اقسام « اجل »

00:25 - 1391/11/13
مدت زندگى انسان در دنيا را اجل مى گويند; مثلا گفته مى شود: اجلش فرا رسيد; يعنى مرگش فرا رسيده است.
دعا

راغب اصفهانى مى گويد: مدت زندگى انسان در دنيا را اجل مى گويند; مثلا گفته مى شود: اجلش فرا رسيد; يعنى مرگش فرا رسيده است.[1]

چون عادت مردم بر اين است كه در معاملات و معاهدات، «أجل» را به معناى «مدت مقرّر» و يا «سر رسيد آن» ذكر مى كنند، خداى تعالى نيز در قرآن، آن را به همين معنا به كار برده است و ظاهراً استعمال كلمه «أجل» در «تمام شدن مدت» به كار رفتن در معناى اصلى و در «سررسيد» استعمال در معناى فرعى آن است.[2]

و اساساً اجل دو قسم است:

اوّل: «أجلِ مُسمّى» يعنى همان أجل محتوم كه تغيير نمى پذيرد; به همين جهت مى بينيم كه قرآن كريم كلمه «أجل» را به «عنده» مقيد كرده است: (وَ اَجَلٌ مُسمّى عِنْدَه)[3]; اجل معين پيش اوست، چه اين كه آن چه نزد خدا باشد، باقى و ماندنى است.[4]

دوم: «اجل غير مسمّى» يعنى همان أجل غير معين و مبهم كه در صورت گرايش انسان ها به ايمان و تقوا، قابل تغيير است.

در روايتى حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمود: أجلى كه غير معين است; يعنى همان «وقتى» كه غير معين است و هرچه را كه خدا بخواهد، پيش مى آيد.

امّا «أجل مسمّى» همان أجلى است كه خداوند اگر بخواهد، مقدرش كند، در هر شب قدر به مدت يك سال; يعنى تا رسيدن شب قدر ديگر آن را نازل مى فرمايد. آن گاه، حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمود: اين همان أجل و وقتى است كه خداوند تبارك و تعالى درباره اش فرمود: «پس چون أجلشان رسد، نه ]مى توانند[ ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش.»[5]

 اميرمؤمنان، على(عليه السلام) فرمودند: النّاسُ نِيامُ إذا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا[6]; مردم خوابند، هنگامى كه مردند بيدار مى شوند. قرآن كريم نيز مى فرمايد: (وَ مَا هَـذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاَْخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُون)[7]; اين زندگى دنيا، جز سرگرمى و بازيچه نيست و زندگى واقعى، سراى آخرت است، اى كاش ]مردم [مى دانستند.

دل بستن به زندگى دنيا جز وهم و خيال و كار بيهوده اى كه انسان را از امر مهم آخرت باز مى دارد نيست. و همان طور كه بچه ها بر سر بازى داد و فرياد و با يك ديگر نزاع مى كنند، با اين كه آن چه بر سر آن نزاع مى كنند، جز وهم و خيال چيزى نيست، مردم نيز در حيات مادّى و دنيايى بر سر امور وهمى و خيالى مانند اموال، همسران، فرزندان، مقام ها و... با هم نزاع مى كنند، درحالى كه زندگى واقعى و حقيقى بدون فنا و نابودى و بدون درد و رنج و شقاوت، مختص به زندگى آخرت است كه عين واقعيت و كمالات آن نامحدود است.

حال، با توجه به توضيح مختصر فوق، كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم روشن مى شود كه فرمود: مردم در اين دنيا خوابند; همان طور كه انسان در خواب، ادراك و حواس ظاهرش متوقف مى شود; مثلاً نمى تواند درك كند كه در خارج از عالم خواب، وقايع ديگرى اتفاق مى افتد. مردم نيز نمى دانند كه نسبت اين عالم به عالم آخرت، نسبت عالم خواب به عالم بيدارى است. وقتى مردند و پرده از مقابل چشمان مادّى شان كنار رفت، تازه بيدار مى شوند و مى فهمند كه زندگى واقعى، زندگى آخرت است.[8]

 

[1]. مفردات راغب، ماده اجل، ص 65.

[2]. ر.ك: الميزان، ج 7، ص 8ـ10.

[3]. انعام، آيه 3.

[4]. ر.ك: همان.

[5] . اعراف، آيه 34.

[6] . مولى محمد صالح مازندرانى، شرح اصول كافى، ج 9، ص 180.

[7]. عنكبوت، آيه 64.

[8]. الميزان، ج 16، ص 154 ـ 155.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****