جواب سوالات مسابقه درس هایی از قرآن مورخ 1402/08/11
جواب سوالات مسابقه درس هایی از قرآن ۱۱ آبان ۱۴۰۲
۱- قرآن، هدف از تشکیل حوزه های علمیه را چه می داند؟
معلّم خواب رفتهها را بیدار میکند، خطرات را هشدار میدهد. اصلاً قرآن میگوید حوزه تشکیل بشود، از هر جمعیتی، یک افرادی در حوزههای علمیه بروند، روحانی، عالم ربّانی بشوند، برگردند هشدار بدهند «لِیُنْذِرُوا» خب رفت طلبه شد، ده سال، بیست سال، سی سال، کمتر، بیشتر در حوزهها ماند، یک آیت الله شد. خب آیت الله چه کند؟ میگوید: «و لِیُنْذِرُوا» باید هشدار بدهد، یعنی خطرات را به مردم بگوید، مثل نامههایی که امام خمینی مینوشت، مردم ایران را بیدار کرد. دهها میلیون جمعیت بودند و از ترس شاه هیچی نمیگفتند، یک امام پیدا شد، مردم خواب را بیدار کرد، افراد غافل را هشدار کرد. معلّم باید هشدار بدهد، به بچّهها بگوید این خطر است، خطرها را هشدار بدهد.
۲- حضرت موسی پس از مبعوث شدن، به سراغ چه کسی رفت؟
اوّلین کاری که حضرت موسی کرد، پهلوی فرعون آمد، گفت: بنی اسرائیل را شما تحت شکنجه قرار دادید «أَرْسِلْ مَعَنا» حق نداری اینها بردهی تو باشند. خیلی قشنگ است هان. حضرت موسی پیغمبر شد، مأمور شد برود با فرعون صحبت کند، اوّلین کلامی که به فرعون گفت، گفت: تو حق نداری مردم را به بردگی بکشانی. «أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ».
۳- بر اساس قرآن، رسالت پیامبران در برابر مردم، چه امری است؟
قرآن میفرماید انبیاء کارشان نجات بشریت است. اوّلین کاری که حضرت موسی کرد، پهلوی فرعون آمد، گفت: بنی اسرائیل را شما تحت شکنجه قرار دادید «أَرْسِلْ مَعَنا» حق نداری اینها بردهی تو باشند. خیلی قشنگ است هان. حضرت موسی پیغمبر شد، مأمور شد برود با فرعون صحبت کند، اوّلین کلامی که به فرعون گفت، گفت: تو حق نداری مردم را به بردگی بکشانی. «أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ».
«اقْرَأ» از سجده جدا شده. ما سورهای داریم به نام سورهی علق، نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ»، «اقْرَأ» یعنی برو درست را بخوان، بخوان «اقْرَأ» هست، امّا آخر سورهی «اقْرَأ» یک آیهای هست که نمیتوانم بخوانم، من اگر در تلویزیون بخوانم، همه باید سجده کنیم، یعنی شما که نشستید باید سجده کنید، سجده دارد. چهار تا سوره در قرآن داریم که تا خواندی، باید سجده کنی، مثل اینکه در نماز سجده میکنیم، این چون سجده دارد، نمیتواند بخوانم، ولی فارسی اش این است «اقْرَأ» آخرش میگوید سجده کن؛ یعنی «اقْرَأ»ای به درد میخورد، یعنی علمی به درد میخورد که آخرش بندگی خدا باشد. اگر هر چه باسوادتر میشوید، بندگی شما نسبت به خدا، تواضعت نسبت به پدر و مادر، تواضعت نسبت به معلّم، مربّی و استاد، اگر تواضعت بیشتر شد، این «اقْرَأ» مفید است وگرنه «اقْرَأ» مفید نیست.
اگر هر چه بچّه، دختر و پسر ما، دانشجوی ما، اگر هر چه باسوادتر میشود، احترامش نسبت به پدر و مادر و خانه و خواهر و برادر و معلّم و دبیر و استادش، رفتن به مسجدش، رابطه اش با خدا، رابطه اش با پیغمبر، رابطه اش با شهدا، اگر هر چه باسوادتر شد، احترام آنها را بیشتر گرفت، این علم مفید است این «اقْرَأ» به سجده کشیده شده، امّا اگر درس میخواند، ولی ادب ندارد، اخلاق ندارد، الآن مشکل آمریکا سوادش است، یا اخلاقش است؟ مشکل آمریکا سوادش نیست، کشورهای پیشرفته تکنولوژیشان قوی هست، آدم نیستند. الآن اسرائیل مشکلش، مشکل علم است، یا مشکلش جنایتش است؟ ما «اقْرَأ»ای میخواهیم که از «بِاسْمِ رَبِّ جدا نشود» «اقْرَأ»ای میخواهیم که از آخرش سجده باشد، این یک.
