در دوره معاصر و با تحولهای فرهنگی ناشی از ورود مدرنیته به جوامع اسلامی، علی رغم اینکه این مدرنیته غربی، مزایایی را در زمینه تکنولوژی در برداشت، جوامع اسلامی را دچار تحولهای فرهنگی کرد که در پی آن بسیاری از ارزشهای والای زندگی اسلامی به فراموشی سپرده شد و جایگزین آن را ضد ارزشهای غربی پر کرد.
مقدمه: در عصر کنونی شاهد این هستیم که جوامع جهانی با سرعت بسیار بالایی از ارزشهای اسلامی و بومی خود دور شده و در حال رنگ باختن به نمادهای زندگی غربی هستند. برای اینکه به ریشه این دگرگونیهایی که جوامع اسلامی در عرصه فرهنگی به آن دچار شدند، پی ببریم، باید نمادهای زندگی غربی که در تضاد با زندگی اسلامی هستند مورد بررسی و واکاوی قرار گیرند.
یکی از مهمترین نمادهای زندگی غربی که از اساس با زندگی اسلامی در تقابل و تضاد است، هجمههای بیوقفه فرهنگ غربی با سنتهای تلقی شده در جامعه اسلامی است، در واقع همین هجمههای فرهنگ غربی به سنتهای تلقی شده در جامعه است که به تبع آن دین را نیز در بر میگیرد، چرا که دین نیز بخشی از سنت معمول جامعه است که از پیشینیان بر مبنای سنت جامعه آمده است. بر این مبنا انسانها در نسلهای گوناگون به بهانه مدرنیته بودنِ فرهنگ غربی و نو پنداشتن آن، تمام فرهنگها و ارزشهای قدیمی که جزء لاینفکی از سرزمینشان بود را به فراموشی میسپارند و به جای آن نمادهای غربی را که با سبک زندگی اسلامی در تضاد است، برمیگزینند.
یکی دیگر از نمادهای زندگی غربی که با زندگی اسلامی در تضاد و تقابل است، از بین بردن فرهنگ دینی با ترویج فرهنگ اومانیسم سکولار است، که گرایشی الحادی است که بر مبنای آن علاوه بر اینکه فردگرایی جای جمع گرایی را میگیرد، این گونه بر اذهان تحمیل میکنند که ادیان الهی ساخته دست بشر هستند و هیچ گونه مصداق واقعی ندارند. بر مبنای این فرهنگ شوم که اساس و بنیان تمامی تراویج فرهنگی غربی است، هر چیزی که انسان از فهم آن قاصر باشد، از اساس باطل بوده و یا اینکه به گونه آن مفهوم تفسیر میشود که در خدمت فرهنگ اومانیسم سکولار باشد. یعنی اینکه انسان به جای آنکه به خداوند متعال و ادیان الهی و معاد ایمان بیاورد، دچار مذهب انسانی میشود به گونهای که جایگاه خدایی را به خودِ انسان نسبت میدهد! در همین مورد، مورّخی به نام «گرترود هیملفارب» درباره مُرَوِّجانِ اومانیسم سکولار از عبارت «مذهب انسانی» استفاده کرده و چنین مینویسد: «مذهب انسانی آنان، فقط یک باور اصلی دارد و آن این است که انسان به برکت طبیعتِ انسانیِ برجسته خود، قادر به ایجاد هر خیزش متعالی و هرگونه قابلیت اخلاقی و معنوی است که در گذشته، گمان میشد به وحی و قداست دینی نیاز دارد».[۱]
یکی دیگر از نمادهای زندگی غربی که با زندگی اسلامی در تضاد و تقابل است، لذّت گرایی مادی است، که به گونهای اصالت مییابد که هر چیزی که در آن، لذت فوری باشد و سریعاً انسان را به خوشی و لذت برساند، اگرچه ماندنی نباشد، با ارزشتر است، و اما آن دسته از لذتهای مادی که دارای ماندگاری طولانی هستند، اما دسترسی به آنان مستلزم مصائب است و یا اینکه اصلاً دسترسی به آنان محال است، از برنامههای زندگی خط میخورند، که نمونه بارز آن را میتوان ترویج فرهنگ شوم پورنوگرافی و مطالب مستهجن و نیز روابط جنسی نامشروع و یا روابط بی ثبات مردان و زنان بر مبنای ازدواج سفید برشمرد. البته نماد لذت گرایی در فرهنگ غربی، گردابی بیرحم است که هرچه انسان بیشتر در آن دست و پا بزند و تکاپو کند، بیشتر در آن غرق میشود و انسانها را دچار مبتلا شدن به افسردگی و غم و غصههای طولانی میکند، چنانچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:«رُبَّ شَهوَةِ ساعَةٍ تُورِثُ حُزنا طَويلاً»[۲]«چه بسيار شهوتى كه ساعتى بيش نپايد، اما اندوهى طولانى در پى آرَد».
