-قاعده ی لطف یکی از اصول کلیدی در علم کلام خصوصا کلام عدلیه که بسیاری از نتایج اعتقادی براصل قاعده ی لطف بار می شود. علمای مکتب بغدا به صورت مبسوط به قاعده ی لطف پرداخته اند و از آن در برابر تهاجم فکری گروههای مختلف نظیر اشاعره و معتزله برای دفاع از معارف اصولی تشیع بهره برده اند. علمای امامیه از قاعده ی لطف برای اثبات بسیاری از اصول و معارف اعتقادی نظیر، لزوم بعثت انبیاء و نصب امام، عصمت انبیاء و ائمه ی معصومین علیهم السلام، وجوب تکلیف و بسیاری از امور دیگر بهره گرفته اند. از میان فرق کلامی در اسلام معتزله قاعده ی لطف را موافق مکتب تشیع واجب دانسته[۱] ولی اشاعره آنرا واجب نمی دانند.[۲]
بسمالله الرحمن الرحیم
قاعده لطف
1.لطف در اصطلاح
قاعدهی لطف یکی از اصول کلیدی در علم کلام خصوصاً کلام عدلیه که بسیاری از نتایج اعتقادی بر اصل قاعدهی لطف بار میشود.علمای مکتب بغداد بهصورت مبسوط بهقاعدهی لطف پرداختهاند و از آن در برابر تهاجم فکری گروههای مختلف نظیر اشاعره و معتزله برای دفاع از معارف اصولی تشیع بهره بردهاند. علمای امامیه از قاعدهی لطف برای اثبات بسیاری از اصول و معارف اعتقادی نظیر، لزوم بعثت انبیاء و نصب امام، عصمت انبیاء و ائمهی معصومین علیهمالسلام، وجوب تکلیف و بسیاری از امور دیگر بهره گرفتهاند. از میان فرق کلامی در اسلام معتزله قاعدهی لطف را موافق مکتب تشیع واجب دانسته[۱] ولی اشاعره آن را واجب نمیدانند.[۲]
شیخ مفید در میان متعلمین امامیه برای اولین بار به تعریف قاعدهی لطف و بیان وجوه وجوب آن پرداخته است، وی در تعریف قاعدهی لطف مینویسد: «اللطف هو ما یقرب المکلف معه من الطاعة و یبعد عن المعصیة»[۳] لطف آن است که عبد بواسطه ی آن به اطاعت از خدا نزدیک و از معصیت دور میشود. شیخ طوسی در تمهید الاصول در تعریف لطف بینی مشابه داشته مینویسد: «لطف یعنی آنچه انسان را به انجام واجب فراخوانده و از معصیت بازمیدارد».[۴]
سید مرتضی از علمای طراز اول مکتب بغداد در تعریف لطف به بعد انگیزشی که بهعنوان عنصر اصلی در لطف مطرح میشود اشارهکرده، مینویسد: «انّ اللطف ما دعا الی فعل الطاعة».[۵]لطف آن است که انسان را به انجام طاعت فرامیخواند.
متکلمین مکتب حله نیز تحت تأثیر اندیشهی کلامی متقدمینی نظیر شیخ مفید و سید مرضی قرارگرفته و ضمن تعریف مبسوط از قاعدهی لطف به ابعاد مختلف آن اشاره نمودهاند، چنانچه علامه در آثار مختلف کلامی خود در تعریف قاعدهی لطف مینویسد: «اللطف هوما یکون المکلف معه اقرب الی فعل الطاعة و ابعد الی فعل المعصیة».[۶] علامه حلی در انوار الملکوت می نویسد:« اللطف یقرب من الطاعة و یبعد عن المعصیة».[۷]
فاضل مقداد نیز در تعریفی مشابه بیان علامه حلی می نویسد: «لطف بهوسیلهی آن، مکلف به فرمانبرداری و ترک معصیت نزدیکتر میشود و لطف به حد اجبار نرسیده و در قدرت انسان مکلف بر انجام تکالیف تأثیرگذار نیست».[۸]
۲.شرایط لطف
تعریف لطف در نزد متکلمین محدود به مواردی است که در صورت وجود آن معنای لطف محقق خواهد شد.شیخ مفید در ادامه تعریف لطف به شرایط تحقق لطف اشارهکرده می نویسد: «و لاحظ له فی التمکین و لم یبلغ الالجاء»[۹]و لطف تأثیری در اصل توان مکلف در انجام تکلیف ندارد و لم و اینکه لطف به حد اجبار نرسد.
علامه حلی دو قید مذکور در تعریف شیخ مفید از قاعدهی لطف را در تعریف خود لحاظ کرده و در تفسیر آن می نویسد: «اللطف هوما یکون المکلف معه اقرب الی فعل الطاعة و ابعد الی فعل المعصیة و لم یکن له حظ فی التمکین و لم یبلغ حد الالجاء و احترزنا بقولنا «و لم یکن له حظ فی التمکین» عن الآلة فان لها حظاً فی التمکین ولیست لطفا و قولنا: «و لم یبلغ حد الالجاء» لان الالجاء ینافی التکلیف و اللطف لا ینافیه».[۱۰]لطف در صورتی صحیح است که در اصل توان مکلف در انجام تکالیف تأثیری نداشته باشد و به حد اجبار مکلف به انجام تکالیف نرسد و ما بواسطه ی قید « و لم یکن له حظ فی التمکین» ابزار قدرت و اجبار را از تعریف خارج نمودیم، زیرا درصورتیکه لطف بهصورت ابزاری برای اعمال قدرت و اجبار انسان مکلف باشد در این صورت در انجام طاعت و فرمانبرداری افراد تأثیر مستقیم خواهد داشت و در این صورت این لطف به معنای حقیقی خود نخواهد بود.اما قید :« و لم یبلغ حد الالجاء» را ذکر نمودیم زیرا درصورتیکه لطف در حد اجبار افراد به انجام تکالیف برسد در این صورت، اجبار با ماهیت تکلیف(اختیار داشتن) منافات داشته و در حالیکه لطف منافاتی با ماهیت تکلیف ندارد.
با توجه به تعریف و قیود مطرحشده در قاعدهی لطف چنین نتیجه گرفته میشود که: لطف دارای بعدی معنوی در قالب داعی و فراخوان برای انجام طاعات و ترک معصیات میباشد. چنانچه سید مرتضی از این باب در تعریف و بیان اقسام لطف به جنبهی داعی و فراخواندن لطف اشارهکرده است، «و کلا القسمین یشمله کونه داعیاً».[۱۱] معنای دعوت و فراخوان برای انجام اطاعت در هر دو قسم لطف لحاظ شده است
پی نوشت:
[۱] حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، الشریف الرضی، ص ۱۵۴.
[۲]حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد،(بتقریر آیت الله جعفر سبحانی)، ص ۱۰۸.
[۳] مفید، محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیة، المؤتمر العالمی (۱۴۱۳ ق)، ص ۱۴.
[۴] طوسی، محمد بن حسن، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص ۲۱۵.
[۵] علم الهدی، علی بن الحسین، الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۸۶
[۶] حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، (بتقریر آیت الله جعفر سبحانی)، ص ۱۰۶
[۷] حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، الشریف الرضی، ص ۲۰۲.
[۸] مقداد، فاضل، اللوامع الالهیة، ص ۱۶۶.
[۹] مفید، محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیة، المؤتمر العالمی (۱۴۱۳ ق)، ص ۱۴.
[۱۰] حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، (بتقریر آیت الله جعفر سبحانی)، ص ۱۰۶.
[۱۱] علم الهدی، علی بن الحسین، الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۸۶