مسئله ی دوّم «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ»، تزکیه و تعلیم باید با هم باشد. اگر «یُعَلِّمُهُمُ» هست «یُزَکِّیهِمْ» نیست، باز از هم جدا شدند. مادیات از معنویات جدا بشود، میگویم بچّه ام میخواهم برود کنکور، مهندس بشود. خب مهندس دور از خدا؟ تارک الصّلاة؟ مهندسی که نقشه بکشد؟ جنایتکاران بشر بیسواد نیستند. شما نگاه کنید، سران کفر همه بیسوادند؟ همه باسوادند، انواع تخصّصها را ممکن است داشته باشند، اینها از هم جدا شده، نخ از سوزن جدا شد. دو «یُزَکِّیهِمْ» از «یُعَلِّمُهُمُ» جدا شد.
سه «اقْرَأ» از سجده جدا شد.
چهار، مادیات از معنویت جدا شد. میگوید: بچّه ام میخواهم نمرهی بیست بگیرد، نماز حالا نماز میخواهد بخواند، میخواهد نخواند، به من ربطی ندارد، من میخواهم بچّه ام به مدرسه برود، مادیات را نگاه میکند.
۴- آغاز و انجام سوره علق، به چه امری تأکید می کند؟
«اقْرَأ» از سجده جدا شده. ما سورهای داریم به نام سورهی علق، نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ»، «اقْرَأ» یعنی برو درست را بخوان، بخوان «اقْرَأ» هست، امّا آخر سورهی «اقْرَأ» یک آیهای هست که نمیتوانم بخوانم، من اگر در تلویزیون بخوانم، همه باید سجده کنیم، یعنی شما که نشستید باید سجده کنید، سجده دارد. چهار تا سوره در قرآن داریم که تا خواندی، باید سجده کنی، مثل اینکه در نماز سجده میکنیم، این چون سجده دارد، نمیتواند بخوانم، ولی فارسی اش این است «اقْرَأ» آخرش میگوید سجده کن؛ یعنی «اقْرَأ»ای به درد میخورد، یعنی علمی به درد میخورد که آخرش بندگی خدا باشد. اگر هر چه باسوادتر میشوید، بندگی شما نسبت به خدا، تواضعت نسبت به پدر و مادر، تواضعت نسبت به معلّم، مربّی و استاد، اگر تواضعت بیشتر شد، این «اقْرَأ» مفید است وگرنه «اقْرَأ» مفید نیست.
اگر هر چه بچّه، دختر و پسر ما، دانشجوی ما، اگر هر چه باسوادتر میشود، احترامش نسبت به پدر و مادر و خانه و خواهر و برادر و معلّم و دبیر و استادش، رفتن به مسجدش، رابطه اش با خدا، رابطه اش با پیغمبر، رابطه اش با شهدا، اگر هر چه باسوادتر شد، احترام آنها را بیشتر گرفت، این علم مفید است این «اقْرَأ» به سجده کشیده شده، امّا اگر درس میخواند، ولی ادب ندارد، اخلاق ندارد، الآن مشکل آمریکا سوادش است، یا اخلاقش است؟ مشکل آمریکا سوادش نیست، کشورهای پیشرفته تکنولوژیشان قوی هست، آدم نیستند. الآن اسرائیل مشکلش، مشکل علم است، یا مشکلش جنایتش است؟ ما «اقْرَأ»ای میخواهیم که از «بِاسْمِ رَبِّ جدا نشود» «اقْرَأ»ای میخواهیم که از آخرش سجده باشد، این یک.
مسئله ی دوّم «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ»، تزکیه و تعلیم باید با هم باشد. اگر «یُعَلِّمُهُمُ» هست «یُزَکِّیهِمْ» نیست، باز از هم جدا شدند. مادیات از معنویات جدا بشود، میگویم بچّه ام میخواهم برود کنکور، مهندس بشود. خب مهندس دور از خدا؟ تارک الصّلاة؟ مهندسی که نقشه بکشد؟ جنایتکاران بشر بیسواد نیستند. شما نگاه کنید، سران کفر همه بیسوادند؟ همه باسوادند، انواع تخصّصها را ممکن است داشته باشند، اینها از هم جدا شده، نخ از سوزن جدا شد. دو «یُزَکِّیهِمْ» از «یُعَلِّمُهُمُ» جدا شد.
سه «اقْرَأ» از سجده جدا شد.
چهار، مادیات از معنویت جدا شد. میگوید: بچّه ام میخواهم نمرهی بیست بگیرد، نماز حالا نماز میخواهد بخواند، میخواهد نخواند، به من ربطی ندارد، من میخواهم بچّه ام به مدرسه برود، مادیات را نگاه میکند.
