-ماده (ح د ث) در قالبهای اسمی و فعلی در قران کریم سی و شش مرتبه ذکر گردیده است که در این میان، فعل حدث به معنای واقع شدن نیز امده است:« لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذٰلِكَ أَمْراً »از میان افعال ذکر شده در آیات شریف،در سه مورد، فعل ماده حدث از باب تفعیل - که اسم مصدر حدیث از ان مشتق شده- ذکر گردیده است.
مصادیق مفهومی حدیث و سنت در آیات قرآن کریم و روایات اهل سنت
1.استعمال حدیث در آیات و روایات
ماده (ح د ث) در قالبهای اسمی و فعلی در قران کریم سی و شش مرتبه ذکر گردیده است که در این میان، فعل حدث به معنای واقع شدن نیز امده است:« لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذٰلِكَ أَمْراً »[1] از میان افعال ذکر شده در آیات شریف،در سه مورد، فعل ماده حدث از باب تفعیل - که اسم مصدر حدیث از ان مشتق شده[2]- ذکر گردیده است در این دو ایه شریفه همه ی اقسام کلام اراده نشده بلکه از ظاهر ان قسم اخباری و گزارشی ان مورد اراده است یعنی ایا خبر واقعه پیروزس خدا برایتان ذکر شده است که این دال بر گزارشی بودن معنای حدیث است «وَ أَمّٰا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ[3] ... أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِمٰا فَتَحَ اللّٰهُ.[4].. يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا[5]
اما خصوص واژه حدیث 23 مرتبه استعمال شده که برخی به معنای کلام و سخن بوده است نظیر:« فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ[6] .... أَفَبِهٰذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ [7]....مَنْ يُكَذِّبُ بِهٰذَا الْحَدِيثِ[8].البته معنای اخباریت کلمه حدیث در موارد ذکر شده نیز قابل برداشت است.
برخی دیگر به وجه خبریت کلام یعنی نقل و گزارشی بودن آن(یکی به معنای قول و دیگری نقل گفتار) اشاره دارد. بطور مثال ایاتی نظیر:«:. هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِي[9].......حَتّٰى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ، ... إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِيثِ، ... مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ، ... هَلْ أَتٰاكَ حَدِيثُ مُوسىٰ*، ... هَلْ أَتٰاكَ حَدِيثُ الْغٰاشِيَةِ، ... لٰا يَكٰادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً، ... وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَحٰادِيثَ. آنچه که از فحوای آیات بدست می آید اینکه: حدیث به معنای صرف کلام و قول نبوده بلکه چنانچه از ایه هل اتاک حدیث موسی و نظیر ان بر می اید نقل اتفاق و حکابت و گزارش رخداد و ترجیح اخباریت بر نفس کلام مورد، توجه و مراد آیات بوده است پس درکلیه موارد استعمال حدیث در قرآن علی الخصوص در مواردی که به صورت نمونه ذکر گردید معنای اصلی و ریشه ای حدیث یعنی تجدد و واقع شدن مورد لحاظ و استعمال قرانی بوده به این نحو که بواسطه نقل و حکایت ما وقع، تجدد و موجود شدن در قالب نقل حکایت محقق شده است از این رو، نظر در حدیث در موارد مستعمل قرانی حدیث به معنای «نقل ما وقع» یعنی گزارش واقعیت و رخداد می باشد.[10]پس در نتیجه، چهارچوب معنای موضوع له حدیث در استعمالات قرآنی محفوظ و زیادتی در آن ایجاد نشده است.
اما حدیث در روایات اهل سنت به تعداد فراوانی استعمال شده است که به معانی بدعت ،کلام و گزارش و نقل است چنانچه در حدیث نبوی :« كلُّ مُحْدَثَةٍ بدْعَةٌ، و كلُّ بِدْعةٍ ضَلالةٌ.».« إِياكم و مُحْدَثاتِ الأُمور».«من احدث فی المدینة حدثاً فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین»[11]« شر الامور محدثاته»[12]محدثات جمع محدثة، به معنای بدعت و امر جدیدی که در سنت پیامبر اکرم معروف نیست[13]، آمده است. و در روایتی دیگر حدیث به معنای نقل و گزارش آمده است .در حدیث دیگری از حضرت فاطمه زهرا (ع) آمده است:« أَنها جاءَت إِلى النبي، صلى الله عليه و سلم، فوَجَدَتْ عنده حُدّاثاً کلمه ی حدّاث به معنای، جماعتیست که از پیامبر (ص) حدیث نقل می کنند.[14]و در حدیث دیگری «أَن حَديثَه الرَّعْدُ، و ضَحِكَه البَرْقُ» رعد و برق را به ابر تشبیه شده که این بخاطر ان است که رعد و برق خبر از باران می دهد.[15]
از موارد مذکر استعمال حدیث در روایات چنین بدست می آید که: حدیث در روایات بر اساس چهارچوب و دایره معانی لغوی نظیر امر جدید، واقع شدن، کلام، بدعت، و نقل گفتار و گزارش، استعمال شده و گویای تایید استعمالات روایی بر معانی لغوی آن است از این هیچ زیادتی بر معانی لغوی ان در اصطلاحات شرعی بدست نمی آید.
[1] الطلاق:1
[2] ابوالبقاء
[3] الضحی:11
[4] بقره:76
[5] زلزله:4
[6] طور:34
[7] واقعه:81
[8] قلم:44
[9] ذاریات:24
[10] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج2ص178 «فالحديث كلّ ما يتجدّد بالذكر و يروى و ينقل من أيّ مقولة كان، فالنظر في الحديث الى جهة التجدّد و نقل ما وقع، و في الرواية الى جهة النقل، و في الخبر الى جهة الإخبار فقط».
[11] صحیح بخاری، الاعتصام،رقم 6
[12] سنن ابن ماجه، ج1 ص17،رقم45
[13] جزری، مبارک بن محمد،النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج1ص351
[14] ابن منظور،محمد، لسان العرب،ج2،ص133
[15]جزری، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر،ج1ص350