاوتهای روانشناختی زن و مرد در ایفای نفشهای زناشویی، یکی از مهمترین کارکردهای روانشناختی مردان، حمایتگری یا حمایتکنندگی است.

یکی از کارکردهای مهم مردان، که آنان را در ایفای نقش، از زنان متفاوت میکند، ویژگی حمایت کنندگی آنان است. مردان موفق کسانی هستند که بتوانند کارکرد حمایتی خود را در جنبههای گوناگون روابط زناشوئی بروز دهند. مردانی که از تمام ظرفیت خود برای حمایت از همسرشان بهره میبرند، رضایت زناشویی بیشتری را تجربه میکنند. از مهمترین جنبههای حمایتکنندگی مردان، حمایت عاطفی به عنوان یک نقش است. البته وجود این کارکرد در مرد، به معنای نفی آن در جنس مخالف نیست، بلکه به شکل ضعیفتر در جنس دیگر نیز وجود دارد.
به باور برخی از روانشناسان، انسان موجودی دوجنسیتی است؛ به این معنا که زن و مرد، افزون بر اخلاقهای مربوط به جنس خود، خلق و خوی جنس مخالف را نیز به طور ذاتی در خود دارند؛ چرا که در واقع، وجود ویژگیهای جنس مخالف، زمینه سازگاری فرد را با آن جنس فراهم میکند.[1]
نکته دیگر اینکه کنشها و کاکردهای زنان و مردان نمیتواند جابهجا شود، و در صورت جابهجایی نیز، ناموفق خواهد بود؛ برای نمونه، اگر مردان بخواهند کارکرد اقتدار را که نیاز اصلی آنان نیز هست، به همسر خویش انتقال دهند و از همسرشان زنی مقتدر بسازند، موفق نخواهند بود. زنان نیز اگر بخواهند کارکرد عشق ورزی را به شوهرشان بدهند تا شوهری سرشار از احساس همانند خویش داشته باشند، شکست خواهند خورد.
بیدلیل نیست که زنان از زندگی با مردان بسیار احساسی، و مردان از زندگی با زنان قدرت طلب و سلطهجو راضی نیستند؛ از این جهت مرد در کارکرد اقتدار، و زن در کارکرد عشق ورزی نیرومندند.[2]
پینوشت:
[1]. مسعود جانبزرگی، اساس روانشناختی تفاوت زن و مرد، ص50.
[2]. سید مهدی خطیب، این نقشها واقعی است، ص18.