یکی از مسائلی که به اشتباه در اذهان جا افتاده، این است که اسلام دستور داده، به طور کلی دختران در 9 سالگی و پسران در 15 سالگی باید ازدواج کنند؛ این مطلب نه از جهت فقهی صحیح است و نه از جهت تربیتی!
یکی از فاکتورهای مهم ازدواج مسئله تناسب سنی است. دراینباره مباحث و نظرات مختلفی بیان شده است که در اینجا مجال پرداختن به همه آنها نیست .
برخی از افراد تصور میکنند که اسلام دستور داده است دختر باید در سن 9 سالگی و پسر در 15 سالگی ازدواج کند. همین نگاه سبب شده تا برخی از ازدواجها در مناطق مسلمان نشین، در سنین پائین شکل بگیرد و بعضی افراد از آن به کودکهمسری تعبیر کنند. آنها میپرسند: چرا ازدواج بعد از سن بلوغ از نظر شرعی اشکال ندارد؟ مثلا یک دختر ۹ ساله یا یک پسر ۱۵ ساله میتواند ازدواج کند؟ مگر دین اسلام برای همه دورهها و زمانها نیست؟
این سوال از دو جهت قابل بررسی است:
1. از جهت منابع دینی و دستورات اسلام و پاسخ به عنوان یک سوال اعتقادی و فقهی؛
2. از جهت روانشناختی و پاسخ به عنوان یک سؤال تربیتی.
به طور کلی اسلام دستوری بر ازدواج در سنین 9 یا 15 سالگی نداده است و تنها اشاره به این دارد که سن 9 و 15 سالگی سن بلوغ شرعی دختر و پسر است و در مورد دختر، همبستر شدن قبل از این سن را رد کرده است؛ نه اینکه گفته باشد باید انسان در این سن ازدواج کند. پس اسلام، نگفته که در 9 سالگی حتماً دختر را شوهر دهید؛ بلکه گفته که زیر 9 سال حقّ ندارید او را شوهر دهید و همبستری انجام شود، اگر چه از لحاظ بدنی و فکری رشد کافی داشته باشد.
در مورد ازدواج هم توصیه دارد که ازدواج به سن بلوغ نزدیکتر باشد و بین سن بلوغ و آغاز نیاز به ازدواج و انجام آن، فاصله زیادی نشود و از آسیب ها جلوگیری شود.
اما آيا تنها رسيدن به اين سن كفايت مى كند، يا معيارهاى ديگرى نيز در تعيين زمان ازدواج دخالت دارد؟ شواهد بسيارى نشان مىدهد كه علاوه بر سن، متغيرهاى ديگرى در تعيين زمان مناسب ازدواج مورد توجه است كه به تبع آنها، معيار سنّى نيز نوسان مىيابد. يكى از اصلىترين معيارهاى تعيين سن ازدواج، از نظر شرع[1] و روانشناسان رسيدن به حدّ رشد است كه خود ابعاد مختلفى دارد و ما اينک به توضيح برخى از جنبههاى عمدهى آن مىپردازيم:
رسيدن به حد رشد
براى صلاحيت ازدواج ازنظر فقهی تنها رسيدن به سن بلوغ كافى نيست؛ بلكه علاوه بر آن، دختر و پسر بايد رشيد هم باشند؛ يعنى بتوانند مصلحت خود را تشخيص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روى اراده و اختيار عقد ازدواج ببندند. شهيد مطهرى رحمهالله درباره شرط بودن رشد براى ازدواج مینویسد: «در فقه و سنت اسلامى محرز و مسلم است كه براى ازدواج تنها عقل و بلوغ كافى نيست؛ يعنى يک پسر بهصرف آنکه عاقل و بالغ است نمیتواند با دخترى ازدواج كند، هم چنانکه براى دختر نيز عاقله بودن و رسيدن به سن بلوغ دليل كافى براى ازدواج نيست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.[2]
بنابراين، رشد در مورد ازدواج يعنى شايستگى و لياقت اداره زندگى، چنانکه شهيد مطهرى در اين خصوص میفرماید: «منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانى نيست، منظور اين است كه رشد فكرى و روحى داشته باشند. يعنى بفهمد كه ازدواج يعنى چه؟ تشكيل كانون خانوادگى يعنى چه؟ عاقبت اين بله گفتن چيست؟ بايد بفهمد اين بله كه میگوید، چه تعهدهايى و چه مسئولیتهایی به عهده او میگذارد و بايد از انجام اين مسئولیتها برآيد».[3]
رشد به معناى یادشده كاملاً يک امر اكتسابى و قابل يادگيرى است. والدين، اطرافيان و فرهنگ جامعه میتوانند نقش اساسى در شکلگیری و تحصيل آن داشته باشند.
نکته دیگر این است که سبک زندگی و تربیت جامعه اگر به نحوی باشد که مطابق دستورات اسلامی باشد و در تمامی شئون، نهفقط در برخی از بخشها مطابق دستورات اسلامی انجام شود، دختر و پسر طوری تربیت میشوند که ازدواج آنها در موقعیت و زمان مناسب انجام میشود و بسیاری از موارد تأخیر در ازدواج و عدم آمادگی دختر و پسر برای ازدواج در سن نزدیک به بلوغ، مربوط به تربیت غیر صحیح آنها است.
پینوشت:
[1] مطهرى، مقاله رهبرى در اسلام، انتشارات صدرا، بیتا.
[2] همان، امدادهاى غيبى در زندگى بشر بهضمیمه چهار مقاله ديگر، انتشارات صدرا، بیتا، ص120-153.
[3] همان، ص154ـ153.