چرا واجب‎الوجود يكي است و چگونه مي‎توان اين موضوع را اثبات كرد؟

08:23 - 1391/10/14
واجب‎الوجود، موجودي است كه از هر جهت مستقل بالذات و بي‎نياز به غير است و به معناي واقعي واجد همه كمالات بوده و از هرگونه نقص و كاستي و پليدي دور است يعني نمي‎توان در جهان هستيِ كمالي فرض كرد كه واجب تعالي فاقد آن باشد.
واجب‎الوجود

در ابتدا به عنوان مقدمه يادآور مي‎شويم:

قرآن كريم به مسئلة ريشه‎اي و اعتقادي، بيشتر از ساير مسائل مي‎پردازد و چنين بيان مي‎دارد كه نظام هستي را مبدئي است كه جهان از آنجا شروع شده، و معادي است كه سرانجام حركت جهان به آن منتهي مي‎شود و سيري است، يعني رسالت كه راه واصل، بين آغاز و انجام است و تمامي معارف دين بدون واسطه يا با واسطه به همين سه بخش برمي‎گردد؛ آغاز، توحيد است و انجام، معاد و سير، رسالت.

به حضرت علي عليه السلام منسوب است كه در سختي كوتاه در اهميت اين سه مسئله بيان مي‎دارد كه: از رحمت الهي كسي برخوردار است كه بداند از كجا آمده در كجا آمده و به كجا خواهد رفت.

در بين اين سه مسئله ريشه‎اي، بهترين و جامع‎ترين موضوعي كه قرآن درباره آن بحثي گسترده دارد، اعتقاد تحقيقي به توحيداست، يعني اعتقادي كه بر محور علم، آگاهي و معرفت باشد، نه اعتقاد تقليدي؛ زيرا خداوند اعتقاد تقليدي را علم نمي‎نامد. اگر مطلبي محتاج استدلال باشد، انسان متفكر بدون رسيدن به استدلال، هرگز نمي‎تواند به آن معنا علم پيدا كند از اين‎رو خداي سبحان به پيامبر صلي الله و عليه و آله و سلم فرمود: به توحيد علم پيدا كن «فاعلم انه لااله‎الّاالله» و چون آن حضرت در سيرت علمي و سنت علمي اسوة همه سالكان كوي تحقيق است، ديگران ـ و به خصوص مسلمين و پيروان آن حضرت ـ نيز در پژوهش محققانة توحيدي بايد به آن حضرت تأسي كنند.

بنابر آنچه بيان شد ضرورت و اهميت اين بحث و دقت در آن روشن مي‎شود اگر در معناي واجب‎الوجود دقت كنيم درخواهيم يافت كه چنين موجودي واحد و بسيط است يعني امكان ندارد كه همتايي داشته باشد و نه ممكن است كه جزء داشته باشد.

در توضيح اين مطلب بايد گفت كه:واجب‎الوجود، موجودي است كه از هر جهت مستقل بالذات و بي‎نياز به غير است و به معناي واقعي واجد همه كمالات بوده و از هرگونه نقص و كاستي و پليدي دور است يعني نمي‎توان در جهان هستيِ كمالي فرض كرد كه واجب تعالي فاقد آن باشد.[1]
به تعبير ديگر، همان‎گونه كه واجب تعالي جز وجود و واقعيت نيست و هيچ‎گونه عدم ولا واقعيت در ذات او راه ندارد، واجد همة مراحل وجود نيز هست و هيچ مرتبه‎اي از وجود نيست كه واجب‎الوجود فاقد آن باشد (به تعبير فلسفي بسيط الحقيقة كل الاشياء)
عصارة اين واجدبودن، اين است كه خداي سبحان همه حقايق وجودي را به نحو اعلي و اشرف (به صورت بالاترين و كامل‎ترين حد آن) داراست. از اين‎رو اين موجود خاص از هر جهت كامل و بي‎نهايت است. به اين معنا كه هر كمالي از واجب‎الوجود در مرتبه بي‎نهايت است و اگر ذره‎اي و درجه‎اي از بي‎نهايت كمتر باشد موجب نقص بوده و در واجب‎الوجود بودن او خلل وارد مي‎شود به عبارت ديگر واجب‎الوجود هيچ‎گونه محدوديتي نبايد داشته باشد كه در صورت محروميت ديگر واجب‎الوجود نيست.
از طرف ديگر اين حقيقت، بسيط است و هيچ نوع تركيبي در آن راه ندارد چرا كه هر موجودي مركبي به نحوي به اجزائش نيازمند است و اگر اين موجود نيازمند شد ديگر واجب‎الوجود حقيقي نخواهد بود پس نتيجه اينكه اقتضاي ذاتي واجب‎الوجود ـبسيط‎الحقيقه ـ اين است كه واجد همة كمالات و مراتب وجود باشد و هيچ كمال وجودي از حيطة هستي بي‎نهايت او خارج نباشد، چون فرض فقدان برخي كمالات مستلزم تركب و محدوديت است كه با بساطت و عدم تركب ـ او سازگار نيست.

نتيجه دو مقدمه فوق ـ بساطت حقيقي و واجد همه كمالات بودن او ـ نفي شرك است؛ چون موجود نامتناهي جا براي غير آيت و نمود و نمونه باقي نمي‎گذارد تا بتوان براي او شريك فرض كرد و فرض وجودي مستقل ـ واجب‎الوجودي ديگر ـ در عرض او امكان‎پذير نيست.[2]
و اگر موجودي در عرض و كنار واجب‎الوجود فرض شود واجب‎الوجود بودن و بي‎نهايت بوده آن واجب منتفي خواهد بود چه رسد به اينكه آن موجود ديگر هم واجب‎الوجود و بي‎نهايت فرض شود. البته روشن است كه موجودات ديگري مي‎توان به عنوان مخلوق و معلول ـ در حلول ـ واجب‎الوجود فرض كرد ولي به لحاظ عقلي فرض بيش از يك موجود بسيط الحقيقهو واجب‎الوجود و غيرمتناهي ممكن نيست.

جهت مطالعه بيشتر مي‎توانيد به:
1. عبدالله جوادي آملي، توحيد در قرآن، چاپ اول، ارديبهشت 83، مركز نشر اسراء، قم.
2. محمدتقي مصباح يزدي، آموزش عقائد، ج 1، سازمان تبليغات اسلامي، تهران.
3. محمد سعيدي مهر، آموزش كلام اسلامي، ج 1، انتشارات كتاب طه، قم.
4. علي رباني گلپايگاني، عقائد استدلالي، ج 1، انتشارات قم.
5. مرتضي مطهري، مقالات فلسفي، مقاله ادله توحيد، انتشارات صدرا، قم.چ
6. محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن، ج 1، صفحة 67، 72، موسسه امام خميني، قم.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ
(الهي مَنْ ذالَّذي ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرَامَ منك بدلاً)
خدايا چه كسي شيريني محبت تو را چشيده و به سوي غير تو رميده است.
بر كنده باد چشمي كه آن را به روي غيري افكنده باشم
بحارالانوار/ ج 91 / صفحة 148.
[1] . محمدتقي مصباح يزدي، آموزش عقائد، ج 1، صفحة 76، سازمان تبليغات اسلامي تهران.
[2] . آية الله عبدالله جوادي آملي، توحيد در قرآن، مركز نشر اسراء، چاپ اول ارديبهشت 83، قم.

منبع:سایت اندیشه قم

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 5 =
*****