شباهت عجیب «پانتهآ پناهیها» با گریم و طراحی لباس صورت گرفته به مریم رجوی از دیگر نکات قابل تأمل سینمایی "جوجه تیغی" است.
"جوجهتیغی" در موقعیتها و قصهی کمدی، کلاژی است از دیگر آثار کمدی و همچنین تکهچسبانی از جریانهای روایی مختلف که آنطور که باید و شاید منسجم نشده است. شخصیتپردازی به شدت ضعیف و نامتناسب و شخصیتهایی که بود و نبودشان هیچ فرقی ندارد. دکتر روانشناسی که جاوید مراجعهکنندهی اوست، جدای از غیر منطقی بودن این اتفاق، در هیچ جای قصه کارایی ندارد. یا دوست ماهرخ که بجز گفتن دیالوگهایی با رنگ و بوی اختلاف زن و مرد و تعامل غیر متعارف با حاج امیر شوهر ماهرخ کاری ندارد. یا مجرمی که مشغول آموزش روشهای اغفال به یوسف، عامل نفوذی نیروی انتظامی در شرکت مدلینگ است.
نیروی انتظامیای که کارگردان به تصویر کشیده است، زمین تا آسمان با واقعیت و تصویر موجود در ذهن جامعه فاصله دارد. از بالاترین درجههای نیروی انتظامی که در فیلم هستند تا سرباز و آبدارچی پر از ایراد و اشکال هستند: ادبیات نامناسب درجات مختلف با هم، نداشتن لباس فرم، سپردن پروندهی 500میلیون دلاری به «جاوید» شخصیتی پلشت و چلغوز که از پس خودش برنمیآید و مشاوره گرفتن از یک زندانی برای نفوذ به شرکت مدلینگ، بخاطر سابقهی اغفال 48 خانم و ... !!!
با تولید آثار سینمایی طنزِ اخیر، رفته رفته بهجای عنوان کمدی باید از سینمایی تجاری استفاده کنیم؛ جایی که دیگر محتوا، قواعد فرمی و فیلمنامهی قوی از اهمیت چندانی برخوردار نیست و برای فروش بیشتر دست به هرکاری میزنیم، تا آنجا که فیلمساز "جوجهتیغی" دست از نگاه فمینیستی خود برداشته و سه خانم مدلینگی که در شرکت مهتاب کار میکنند را آویزان یوسف میکند و در سکانسهای متعدد با زیر پا گذاشتن عزت نفس و دریدن حیا و عفت، قصد خودنمایی برای جلب توجه او دارند. از طرف دیگر طراحی شخصیتی مذهبی افراطی که عاشق و دلباختهی خانمی با عقاید متضاد میشود، ایدهای بسیار تکراری و در عین حال پرفروش است که در این محصول هم شاهد آن هستیم. با وجود این تلاشها، اما فروش گیشهی "جوجهتیغی" چنگی به دل نمیزند و نسبت به دیگر آثار کمدی ساخته شده اصلا قابل قبول نیست.
شباهت عجیب «پانتهآ پناهیها» با گریم و طراحی لباس صورت گرفته به مریم رجوی از دیگر نکات قابل توجه "جوجه تیغی" است؛ آن هم پناهیهایی که سردمدار برابری جنسیتی و حضور زنان در سیاست است. با این اوصاف "جوجهتیغی" در واقع خود فیلم است که با ظاهر بامزه و مظلومی که دارد همه را جذب میکند و با تیغهای خود از مخاطبین پذیرایی مینماید؛ تیغهایی که هرکدام خانواده، فرهنگ، جامعه و ... را نشانه رفته است.
ریاست جمهوری زنان به عنوان یکی از موضوعاتی که دارای نابرابری جنسیتی شمرده میشود، محور اصلی این فیلم است و کارگردان در جایجای فیلم اعتراض خود را نسبت به این مسئله نشان میدهد.
همانطور که ماهرخ تماسی با آقای لاریجانی میگیرد تا حمایت او را به عنوان یکی از اعضای شورای نگهبان داشته باشد، یا گلایهای که مائده از پدرش مبنی بر کمک نکردن در پروسهی تایید صلاحیت دارد و یا کلیپی که مائده از دیدگاه شهید بهشتی در خصوص «رجل سیاسی» در فضای مجازی منتشر میکند، صحبت درمورد اصل امکان ثبتنام نیست و بحث درمورد تایید صلاحیت یک خانم در انتخابات است؛ مسئلهای که مدتهاست در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری طرح میشود و نتیجهای در بر ندارد و جدای از امکان داشتن یا نداشتن کاندیداتوری بانوان، این عدم شفافیت قابل توجیه نیست و باید هرچه سریعتر حل شود. هرچند مصاحبهی خانم مهاجر و اظهار نظر حقوقی کردنشان به دلیل نداشتن تخصص در بعد حقوقی بیمعنا و خندهدار است.
داستان کارگردان شدن «مستانه مهاجر» در فیلم "جوجهتیغی" جالب توجه است؛ خانم مهاجر که پیشتر به عنوان تدوینگر آثار سینمایی شناخته میشد و رفته رفته وارد فضای تهیهکنندگی شده بود، در ابتدا قرار بود با سمت تهیهکنندگی در این فیلم حضور پیدا کند، اما با کنارهگیری ناگهانی کارگردان در اواخر پیشتولید، تصمیم به ساخت اولین سینمایی خود میگیرد و کارگردان «جوجهتیغی» میشود. از لحاظ فرمی فیلم و فیلمنامه اشکالات متعددی دارد و به نظر میرسد حتی حضور محمود کلاری به عنوان مشاور گارگردان، نتوانسته به صورت کامل خلأهای کارگردانی موجود را برطرف کند.