مرور مواضع مبهم و دوپهلوی آیتالله شریعتمداری و بلکه جانبدارانه وی از اسرائیل، نشان میدهد که رژیم شاهنشاهی هیچگونه استقلالی برای نهادهای دینی قائل نبوده و برای همراه کردن مراجع وابسته و درباری حتی برای جنایتهای اسرائیل هم حد و مرزی قائل نبوده است.
فلسطین در این روزها با نام غزه و بنام مردم مقاوم آن در حال گذراندن پیچ تاریخی خود است؛ صهیونیستها با به هم ریختگی در دستگاه محاسباتی خود، ضربه بسیار بدتری از طوفان الاقصی را دریافت کردند. آنها با کشتار مردم غزه که بازتابی گسترده در جهان امروز داشت یک پشتوانه بزرگ مردمی را برای آزادسازی خاک فلسطین فراهم کردند و به اشغالگری خود رسمیت عمومی دادند، مخاطرات زیادی که نتانیاهو نسبت آنها به نگران شده و هشدار میدهد که لولای تاریخ در حال چرخیدن است!
بر اساس دادهنمایی که به تازگی اکونومیست منتشر کرده، با گذشت زمان پستهای حمایتی از فلسطین در اینستاگرام، ایکس و یوتیوب در حال افزایش است و در محیطی همچون اینستاگرام که به صورت طبیعی در دنیای غرب دنبالکنندگان بیشتری دارد به ۴۸ درصد رسیده است، روندی افزایشی که یکی از شدیدترین دوقطبیهای تاریخی را رقم زده است![۱]
افزون بر وضعیت افکار عمومی در جهان معاصر، در عرصه داخلی هم یک وفاق و اجماع ملی برای دفاع آز آرمان فلسطین و مردم مظلوم غزه شکل گرفته است تا جایی که شعارهای انحرافی همچون نه غزه و نه لبنان دیگر فاقد بستر اجتماعی بوده و همان جمعهای اندک هم حاضر به تکرار آن نیستند.
در این شرایط مرور پرونده فلسطین و گذشته تاریخی آن در ایران، دربردارنده نکات مهمی است که یادآوری آن خالی از لطف نیست؛ به ویژه سالهای نخست شکلگیری رژیم صهیونیستی و جنگهای گسترده برخی کشورهای منطقه با اشغالگری یهودیان مهاجر که بازخوانی سیاستهای وقت رژیم شاهنشاهی، موضعگیری نخبگان و علمای حوزه و همچنین اقشار مختلف مردمی نسبت به جنگ اعراب و اسرائیل از اهمیت بیشتری برخوردار است.
آیتالله شریعتمداری که پس از شکست پروژه شخص شاه برای انتقال مرجعیت از قم به نجف، بیشترین طرفداری را از جانب دیگران داشته و به صورت هدفمند از سوی برخی جریانهای وابسته، مرجعیت وی ترویج میشد، یکی از کسانی است که بازخوانی دیدگاه وی، میزان نفوذ دربار در بیت او و تأثیرپذیری او را از سیاستهای رژیم سلطنتی آشکار میکند.
حجتالاسلام سید حمید روحانی نوشته است:
آقاى شريعتمدارى طى ديدار با هیئتی كه از كشورهاى عربى به منظور واداشتن رژيم شاه به پشتيبانى از اعراب در جريان فلسطين به ايران آمده بودند، رسماً از موضع صهيونيستى شاه در مورد فلسطين حمايت كرد؛ پشتيبانى نمايشى رژيم شاه و همپيمانان او در «سنتو» را درباره جنگ اعراب و صهيونيسم مورد ستايش قرار داد. او با بهکارگیری حربه نفت عليه ابرقدرتهاى پشتيبان صهيونيسم از طرف كشورهاى نفتخيز عرب را، نكوهش كرد و شكست اعراب در جنگ سال ۱۳۴۶ را تنها به گردن دولتهاى عرب انداخت و دولتهاى خائن كشورهاى اسلامى غیر عرب را تبرئه كرد.
وی تنها بازپسگيرى سرزمينهاى اشغالى اعراب در جنگ ۶ روزه را خواستار شد و از اظهارنظر در مورد فلسطين طفره رفت و مذاكره مستقيم با صهيونيسم را به طور ضمنى مورد تأييد قرار داد؛ جريان فلسطين را به عربها مربوط دانست و وظايف ملت اسلام را در برابر آن ناديده گرفت. ادعاى دروغين رژیم شاه را مبنى بر اينكه جمال عبدالناصر قصد تسخير استان خوزستان را در سر دارد، نشخوار كرد؛ از پادشاه ياغى و فرارى يمن شمالى (امام البدر) كه رژيم او توسط مردم آن كشور واژگون و خود او به رژيم سعودى پناهنده شده بود، به طور ضمنى پشتيبانى به عمل آورد و جمال عبدالناصر را به خاطر آنكه در برابر توطئه رژيم سعودى و شاه فرارى يمن به رويارويى برخاسته و نيرو به آن كشور گسيل داشته بود، شديداً به باد انتقاد گرفت؛ از «اتحاد اسلامى» ساختگى و نمايشى كه مورد پذيرش و حمايت امپرياليستهاى آمريكا و انگليس بود و رژيمهاى ايران و سعودى ساليان درازى براى پياده كردن آن تلاش مىكردند، رسماً جانبداری كرد؛ از پيوند ننگين رژيم شاه با اشغالگران فلسطين به طور ضمنى دفاع كرد و آن را ناچيز جلوه داد؛ مبارزه با رژيمهاى دستنشانده و خائن كشورهاى اسلامى و تشكيل حكومت اسلامى را مردود شمرد و حتى همكارى با اين رژيمها را پيشنهاد داد و به گونهاى سخن گفت كه انگار دولت و ملت ايران از وحدت و انسجام كامل برخوردارند و سياست واحدى را دنبال مىكنند![2]
بیگمان در حالی که شاهد یک انقلاب مردمی در دیپلماسی عمومی فلسطین بوده و جمعیتها و شخصیتهای کشورهای مختلف به دنبال حمایت واقعی از مردم فلسطین هستند، یادآوری موضعگیری منفعلانه یک مرجع به ظاهر دینی که وابسته به دربار بوده است، روشن خواهد کرد که شاه برای قربانی کردن وجهه عمومی ایران به پای رژیم صهیونیستی حتی حاضر به استفاده ابزاری از نهاد مرجعیت و دین بود.
پینوشت:
[۱]. نورنیوز، https://nournews.ir/n/154712.
[۲]. نهضت امام خمینی، دفتر دوم، ص ۳۵۶-۳۵۴.