وهابیت قسم دادن خدا به پبامبر یا امام را حرام می‌داند!

03:11 - 1394/04/06

چکیده: حال باید از وهابیون سوال کرد، مستند این فتوا چیست؟ این مطلب را از کجای اسلام برداشت می‌شود، نه آیه‌ای از قرآن دال بر این مطلب است و نه روایتی از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله). بر عکس سیره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و روایات نبوی خلاف این را می‌گوید و دال بر جواز این عمل است. 

وهابیت قسم دادن خدا به پبامبر یا امام را حرام می‌داند!

یکی دیگر از نقاط اختلاف بین فرقه جعلی و ساختگی «وهابیت» و سایر مسلمین اعم از شیعه، مالکی، حنبلی، حنفی و شافعی این است که این فرقه ضاله قسم دادن خداوند متعال به حق انبیا و اولیا را حرام می‌داند و معتقد است شرک در عبادت محسوب می‌شود، زیرا تعظیم بیش از حد اولیاست و این تعظیم به معنای عبادت آن‌هاست و عبادت مخصوص خداوند متعال است؛ پس اگر کسی خدا را به حق یکی از اولیا قسم دهد، به خداوند متعال شرک ورزیده است و مشرک شده و از دایره اسلام خارج است.[1]

شاید در قرآن کریم آیه‌ای وجود نداشته باشد که در آن بیان شده باشد که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا یکی دیگر از اولیای الهی، خداوند متعال را به حق یکی از بندگان صالح قسم داده باشد، ولی این مطلب در سنت نبوی زیاد دیده می‌شود و مثال‌های فراوانی دارد که اثبات می‌کند، خود پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و صحابه او، خداوند متعال را به حق پیامبر عظیم الشان اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و دیگر پیامبران و بندگان صالح خداوند قسم داده‌اند و هرگز انجام دهنده این عمل را مشرک نمی‌دانستند. در این نوشتار به چند مورد از این روایات اشاره می‌کنیم:

1. «عثمان بن حنيف‏» می‌گوید: شخص مریضی خدمت رسول خدا(صلی‌اللَّه‌عليه‌وآله) رسید و عرض کرد: «یا رسول الله، از خدا بخواه من‌را شفا دهد». حضرت فرمود: «اگر می‌خواهی دعا کنم، ولی اگر می‌توانی صبر کن، که برای تو بهتر است». آن مرد گفت: «نه، دعا کنید». پس پیامبر اکرم(صلی‌اللَّه‌عليه‌وآله) به او فرمود: وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و خداوند متعال را این‌چنین بخوان: «اللّهمَّ إنّي أسألُكَ وَ أَتوجّهُ إليكَ بِنَبيّكَ نَبيّ الرَّحمَةِ، يا مُحَمَّد إنّي أتوجّهُ بِكَ إلى رَبّي في حاجَتي لِتُقْضى‏، اللّهمّ شَفِّعْهُ فِيَّ». پس آن مرد بعد از گفتن این جملات، سالم شد، به گونه‌ای که انگار هیچ‌وقت مریض نبوده است. هیچ شکی در صحت این حدیث وجود ندارد، حتی «ابن تیمیه» نیز این حدیث را صحیح دانسته است.[2] دلالت این روایت هم بسیار روشن است، زیرا آن شحض می‌گوید: «بنبیک» که قسم دادن به نفس رسول خداست.

2. «ابو سعید خدری» می‌گوید: پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در ابتدای دعای خود چنین فرمود: «اللّهُمَّ إنّي أسألُكَ بِحَقِّ السّائلينَ عَلَيكَ، و أسألُكَ بِحَقِّ مَمْشايَ هذا ...».[3] این حدیث هم به روشنی دلالت دارد بر این نکته که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خداوند متعال را به حق «سائلین» قسم می‌دهد.

3. «عمر بن خطاب» می‌گوید: «رسول خدا فرمود: «هنگامی‌که حضرت آدم(علیه‌السلام) آن نافرمانی را کرد، سرش را به سمت آسمان بالا آورد و گفت: «أسألُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ إلّا غَفَرْتَ لي». پس به او وحی شد، این «محمد» کیست؟ او گفت: هنگامی‌که خلق شدم، به عرش نگاه کردم این جمله آن‌جا نقش بسته بود: «لا إلهَ إلّا اللَّه ، مُحَمّدٌ رَسُولُ اللَّه». و دانستم هیچ‌کس قدر و منزلتش از او در نزد خدا بیشتر نیست، پس خدا را به نام او قسم دادم.[4] در این حدیث هم حضرت آدم(علیه‌السلام) خداوند متعال را به حق پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)  قسم داد.

4. در کتب اهل سنت نقل شده که زمانی‌که «فاطمه بنت اسد» همسر ابوطالب و مادر امیرالمومنین(علیه‌السلام) از دنیا رفت، پیامبر اکرم(صلی‌اللَّه‌عليه‌وآله) در کنار سرش نشست و فرمود: «خدا تو را رحمت کند، ای مادر من». سپس داخل قبر رفت و با دست خودش حفره داخلی آن را کند و با دست خودش خاک‌های آن‌را خارج ساخت. سپس گریه کرد و فرمود: «اللَّهُ الّذي يُحيي وَ يُميتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ، اغْفِرْ لأُمّي فاطِمَةَ بِنْتِ أسَد، و وَسِّع علَيْها مَدْخَلَها، بِحَقِّ نَبِيّكَ وَ الأنْيباء الَّذِينَ مِنْ قَبْلي».[5] در این روایت نیز پیامبر اکرم(صلی‌اللَّه‌عليه‌وآله) در کلام خود، خداوند متعال را به حق خودش و به حق انبیای سابق قسم می‌دهد که دال بر جواز این عمل است.

حال سوال ما از وهابیت خبیث این است که آیا پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا حضرت آدم(علیه‌السلام) مشرک بوده‌اند، مانند این روایات در منابع اهل سنت بسیار زیاد است، به حدی که قابل انکار نیستند، اما در عین حال وهابیت نادان همه این احادیث را نادیده گرفته و در زمان کنونی می‌گوید هر کس خداوند متعال را به حق بنده‌ای از بندگان قسم بدهد، مشرک است. 
حال باید از وهابیون سوال کرد، مستند این فتوا چیست؟ این مطلب را از کجای اسلام برداشت می‌شود، نه آیه‌ای از قرآن دال بر این مطلب است و نه روایتی از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله). بر عکس سیره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و روایات نبوی خلاف این را می‌گوید و دال بر جواز این عمل است. 
--------------------------------------------------------
پی‌نوشت
[1]. الوهابية في الميزان، ص 281.
[2]. سنن ابن ماجة، ج1، ص 441 رقم الحديث 1385، تحقيق محمّد فؤاد عبد الباقي، نشر دار إحياء الكتب العربية؛ مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص 138، ، چاپ المكتب الإسلامي، مؤسّسة دار صادر، بيروت؛ مستدرك الصحيحين للحاكم النيسابوري، ج1، ص 313، طبعة حيدرآباد الهند؛ الجامع الصغير للسيوطي، ص 59؛ التاج الجامع، ج1، ص 286.
[3]. سنن ابن ماجة، ج1، ص 261؛ مسند أحمد، ج3، ص 21.
[4]. مستدرك الصحيحين، ج2، ص 615؛ روح المعاني، ج1، 217؛ الدرّ المنثور، ج1، ص59.
[5]. الفصول المهمّة، ص 31.

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****