شهید رجایی در قاب خاطرات

22:47 - 1394/06/09

چکیده: وصیت حقیقی من مجموعه زندگی من است. به همه‌چیزهایی که گفته‌ام و توصیه‌هایی که داشته‌ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأکید می‌نمایم.
به کسی تکلیف نمی‌کنم ولی گمان می‌کنم اگر تمام جریان زندگی مرا به‌صورت کتاب درآورند برای دانش‌آموزان مفید باشد.

خاطرات شهید رجایی

"وصیت حقیقی من مجموعه زندگی من است. به همه‌چیزهایی که گفته‌ام و توصیه‌هایی که داشته‌ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأکید می‌نمایم.
به کسی تکلیف نمی‌کنم ولی گمان می‌کنم اگر تمام جریان زندگی مرا به‌صورت کتاب درآورند برای دانش‌آموزان مفید باشد.[۱]"

اینها جملاتی از آخرین وصیت‌نامه شهید رجایی است که تنها بیست روز قبل از شهادت خویش نوشته است. همان طور که در آخرین وصیت خویش گفته برگ برگ و لحظه لحظه زندگی‌اش وصیت او و درس‌هایی برای ماست. ازاین‌جهت باید اوراق زندگی این شهید بزرگ را مرور کنیم تا از راه به بیراهه نرویم.
به نقل از عسگری راد مسئول دفتر ویژه شهید رجایی
آقای رجایی در نماز خشوع داشت، مال جمع نمی‌کرد، با تمام وجود به غیب ایمان داشت و اعتقاد به مسائل الهی و وحی در وجودش موج می‌زد. اگر ازلحاظ مالی چیزی به‌دستش می‌رسید آن را به دیگران قرض می‌داد. آقای رجایی مستحبات را کاملاً انجام می‌داد. همیشه پاکیزه بود و نظیف و مرتب. موی سرش را شانه می‌کرد. کفش هایش را خودش واکس می‌زد. شدیداً باور قلبی به دین داشت. ایشان از لغو اعراض می‌کرد(:کارهای بیهوده انجام نمی‌داد). در مورد خطای دیگران طوری عمل می‌کرد که کسی متوجه نشود و فقط خود طرف بداند. نهی از منکرهای او عملی بود، با عمل خودش افراد را هشدار می‌داد. ایشان مدیریت را امانتی از جانب مردم می‌دانست.
آقای رجایی با عملش نشان می‌داد می‌خواهد آن چیزی را که به‌عنوان سیره علوی مطرح است از بایگانی تاریخ بیرون بیاورد و عمل کند.
آقای رجایی حدود خدا و خلق را در همه زمینه‌ها رعایت می‌کرد. ایشان در کارهایش استقامت داشت، طبق همان آیه معروف سوره فصلت.
آقای رجایی در رفتارش خوش‌رفتاری داشت و خودخواهی نداشت.
رعایت انصاف را درباره مردم داشت. موقع نخست‌وزیری ایشان اتفاقی رخ داد که قابل تأمل است. یکی از بستگان نزدیک ایشان درحین رانندگی متوجه دستور ایست مأموران نشده بود و براثر تیراندازی کشته شده بود. خانواده آن مرحوم انتظار داشتند که چون آقای رجایی قوم‌وخویش است زودتر اقدام کند اما ایشان به شهربانی دستور داد بررسی و اعلام نظر شود. که مبادا حقی تضییع شود.
رجایی دنبال این بود که خواسته‌های عمومی مردم اجرا شود، یعنی می‌خواست عدالت عمومی، جلب بشود. نه این که یک گروه خاص بهره‌مند شوند.[۲]
سید محمد صدر و پاسخ جالب شهید رجایی به تهدید سفیر ترکیه
روز ۲۴ آوریل سال ۱۳۶۰ برای اولین بار ارامنه ساکن ایران تصمیم گرفتند تظاهراتی اعتراض‌آمیز در مقابل سفارت ترکیه داشته باشند. این تظاهرات اما درنهایت منجر به این شد که دیپلمات‌های سفارت ترکیه توسط آنها گروگان گرفته شود. در همان روز سفیر ترکیه از آقای رجایی درخواست ملاقات کرد. آن دوران، زمانی بود که مرزهای ترکیه با ایران ناامن بود و گفته می‌شد گارد شاهنشاهی سابق در آنجا در حال آموزش برای ورود به ایران است. سفیر در آن دیدار پیغام شفاهی مکتوبی را برای آقای رجایی خواند مبنی بر اینکه اگر ایران قادر به تأمین امنیت دیپلمات‌های ما نیست، دولت ترکیه آماده است تا یک هواپیما پر از کماندو به ایران بفرستد تا آنها را آزاد کنند.
آقای رجایی که در حین این دیدار به‌طور منظم از اخبار سفارت اطلاع پیدا می‌کرد، با آرامی با سفیر ترکیه صحبت کرد و گفت: دیدارهایی در این سطح به‌طورمعمول برای هماهنگی یک هفته زمان می‌برد، اما برای شما این زمان به دو ساعت تقلیل یافت که نشان‌دهنده احترامی است که برای کشور همسایه‌مان قائلیم. این ماجرا نیز برای نخستین بار بود که در کشور ما رخ می‌داد و پلیس ما تجربه کافی برای مقابله با آن نداشت. هرچند که تظاهرات حق هم‌وطنان ارمنی ما بود که بر اساس اطلاعی که به من دادند درنهایت نیز مسئله حل شد و دیپلمات‌ها آزاد شدند و من هم صحبت های شما را در مورد ماجرای هواپیما و حرکتش به ایران نادیده می‌گیرم و به روی خودم نمی‌آورم که چنین حرفی از سوی شما گفته‌شده باشد.[۳]
جوشقانی و روز اول نخست‌وزیری رجایی