۵- آیه ۶۶ سوره کهف، به کدام یک از اهداف علم آموزی اشاره دارد؟
این را من در یک جلسه مفصّل گفتم. در دعاها داریم «وَ عِلْماً نَافِع»اً یعنی علمی به درد میخورد که مفید باشد. خیلی از درسهایی که ما میخوانیم، مفید نیست. خیلی از اطّلاعاتی که ما میگیریم، مفید نیست. درس میخواند، نمره هم میگیرد نمرهی بیست، قبول هم میشود، در کنکور هم میرود، امّا آنهایی که خوانده، به درد نمیخورد. یک وقت خواستند از ما تجلیل کنند، کار نداریم بگوییم چه کسی بود، چون میخواهم بدیشان را بگویم، اسم نبرم. من را بردند و دوربینهای تلویزیون هم آمدند و یک چیزی به ما دادند، بستهی سنگینی. گفتم: چیه؟ شکستنی است؟ کتاب است؟ خلاصه برداشتیم رفتیم خانه، باز کردیم، دیدیم چند جلد کتاب است، اسم کوههای ایران است، مثلاً نطنز چند تا کوه دارد، مراغه چند تا کوه دارد، سبزهوار چند تا کوه دارد، دانه دانه اسم کوهها را نوشته بود. گفتم: من با این چه کنم؟! رابطهی من با کوهها چیه، من رودخانههای پاکستان من بدانم شش تا رودخانه دارد، یا هفت تا، الآن به چه درد یک بچّهی سیزده ساله میخورد بسیاری از درسهایی که ما میخوانیم، مفید نیست، مقام معظّم رهبری هم فرموده. قرآن، علمی خوب هست که رشد در آن باشد. حضرت موسی مأمور شد که برود پهلوی حضرت خضر، چیزی یاد بگیرد. خضر معلّم بشود، موسی شاگرد بشود. موسی یک شرط با خضر کرد، گفت: من میخواهم عقب تو راه بیفتم، مرید تو بشوم، هر جا میروی، بیایم، سوار کشتی میشوی، با هم باشیم، روی خشکی راه میروی، با هم راه برویم. من میخواهم دنبال شما راه بیفتم، به یک شرط «تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» یک رشدی باید داخلش باشد، حالا رشد سیاسی است، رشد بدنی است، رشد اقتصادی است، رشد اخلاقی است، یک چیزی باشد که رشد داخلش باشد. خیلی درسها را بدانی فایدهای ندارد، ندانی خطری ندارد. یک نهضتی باید بشود، علم باید مفید باشد.
فیلمهای تلویزیون همهاش دیدنی نیست. گاهی وقتها من یک فیلمی میبینیم. میگویم: خب فایدهی این فیلم چه چیزی شد؟ این را که مردم دیدند، چه چیزی گیرشان آمد آن وقت جوان ما مهارت ندارد، دیپلمش هیچ هنری ندارد، لیسانس است، فقط میگوید من لیسانس هستم، هیچ هنری ندارد، فوق لیسانسش، ما الآن مشکل رئیس جمهورها، هر کسی، با هر سلیقه ای رئیس جمهور شده، مشکلی که نتوانسته حل کند، مشکل اشتغال است، یا نتوانسته حل کند، یا خوب نتوانسته حل کند. اشتغال یعنی چه؟ یعنی دیپلم، لیسانس، فوق دیپلم، فوق لیسانس هیچ هنری ندارد. باید علم دنیا را بگیریم، ولی علم خودمان یادمان نرود یعنی باید داروسازی قدیم را بلد باشیم، داروهای گیاهی، منتها داروهای غیر گیاهی امروز را هم استفاده کنیم. معماری قدیم باید گنبد و منار، طاق های قدیمی، معماری قدیم را بلد باشیم، برج های امروز را هم بتوانیم بسازیم. طبّ قدیم، طبّ جدید، معماری قدیم، معماری جدید؛ یعنی باید ... حالا ما چه میکنیم؟ ما معماری قدیم را فراموش میکنیم و معماری جدید را هم خوب یاد نگرفتیم. برجسازیمان مثل غربیها نیست، گنبدسازی را هم فراموش کردیم، الآن اگر یک گنبدی خراب بشود، در هزار تا، در صد تا بنّا، شاید یکیشان نتواند گنبد درست کند که گنبد خیلی چرخی گرد باشد پیغمبر فرمود: «أَعْلَمُ النَّاسِ» اگر میخواهید باسوادتر باشید، باید علوم دیگران را به علم خودتان اضافه کنید.
نحوه شرکت در مسابقه درس هایی از قرآن
برای شرکت در مسابقات هفتگی درس هایی از قرآن می توانید با ارسال پیامک به شماره 3000114 اقدام نمایید برای این کار لازم است فقط گزینه صحیح سوالات اول تا پنجم را از چپ به راست در کنار هم قرار داده و به صورت یک عدد پنج رقمی بدون هیچگونه توضیحی به شماره 3000114 پیامک نمایید.