خبر افزایش سالمندآزاری و والدین سرراهی و رها شده در خیابان، برای مردم کشوری که پیشینه تکریم سالمندان را دارند، به هر تعداد و حتی به مقدار کم آن، ناگوار و آزار دهنده است. آزاردهندگی این خبر زمانی بیشتر میشود که بر اساس آمارهای جمعیتی، آینده جمعیتی کشور با حجم عظیمی از سالمندان روبرو خواهد شد. برای عدم مواجهه با افزایش چنین پدیده شومی باید از امروز به فکر چاره بود.
در دنیایی که بسیاری مدعی عرضه کالای خوشبختی هستند، تشخیص مدعیان راستگوی خوشبختی واقعی و همچنین شناخت راه و شیوه رسیدن به آن، نیازمند هوشمندی و واقعبینی ماست. برخی از مدعیان، تلاش دارند تا کالای تقلبی را به جای کالای واقعی جا زده و انحراف ما را به عنوان سعادت ما جایگزین کنند.
متأسفانه بعضی از ما گاهی فریب مدعیان دروغگو را خورده و قاطعانه چنین تصور میکنیم که رسیدن به موفقیت و خوشبختی تنها از جاده خودخواهی گذر کرده و دیگرخواهی سبب کُند شدن سرعت ما به سمت خوشبختی میشود. این درحالی است که بر اساس نگاه دینی، خوشبختی و سعادت واقعی در قرب خدا و نزدیکی به اوست و بخش زیادی از مسیر خوشبختی، از گذرگاه سبز و آرامشبخش توجه به دیگران عبور میکند.
یکی از خبرهای تلخی که روح هر انسان با وجدانی را آزار میدهد، خبری بود که از قول مهری سادات موسوی، سرپرست معاونت فرهنگی و امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور روی خروجی خبرگزاریها و حتی شبکه معاند ایران اینترنشنال قرار گرفت. ایشان خبر از افزایش سالمندآزاری و رها شدگی سالمندان در سطح شهر به میان آورد. وی اقداماتی مانند سیلی زدن، سوزاندن اعضای بدن، پرت کردن، کتک زدن و محرومیتهای بهداشتی و تغذیهای، ناسزا گویی، تمسخر، نادیده گرفتن سالمند در جمع، بیتوجهی به نیاز عاطفی، تهدید، سرزنش، از بین بردن اعتماد به نفس، بیاحترامی لفظی مداوم را از جمله موارد سالمند آزاری معرفی کرد.[1]
درباره پیدایش این پدیده شوم، از عوامل مختلفی همچون مشکلات اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و... سخن به میان آمده که هر کدام از این مشکلات به صورت مفصل و جداگانه باید مورد بحث و بررسی قرار گیرند تا بتوان به مقابله جدی با آنها برخاست و تا حدی این پدیده زشت و غیرانسانی را کاهش داد؛ اما نگاهی ریشهای به این معضل اجتماعی نشان میدهد که رواج فرهنگ فردگرایی و ترجیح عافیتطلبی، نقش زیادی در دامن زدن به پیدایش دیگر عوامل دارد. وقتی افراد جامعه براین باور غلط باشند که مسئولیتگریزی و بیاعتنایی به سرنوشت و خوشبختی دیگران، باعث رشد و پیشرفت آنها است، نتیجه چنین باوری این میشود که آنها بسیاری از مسئولیتهای فردی، خانوادگی و اجتماعی و... خود را نادیده گرفته و حتی راضی به این میشوند که پای بر احساسات و عواطف انسانی خود گذاشته و عزیزترین افراد خویش که پدر و مادرشان هستند را آزار داده و آنها را با سرنوشتی نامعلوم رها کنند.
آمارهای جمعیتی، اخبار نگرانکنندهای از سونامی سالمندی و پیری جمعیت کشور را در آینده خبر میدهند، به گونهای که در سال 1430 از هر سه نفر، یک نفر سالمند خواهد بود. پیری جمعیت هر کشور، خطرات متعدد، پیچیده و نوظهوری را در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی برای آن کشور و افراد آن ایجاد خواهد کرد که یکی از آنها انبوه سالمندان سرراهی و رهاشدگی آنها در کوچه و خیابان خواهد بود، بهگونهای که رواج و حاکمیت فرهنگ خودمحوری بر حجم این معضلات خواهد افزود.
متأسفانه با اهمال کاری و مسئولیتگریزی مدیران دولت گذشته، بخش زیادی از فرصت طلایی پنجره جمعیت، برای جوان ماندن جمعیت کشور از دست رفته و به نظر میرسد تا زمانی که فرهنگ خودمحوری و عافیتجویی بر افراد جامعه و مدیران جامعه حاکم باشد، نهتنها هیچ تغییر خاصی در بهبود دیگر مشکلات و رفع موانع ایجاد نخواهد شد، بلکه بر حجم آنها خواهد افزود.
باید از هماکنون همراه با تلاش برای استفاده از باقیمانده فرصت افزایش باروری و جمعیت، برای آینده سالمندی کشور تدابیری ویژه و اساسی در نظر گرفت. راهحل اساسی مشکل کاهش جمعیت و جلوگیری از بحرانهای وحشتناک آینده سالمندی، بازگشت به اخلاق اسلامی و دینی است. باید روح مسئولیتپذیری و وظیفهشناسی را در افراد جامعه زنده کرد و غبار از فطرت نوعدوستی آنها زدود. باید سعادت حقیقی را به افراد ارائه کرد تا بدانند برای رسیدن به سعادت، علاوه بر توجه به خود باید به دیگران نیز توجه فراوانی داشت. باید بدانند که یکی از شاهراههای رسیدن به سعادت، بیدار بودن وجدان اخلاقی و بکارگیری عواطف و احساسات پاک انسانی نسبت به همنوع خود، به ویژه پدر و مادر سالمند است.
پینوشت:
[1]. خبرگزاری جمهوری اسلامی، B2n.ir/y86028.