وقتی ایشان حکم نخست‌وزیری را دریافت کردند، از جماران بیرون آمدند. بنده ماشین را در کنار درختی که روبروی بیت امام (ره) بود، پارک کردم و شهید رجایی به آن درخت تکیه داد و خدا را به بزرگی‌اش قسم داد که مقام را بر من مسلط نکن.
ایشان چنین اخلاقی داشتند. همان روز درراه دفتر نخست‌وزیری، از مسیر توحید آمدیم. آن روز سروان گلچین نامی که مسئول هماهنگی باراهنمایی و رانندگی بود، به آنان اعلام نکرده بود که ما در مسیر هستیم و درنتیجه در چهارراه جمهوری در ترافیک شدید گیر کردیم. رو به شهید رجایی گفتم: شما دیگر نخست‌وزیر شده‌اید و بهتر است کمی اختیارات ما را بیشتر کنید که شاهد چنین مشکلاتی نباشیم. ایشان با لحنی خاص بنده را خطاب قراردادند که: «جوشقانی، مثل‌اینکه توداری از خدا فاصله می‌گیری! و هرکس از خدا فاصله بگیرد به شیطان نزدیک می‌شود.» بنده هم برای اینکه در پاسخ، چیزی گفته باشم، عرض کردم شما می‌دانید که کندی را هم در یک چهارراه ترور کردند. ایشان خندیدند و گفتند: ما به خاطر خدا کار می‌کنیم، نه به خاطر چیز دیگری! شهادت آرزوی نخست‌وزیر رجایی بود.[۴]
رجایی و دیدار عمومی به نقل از محمدتقی ایرانی
در نوجوانی روزی خبر آمد که شهید رجایی که در آن زمان نخست‌وزیر وقت بود، وارد خرم آباد شده و برای مردم سخنرانی خواهد کرد، و من آن زمان نوجوان بودم.
خلاصه اینکه مدیر مدرسه تمام دانش آموزان را برای شنیدن سخنرانی وی تعطیل کرد و ما دانش آموزان، به سمت پادگان امام حسین (ع) که متعلق به سپاه پاسداران بود به راه افتادیم.
اوایل پاییز بود و زردی و سرخی درختان را که در مسیر راه تماشا می‌کردم هنوز به خاطر دارم و همین‌طور در حال فکر کردن بودم که نخست‌وزیر کشور چگونه آدمی باید باشد و چه مشخصاتی  دارد و چه‌حرفهایی خواهد زد.
در میان جمعیت نشستم و بی صبرانه منتظر دیدن رجایی نخست‌وزیر ایران بودم و با خود تصور می‌کردم با چه وسیله و همراه چه کسانی خواهد آمد تا اینکه بعد از برگزاری چند برنامه ازجمله سرود و دکلمه سخنران مردم را به گوش سپردن به سخنرانی وی دعوت کرد که دیدم مردی ساده پوش با متانتی خاصی از کنار من برخاست و به سوی جایگاه رفت و با ادبیاتی قابل فهم و ساده و بسیار صادقانه با مردم شروع به صحبت نمود.
با دهانی باز از تعجب متوجه شدم، مردی که از ابتدای مراسم کنار من در میان مردم نشسته بود، شهید رجایی نخست وزیر وقت بود که با سادگی هرچه تمام‌تر در میان مردم نشسته و خود را تافته جدا بافته حساب نمی‌کرد.[۵]
این روزها به سادگی و مردمی بودن شهید رجایی، به جسارت و شجاعت شهید رجایی و به عدالت محوری او خیلی نیاز داریم و از این روست که دشمن می‌دانست چه مهره‌هایی را از ما بگیرد تا ما را عقب بیاندازد. حضرت امام خمینی ره نسخه مقابله با این ترورها و بی‌اثر نمودن اینگونه اقدامات را پیروی همگانی از منطق قرآن دانستند. همان چیزی که رجایی آفرین بود. حضرت روح‌الله در اولین سخنان پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر فرمودند:
منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: إِنا للَّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.  با این منطق، هیچ قدرتى نمى‏تواند مقابله کند. جمعیتى که- ملتى که- خود را از خدا مى‏‌دانند و همه‌چیز خود را از خدا مى‏‌دانند و رفتن از اینجا را به سوى محبوب خود، مطلوب خود مى‌‏دانند، با این ملت نمى‏‌توانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزى مى‌پذیرد، آن کوردلان نمى‏‌توانند مقابله کنند. این‌ها یک اشتباه دارند و آن این‌که شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامى ما ندارند. آن‌ها گمان مى‏ کنند که با ترور شخصیت‌ها، ترور اشخاص، مى‏ توانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعى که ما شهید دادیم ملت ما منسجم‌تر شد.[۶]
آری به راستی عمر کوتاه دولت او برای تمام دولت‌مردان و مسئولان الگویی بی‌نظیر است و صد البته که چنین الگویی برخاسته از متن دیانت و منطق قرآنی او بوده‌است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
----------------
پی‌نوشت
[۱] - آخرین وصیت شهید رجایی
[۲] - روزنامه کیهان، مصاحبه با مسئول دفتر شهید رجایی توسط امیر حسین انبار داران.
[۳] - ذکر خاطره توسط سید محمد صدر در مراسم رونمایی از کتاب «انقلاب و دموکراسی»
[۴] - گفت‌وگوی نامه‌نیوز با جوشقانی
[۵] - مصاحبه با تیتر یک
[۶]- صحیفه امام، ج‏۱۵، ص: ۱۳۴

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 2 =
*****