مسلماً جوامع غربی برای اینکه نمادهای خود را در جوامع گوناگون از جمله جوامع اسلامی نهادینه و ریشهای کنند، باید با وسیلهها و ابزارهایی وارد شوند که نمادهای زشت فرهنگی آنان را در نزد عموم انسانها، بالاخص جوانان، زیبا و جذاب جلوه دهند به گونهای که از عواقب شوم آن غافل شوند. چرا که در صورت ترویج این ابزارها میتوانند تمامی نمادهای فکری شیطانی خود را ترویج دهند. دقیقاً شیطان نیز از طریق بهره وری از ابزارها، سیئات و گناهان و حرایم الهی را زیبا و جذاب جلوه داده و آنها را به انجام گناهان و سیئات سرگرم میسازد، از این همسویی جوامع غربی و شیطان در بهرهوری از ابزار برای ترویج اعمال غیر انسانی، میتوان به نیت شوم جوامع غربی که ترویج شیطان پرستی و فراماسونی است، پی برد. خداوند متعال در قرآن کریم در آیات بسیاری به این اشاره میکند که شیطان برای انحراف انسانها از راه راست، انجام سیئات و گناهان را در منظرشان، جذاب و زیبا جلوه میدهد، چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ ۖ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ ۚ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ»[۳]«و (به یاد آور) هنگامی را که شیطان، اعمال آنها [= مشرکان] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمیگردد! و من، همسایه (و پناهدهنده) شما هستم!» امّا هنگامی که دو گروه (کافران، و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزی میبینم که شما نمیبینید؛ من از خدا میترسم، خداوند شدیدالعقاب است».
نتیجهگیری: با فراگیر شدن مدرنیته غربی به جوامع اسلامی، علی رغم اینکه جوامع اسلامی به پیشرفتهای زیادی در زمینه تکنولوژی دست یافتهاند، اما این مدرنیتههای غربی در فرهنگ زندگی اسلامی تغییراتی را به وجود آوردند که بر مبنای آنان، بسیاری از ضد ارزشهای زندگی غربی، جای ارزشهای زندگی اسلامی را گرفتند، ریشه این دگرگونیهای فرهنگی جوامع اسلامی، در نمادهایی از زندگی غربی است که از اساس، با زندگی اسلامی در تضاد و تقابل هستند، که این نمادها اساس و زیربنای زندگی غربی را تشکیل میدهند و با واکاوی این نمادها، میتوان به آسیبهای فراوانی که به زندگی اسلامی وارد میشود پی برد. یکی از مهمترین و اساسیترین نمادهای زندگی غربی، هجمه فرهنگی بیوقفه آن به هر چیزی است که در جامعه، سنت تلقی میشود، که بر مبنای آن، دین را که از پیشینیان بر مبنای سنت به نسلها میرسد را نیز مورد هجمه قرار میدهد. و یکی دیگر از نمادهای زندگی غربی که با زندگی اسلامی در تضاد و تقابل است، لذت گرایی و ترویج آلاتی است که با زیبا نشان دادن و جذابیت کارهای غیر انسانی، انسانها را سرگرم در لذت جویی میکنند تا آنقدر در لذت جویی غرق شوند که از عواقب شوم آن غافل شوند.
پی نوشت
[۱] جنگ علیه خانواده، ویلیام گاردنر، ترجمه: معصومه محمدی، صفحات ۴۴ و ۴۵
[۲] عدة الداعی و نجاح الساعی، احمد بن احمد بن فهد حلی، جلد ۱، صفحه ۱۲۰
[۳] سوره انفال، آیه ۴۸